پرسش :

با توجه به اينکه يهود با وجود احاديث از کتاب خدا دست برداشتند، و تنها به احاديث تکيه کردند؛ آيا می‌توان گفت که عمر نيز درعصر بعد از پيامبر به دليل اينکه می ترسيد همچين اشتباهی پيش بيايد و شبهه برای مردم ايجاد شود، دست به جمع آوری احاديث زد و تنها از مردم خواست که به کتاب خدا اتکا کنند. آيا می‌توان اين طور تصور کرد که ممکن است جهل آنها را وادار به اين کار کرده باشد. اشتباهات عمر درخصوص خيانت به اسلام را چگونه می توانم بدانم؟ آيا کتابی در اين زمينه وجود دارد؟ اگر می‌شود مرا راهنمايی کنيد. البته من شيعه هستم ولی متأسفانه شيعه شناسنامه‌ای. مدتی است که دست به تحقيق در اين خصوص زده‌ام. متشکر می شود مرا از اين شبهه برهانيد.


پاسخ :
در پاسخ این پرسش باید گفت: اولا؛.مقاسیه قرآن مجید با کتب سایر ادیان صحیح نیست؛ زیرا قرآن کتابی است که امکان تحریف در آن نیست و بدون تحریف از زمان رسول اکرم تا حال باقی مانده است. اما کتاب های آسمانی دیگر دارای چنین ویژگی نیستند خود معتقدان آن کتاب ها نیز می پذیرند که این کتب، همان کتب نازل شده بر پیامبرشان نیست.
ثانیا؛با وجود نوشته شدن سخنان حضرت موسی (ع) در کتاب تلمود نه تنها تورات از بین نرفت، بلکه رواج و شهرت تورات بیش از تلمود است.
ثالثا؛ منع نقل و نگارش حدیث بر خلاف توصیه های رسول اکرم بود؛ زیرا رسول خدا مسلمانان را به پیروی از عترت و قرآن و نقل و نشر احادیث فرا خواندند.
در مورد کارها و عملکرد خلیفۀ دوم می توانید به کتاب اجتهاد مقابل نص تألیف علامه عبدالحسین شرف الدین با ترجمه علی دوانی مراجعه کنید.
سنٌت در لغت به معنای روش و طریقه است و در اصطلاح به قول و فعل و تقریر (امضا) پیامبر اکرم (ص) اطلاق می گردد. سنت در اصطلاح شیعه، اعمٌ از سنت در اصطلاح اهل سنت می باشد؛ زیرا شیعه ائمه اطهار (ع) و فاطمه زهرا (ع) را نیز معصوم می داند.
دین مقدس اسلام آخرین و کامل ترین دین الاهی می باشد و برای رشد و تعالی انسان ها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی برنامه ها و احکام جامعی را در نظر گرفته است که در این میان سنت به عنوان دومین منبع معارف اسلامی علاوه بر این که مبین و مفسر قرآن کریم به شمار می رود، نقش مهمی نیز در تبیین و شناساندن احکام و معارف اسلامی ایفا می کند؛ زیرا بسیاری از دستورات قرآن مجمل است و با کنار نهادن سنت و احادیث رسول خدا، نمی توان به تفسیر و معنای این آیات پی برد.
علی رغم این که وجود سنت در کنار قرآن به خاطر تبیین حقایق قرآنی ضرورتی انکار ناپذیر است و از سوی دیگر پیامبر اسلام و ائمه معصومین (ع) همواره به فراگیری حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می نمودند، متاسفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) بنا به دلایلی؛ نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه سنگین و جبران ناپذیری به پیکره امت اسلامی وارد نمود.
تشویق رسول خدا به نشر احادیث
رسول اکرم (ص) همواره به یادگیری و حفظ حدیث تاکید می فرمود. احادیث فراوانی که مسلمین را به این مهم فرا خوانده است گواه بر این مسأله است. از جمله می فرماید:" خداوند خرم و شاداب گرداند، کسی را که گفتار مرا بشنود و خوب ضبط کند و بفهمد و به دیگران برساند؛ چه بسا کسی که حامل سخنی عمیق است و آن را برای فقیه‏تر از خود نقل می‏کند و چه بسا حامل سخنی عمیق که خود فقیه نیست."[1].
البته پیامبر برای حفظ روایات از خطر دستکاری و جعل دستور دادند مردم دائما با قرآن و عترت باشند تا هیچ گاه گمراه نشوند. این حدیث مه به "حدیث ثقلین" معروف است از جمله احادیث متواتری است که مورد قبول شیعه و سنی است. پیامبر اکرم (ص) در این حدیث می­فرماید: "من در میان شما دو چیز گران­بها قرآن و عترت را می­گذارم تا زمانی که به آن دو تمسک کنید، هیچ وقت گمراه نمی­شوید و آن دو تا قیامت از هم جدا نمی­شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند."[2]. ابن حجر که از علمای متعصب سنی است در ذیل این حدیث می­نویسد:" این حدیث مسلمین را به تمسک به قرآن و دانشمندانی که از اهل بیت هستند، تشویق می­کند و از روایت استفاده می­شود که قرآن و سنت و دانشمندانی از اهل بیت تا قیامت باقی هستند، بدان که این حدیث را بیش از بیست نفر از اصحاب روایت کرده اند"[3].
این نکته را نیز باید مد نظر داشت که پدیدۀ جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره در صدد بوده اند تا از این راه خطر ناک، بزرگترین ضربه را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه های بسیار کارسازی در زمینۀ شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال به منظور شناسایی راویان راستگو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث روش هایی مانند عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان ، مقابلۀ نسخه ها، اجازۀ نقل حدیث، روش فهرستی و....را برای مقابله با آن ابداع نموده واین توطئه را خنثی کرده اند. به همین دلیل روایاتی که امروزه غالباً در جوامع روائی شیعه به خصوص کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) جمع آوری شده است از فیلترهای متعددی رد شده و مجموعه روایات غنی و سالمی را به دست ما داده است. علاوه براین علما و مجتهدین به ویژه متخصصین علم رجال و درایه، امروزه نیز در جهت شناسایی روایات جعلی و مخدوش از پا ننشسته و همواره همچون نگهبانان بیدار تلاش های گسترده در جهت حفظ و پالایش احادیث با ارزشی که بعد از قرآن بالاترین سرمایه مکتب اسلام است را در دست دارند.[4]
برای اطلاع بیشتر به پاسخ 1937 (سایت: 2185) مراجعه کنید.
منع حدیث در خلافت ابوبکر
پس از رسول خدا، خلفای سه گانه از نشر و ترویج احادیث رسول مکرٌم اسلام ممانعت به عمل آوردند. ممنوعیت حدیث از زمان ابوبکر خلیفه اول شروع شد و در عصر عمر و عثمان با شدت بیشتری ادامه یافت. ذهبی روایت می‏کند که عمر، ابن‏مسعود و ابوالدرداء و ابومسعود انصاری را به جرم نقل احادیث زیاد از رسول خدا محبوس کرد[5].
بهانه ابوبکر برای جلوگیری از کتابت و نشر احادیث، اختلاف مسلمانان بود. گفت:" شما از پیامبر اکرم حدیث هایی نقل می کنید و گاهی در میان شما اختلاف پدید می آید. اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، مسلمانان در آینده به اختلاف شدیدتری مبتلا خواهند شد؛ از این رو از این به بعد از رسول اکرم حدیثی نقل نکنید و اگر کسی از شما پرسشی کرد، بگویید میان ما و شما همین قرآن کافی است، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید"[6].
در جریانی دیگر نقل شده است که عایشه می گوید:
"پدرم ابوبکر پانصد حدیث از رسول اکرم جمع آوری کرده بود. یک شب دیدم در میان رخت­خواب ناراحت است به گونه ای که ناراحتی وی باعث ناراحتی من گردید. چون صبح شد، علت ناراحتی اش را جویا شدم. گفت: دخترم آن احادیثی را که پیش توست بیاور. بعد دستور داد آتشی برافروختند و تمام آن احادیث را سوزاند و گفت می ترسم بمیرم و این احادیث پیش تو بماند و شاید در میان آنها احادیثی باشد که من از افراد موثٌقی نقل نموده ام؛ ولی در واقع این افراد صالح نباشند و من مسئول باشم"[7].
راه حل جلوگیری از نشر احادیث جعلی و کذب، سوزاندن و از بین بردن این احادیث نیست، بلکه منطقی‏ترین راه، همان چیزی است که در پاسخ 1937 آمده است
منع حدیث در خلافت عمر
بعد از ابوبکر، عمر گفت:" من می خواستم سنت های رسول خدا را بنویسم، ولی امت های گذشته را به یاد آوردم که با نوشتن بعضی کتاب­ها (تلمود) و توجه زیاد به آنها از کتاب آسمانی خود بازماندند از این رو من هرگز کتاب خدا را با چیزی درهم نمی آمیزم"[8].
عمر، پس از این سخن، بسیاری از احادیث گرد آوری شده را سوزاند. در طبقات ابن‏سعد آمده است: "در روزگار عمر بن خطاب، احادیث فزونی یافت و عمر از مردم خواست که احادیث را پیش او آوردند و چون آنها را آوردند دستور داد همه را بسوزانند."[9].
مقایسه قرآن مجید با کتب سایر ادیان مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا خود یهودیان و مسیحیان نیز می پذیرند که انجیل و تورات همان کتب نازل شده بر موسی و عیسی نیست، بلکه این کتاب ها پس از موسی و عیسی به وسیله پیروان آنها تدوین شد. و حال آن که قرآن بدون تحریف و عین وحی است.
نیز با وجود نوشته شدن کتاب تلمود ما می بینیم که تورات باقی مانده است و رواج آن از تلمود بسیار گسترده تر است.
انحراف اصلی یهود پیروی از سنت موسی و نشر سنت او نبود، بلکه انحراف اساسی آنها اطاعت نکردن از وصیٌ موسی؛ یعنی هارون (ع) بود. هنگامی که موسی به میقات رفت و جانشین خود هارون را، در میان بنی اسرائیل قرار داد، مردم از هارون اطاعت نکرده و گوساله پرست شدند.
جعل حدیث
جعل احادیث در بستر منع تدوین احادیث، قوت یافت. خلفاء پس از منع حدیث از پیامبر اکرم به ناقلان اسرائیلیات و احادیث جعلی میدان دادند. برخی از خواص و نزدیکان خلفا؛ نظیر ابوهریره، کعب‏الاحبار، وهب‏بن منبه، تمیم‏بن‏اوس و عبدالله بن سلام در فضیلت تراشی، قصه‏خوانی و دروغ‏پردازی آزادی عمل یافتند.[10]
تمیم داری از جمله این افراد است. "خلیفه عمر برای «تمیم داری» در هر هفته ساعتی معین کرد که پیش از نماز جمعه در مسجد پیامبر خدا حدیث بگوید و عثمان نیز در عهد خود، این مدت را به دو سا عت در روز افزایش داد"[11].
هر چند که خلفا از نقل احادیث پیامبر اکرم جلوگیری می کردند، ولی خود در جایی که لازم می دیدند به نشر احادیثی هر چند مجعول اقدام می نمودند که نمونه ای از آن را در جریان فدک می توان مشاهده نمود. هنگامی که برای تصرف فدک حدیثی مجعول نقل کردند که "پیامبران از خود ارث نمی گذارند" اگر نقل حدیث از پیامبر روا نیست، خود چرا از آن حضرت، حدیث روایت می کنید؟!
عامل اصلی منع حدیث
مهم­ترین علت منع حدیث، سیاسی بود. برخی سنت و سخنان رسول اکرم را مانع بزرگی بر سر راه خود می دیدند. از این رو چاره را در این دیدند که این مانع را از سر راه خود بردارند؛ زیرا می توانستند با کنار گذاشتن احادیث، قرآن را به دل خواه خود تاویل و تفسیر نمایند.
بله؛ "آنچه سبب منع از تدوین، نشر و نگارش حدیث پس از رحلت رسول‏اکرم گردید، همان چیزی است که مانع نگارش وصیت پیامبراکرم در بستراحتضار گردید‏."[12]
"اگر احادیث نبوی جمع و تدوین می‏شد، بی‏درنگ مورد رجوع و قرائت و تدریس جامعه اسلامی قرار می‏گرفت و این باعث می‏شد تا توده امت با فلسفه سیاسی اسلام نیز آشنا شوند و این فلسفه با نظام­های خلافت نمی‏ساخت. روایات فِرَق اسلامی، مملوٌ از فضایل علی است و از جمله شامل فلسفه حکومت در اسلام است؛ زیرا در بیشتر این روایات، ملاک­های تقدم علی‏بن ابیطالب بر سایر افراد امت، در استحقاق رهبری، بیان شده‏است.پس این گونه روایات باعث می‏شد تا ملاک­های حکومت شرعی، دانسته‏گردد و چشم و گوش مردم باز شود و برای حکومت­های نادرست، باز شدن چشم وگوش مردم مصیبتی بزرگ محسوب می شد".[13]
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
1. حسینی جلالی،سیدمحمدرضا،تدوین‏السنه‏الشریفه، چاپ اول، قم،دفتر تبلیغات اسلامی، 1413ه.ق.
2. عسگری، سید مرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه‏های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ترجمه معالم المدرستین، ترجمه جلیل تجلیل، تهران، نشر رایزن، زمستان 1375.
در مورد کارها و عملکرد خلیفۀ دوم می توانید به کتاب اجتهاد مقابل نص تألیف علامه عبدالحسین شرف الدین با ترجمه علی دوانی مراجعه کنید.
پی نوشتها:
[1]. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام‏الدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج 10، ص 258، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409ه.ق ـ 1989م.
[2]. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج7، ص123، دار الفکر، بیروت، لبنان، بی تا؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج4، ص 367، دار صادر، بیروت، لبنان، بی تا؛ سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج1، ص 244، چاپ اول، دار الفکر ، بیروت، 1401ق؛ هندی، متقی، کنز العمال، ج1، ص178، مؤسسه الرسالة، بیروت، 1409؛ و منابع دیگر.
[3]. هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ص150، چاپ دوم، مکتبة القاهرة، 1385ه.ق.
[4] اقتباس از 1937 (سایت: 2185).
[5]. عسگری، سید مرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه‏های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج 2، ص30،ترجمه معالم المدرستین، ترجمه جلیل تجلیل، تهران، نشر رایزن، زمستان 1375؛ به نقل از تذکرة الحفاظ، ج1، ص7.
[6]. تذکرة الحفاظ، ج1، ص3.
[7]. تذکرة الحفاظ، ج1، ص5.
[8]. واقدی، الطبقات الکبری، ج3، ص206، لیدن .
[9]. عسگری، سید مرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه‏های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج دوم، ترجمه معالم المدرستین، جلیل تجلیل، تهران، نشر رایزن، زمستان 1375،ص34.به نقل از طبقات ابن‏سعد، ج5، ص140.
[10]. ابوریه محمود، اضواء علی السنه‏المحمدیه، ص145-224، قم، دارالکتب‏العلمیه، بی‏تا.
[11]. پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه‏های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج 2، ص38.
[12]. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل والنحل، ج1، ص60 ـ 61، چاپ دوم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه 1408ق، 1366ش؛ و مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة‏النبی‏الاعظم(ص)، ج1، ص27، پاورقی، چاپ اول، ، انتشارات اسلامی، قم.
[13]. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، ص26، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357ه.ش.
نسخه چاپی