پرسش :

اگـر نـظـام اجتماعى اسلام چنانكه ادعا شده كامل و جامع باشد و همه جهات لازم براى سعادت انـسـان را در نـظر گرفته باشد و آزادى عقيده را نيز منتفى بداند ,لازمه اش اين است كه جامعه دچار ركود و خمودى شده , از رشد و كمال باز ماند . زيرا رشد و كمال نيازمند نشاط علمى و نظرى و وجود افكار و آراى مخالف است . علم همواره از طريق مخالفت ها پيشرفت نموده است .


پاسخ :
آراء و عقايد انسان دو دسته اند . دسته اى كه تحول و تكامل پذيرند كه عبارت باشنداز علوم فنى و صنعتى و نظاير آن . در اين نوع علوم و معارف وجود آراء و نظرات گوناگون سبب رشد و اعتلا مى شود و دليل آن هم اين است كه علم انسان محدود است . امـا دسته ديگرى از معارف و آراء انسانى تحول و تغيير ناپذيرند ; و آن علوم وآرايى است كه مربوط به مبداء و معاد و سعادت و شقاوت انسان است . اين نوع معارف البته از لحاظ دقت و عمق مى توانند متفاوت باشند اما اصل آنها ثابت است . اسلام دينى است كه تحول و تغير و اختلاف در دسته اول از آراى انسانى را نه تنها جايزبلكه توصيه نيز مى كند . امـا دسته دوم از معارف و عقايد كه مربوط به مبداء ومعاد انسان است به بهترين , كاملترين شكل آن در اسلام بيان گشته است . حال باوجود اين معارف چه نيازى به تغيير و تحول است . مـجـرد تـحـول و تـغيير سبب كمال نيست , و انسان نيز به چنين تحول و تغييرى كه سبب كمال نباشد نيازى ندارد .
منبع: تفسير الميزان،علامه سيد محمد حسين طباطبائى ج 4 ص 118
نسخه چاپی