پرسش :

لطفاً بفرمایید اجتهاد و علوم رجال و درایه و اصول چگونه و از چه زمانی متولد شده اند؟


پاسخ :
یک. اجتهاد: در لغت به معنای نهایت سعی و تلاش در کاری است، اما در اصطلاح فقه، عبارت است از: به کار بردن توانایی های علمی و تلاش و کوشش فکری برای استنباط احکام شرعی از منابع آن (قرآن، سنت، عقل و اجماع). اجتهاد به این معنا، کار بسیار مهم و مقدسی است که خداوند در قرآن مجید آن را بر گروهی از مسلمانان واجب کرده است و می­فرماید: "همۀ مؤمنان نمی­توانند (برای جهاد و جنگ در راه خدا) به سفر بروند، و باید گروهی از مؤمنان سفر کرده تا در دین خدا تفقّه کنند و چون بازگشتند، مردم خود را هشدار دهند، باشد که (از زشتکاری) حذر کنند".
در مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از ديدگاه شیعه، اجتهاد از عصر معصومين (ع) تا به امروز در ميان اصحاب ايشان رواج داشته است و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفت های زیادی داشته است. رسول اکرم (ص) برخی از صحابه مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را برای تبلیغ و تعلیم احکام دین، به سرزمین های اطراف می فرستاد. آن حضرت می فرمود: «از افتای بدون علم خودداری کنید که لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت». این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر پیامبر (ص) مطرح بوده است و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، فزونی گرفت. فقیهان بی شماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند، که از آن جمله اند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب
در دوره معصومين (ع) به دلیل دست رسی به امام معصوم (ع) و محدود بودن مسائل مورد نیاز، مردم مسائل و مشکلات خود را از ایشان سؤال می کردند و در حقیقت قبل از این که مجتهدی به درجۀ اجتهاد رسیده باشد همه از امام معصوم (ع) تقلید می کردند، ولی در همان زمان ها هم معصومین (ع) به بعضی از افراد عالم اذن اجتهاد و فتوا داده اند.
حضرت مهدی (عج) در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، به عنوان یک قاعده کلی، این چنین می نگارد: «در پیشامدهایی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم». براساس این توقیع و دیگر روایات، مسئلۀ رجوع به فقیه در عصر غیبت کبرا، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقلید» مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسئولیت افتا و پاسخ گویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دست رسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصۀ اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و هم چنان خواهد داشت؛ چنان که شیخ طوسی می گوید: «من شیعه امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی (ع) تاکنون (قرن پنجم هجری) این گونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و عبادات خود، از آنان استفتا می کردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان می دادند». [1]
دو. علم اصول: بنیان گذار این علم پیامبر اعظم (ص) بوده و بعد از آن، اهل بیت (ع) آن حضرت تا زمان امام صادق (ع) که ایشان به صورت رسمی شاگردانی را تربیت کردند و این قواعد و مسائل را به آنان تعلیم دادند که بعضی از متأخرین آن قواعد را به صورت کتاب درآوردند؛ مانند کتاب «اصول آل الرسول» و « الفصول المهمة فی اصول الأئمة» و همچنین کتاب «الاصول الأصلیة».
البته اولین کسی که کتاب جداگانه ای در علم اصول نوشت؛ هشام بن حکم از شاگردان امام صادق (ع) است. وی کتاب «الفاظ» را که مباحث آن مهم ترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر در آورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد امام موسی کاظم (ع) کتاب «اختلاف الحدیث و مسائله» را نوشت که مبحث تعارض دو حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از امام کاظم (ع) بیان می کند که این مطلب را نجاشی نقل می کند.[2] بعد از این دو بزرگوار کتاب های زیادی در این علم از طریق اهل سنت و علمای شیعه به چاپ رسید.[3]
سه. علم رجال: يكى از مهم ترين علوم اسلامى كه براى رسيدن به سنت نبوى (ص) و سخنان معصومين (ع) نقش كليدى دارد، علم رجال است. فقيه و محدث و هر عالم دينى با تمسک به اطلاعات موجود در كتاب های رجال و نقد و تحليل آنها، پيرامون صحت و اعتبار تک تک روايات نظر مى‏دهد. به جهت اهميت فراوان علم رجال، علماى شيعه از صدر اسلام تاكنون توجهى خاص به اين علم داشته‏اند، به طورى كه تنها شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «مصفى المقال» بيش از 500 عنوان كتاب در اين موضوع شمرده است.
اولين كسانى كه در معرفى و شرح حال راويان حديث كتاب نوشتند اصحاب امامان (ع) بودند، كسانى؛ مانند «عبيد الله بن ابى رافع» كاتب امير المؤمنين (ع) و «عبد الله بن جبله كنانى» و «ابو فضال» و... البته آثار متقدمين در اين علم، بر اثر حوادث تاريخی از بين رفته و اولين كتاب هایى كه به ما رسيده عبارت اند از:
1. رجال كشى‏
2. فهرست نجاشى‏
3. رجال شيخ طوسى‏
4. فهرست شيخ طوسى‏
5. رجال برقى‏
اين كتاب ها به اصول خمسه رجال معروف اند و بعد از آنان هر كس در اين موضوع دست به قلم برده در جاى جاى كتاب خود، نظریات اين كتاب ها را نقل كرده است. پس از اصول رجال ـ كه تعدادى نيز در قرن هاى بعد به آنها اضافه شد - نوبت به تأليف جوامع رجالى مى‏رسد.
جوامع رجالى كتاب هایى است كه مطالب يک يا چند كتاب رجال را به طور كامل يا گزينشى كنار يكديگر چيده و كتابى جامع نظریات پديد آورده‏اند. از اين دسته مى‏توان به «مجمع الرجال» قهپايى و «جامع الرواة» اردبيلى اشاره نمود. اين كتاب ها براى تسريع كار محقق در به دست آوردن نظریات مختلف پيرامون ‏يک راوى بسيار سودمند هستند.
بعضى ديگر از كتب رجال، به جمع‏آورى اكتفا نكرده و علاوه بر جمع‏آورى مطالب، به تحليل و نقد آنها پرداخته و استدلال هاى مختلفى پيرامون خصوصيات مختلف يک راوى از لابلاى منقولات به دست مى‏دهند. از اين نمونه مى‏توان رجال علامه بحر العلوم و قاموس الرجال محقق شوشترى را نام برد.[4]
چهار. علم درایه: تعریف های متعددی از این علم ارائه شده است که غالب محدثان، جامع ترین و مختصرترین تعریف را چنین پذیرفته اند: درایه علمی است که در آن از سند و متن حدیث و چگونگی فراگیری و انتقال (تحمل و ادای) حدیث و آداب نقل آن بحث می شود. هدف از پایه گذاری این دانش شناسایی احادیث مقبول از مردود است.
سابقه این علم به همان سال های نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان می رسد، آنان در موارد مختلفی در لابه لای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کرده اند، اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب « المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی» توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب« الدرایة» و شرح آن « الرعایة فی علم الدرایة» به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد، علت تأخیر تألیف عالمان شیعی نسبت به اهل سنت در این موضوع با توجه به وجود قرائن تا قرن هشتم هجری امکان اعتباریابی احادیث بوده است؛ زیرا محدثان قدیم تا نیمۀ قرن چهارم هجری به جهت امکان ارتباط با امامان معصوم (ع) و اصحاب ایشان راه های مناسبی برای ارزیابی صدور احادیث در اختیار داشتند و تا چند قرن بعد نیز تألیفات اصحاب امامان معصوم (ع) در دست رس بود و البته مورد تأیید نیز قرار گرفته بود. از این رو شیعیان تا قرن ها بعد، ضرورتی نسبت به وجود این دانش و تألیف مستقل در موضوع آن احساس نمی کردند، البته کاربرد برخی از اصطلاحات حدیثی در میان شیعیان سابقه ای طولانی دارد. گفتنی است که در چند دهه اخیر از این دانش به مصطلحات نیز نام برده اند، دلیل این اختلاف تعبیر را تناسب بیشتر این تعبیر با محتوای این دانش و تناسب واژه درایه با دانش فقه الحدیث دانسته اند، همچنین لازم به یادآوری است که درایه در اصطلاح اهل سنت دایره ای وسیع تر و دانش های رجال، جرح و تعدیل، فقه الحدیث و مصطلاحات جزو علوم حدیث درایی به شمار می رود.[5]
برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب "تاریخ علم اصول"، درسهای استاد آیت الله هادوی تهرانی مراجعه کنید.
پی نوشتها:
[1] . اقتباس از سؤال 796 (سایت: 855).
[2] نقل از شهید ثانی، تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8، ناشر دفترتبلیغات اسلامی، 1416ق.
[3] . تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8.
[4] . سبحانی، جعفر، مقدمه رجال نجاشی؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ص1، ناشرآثار شیعه، قم، 1369ش.
[5] . غفاری صفت، علی اکبر، دراسات فی علم الدرایة (تلخیص مقباس الدرایة)، ص3، انتشارات سمت، تهران، 1384ش.
www.islamquest.net
نسخه چاپی