پرسش :

چگونه می توان به تاریخ اعتماد کرد؟ شاید تاریخ را بر اساس اغراض و اهداف شخصی تحریف کرده اند و جعل باشد؟ پس چگونه به احادیث می توان اعتماد کرد؟ آیا امکان دارد که افراد با مشخصات ذکر شده در تاریخ واقعا اینگونه نباشند؟ پس چگونه به تاریخ می توان اعتماد کرد؟


پاسخ :
مقدمه:
تاریخ، علم آگاهی یافتن از گذشته است بنابر این در مواردی می تواند مانند معلمی برای ما باشد. یک مورخ برای بیان تاریخ باید بسیار اهل دقت باشد تا دچار انحراف و گمراهی نشود . راه اعتماد ما به تاریخ (همانطور که مورخانی مانند ابن خلدون متذکر این نکته شده اند- این است که یک مورخ قبل از نقل یک حادثه یا قضیۀ تاریخی ابتدا جوانب آن را بررسی می کند تا معلوم شود آیا آنچه را نقل می کند با اصول و قواعد عقلی سازگار است یا نه؟و با افرادی که این وقایع در مورد آنها آمده هماهنگ است یا نه؟ مانند برخی آمارهایی را که در طول تاریخ بیان کرده اند که در مواردی با عقل جور در نمی آید. بنابراین اگر مورخ در بیان تاریخ دقیق باشد احتمال انحراف کمتر می شود گرچه در بیان تاریخ ممکن است حوادث غیر واقعی یا در مواردی اغراق آمیز ذکر شده باشد و از آنجایی که حوادث تاریخی با تواتر و شهرت و قرائن و شواهد همراه است ما می توانیم با بررسی دقیق به آن اعتماد کنیم .[1]
حتی اگر احتمال تحریف را در برخی حوادث و بیان های تاریخی بپذیریم ولی در مورد اعتماد ما به احادیث و رجال حدیثی قضیه متفاوت است به این معنا که گرچه احتمال دارد آمار و ارقام و یا حوادثی در کتب تاریخی خلاف واقع بیان شده باشد ولی وقتی که نوبت به اعتماد به یک حدیث و روایتی می شود و یا صحبت بر سر وجود یا عدم وجود یک نفر راوی یا شرح حال او از نظر اینکه آیا این شخص مورد اعتماد است یا خیر؟، پیش می آید اینگونه نیست که ما بدون هیچ بررسی و دقت یک حدیث را به صرف اینکه در یک کتاب روایی آمده است قبول کنیم تا بعد این شبهه پیش آید که این احادیث قابل اعتماد نمی باشد؛ زیرا وقتی صحبت از پذیرش یا رد یک روایت یا یک راوی می شود با استفاده از قواعد و اصول دو علم رجال و درایه ( در رجال حال راویان و مورد اعتماد بودن یا نبودن روات احادیث مورد بررسی قرار می گیرد و در علم درایه متن روایات بررسی می شود) آن راوی و روایت او مورد اززیابی قرار می گیرد. و تا با دلائل و قرائن و شواهد محکم به صحت یک روایتی یا مورد اطمینان بودن یک راوی پی نبرند به آن روایت و راوی اعتماد نمی کنند.[2]
راه هایی برای اعتماد به احادیث وجود دارد که عبارتند از:
الف) پالایش متنی و سندی احادیث :
این کاربه صورت های مختلفی انجام شده است:
1. اولین روشنگری درباره جلو گیری از ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مشکان از بعضی از اصحاب امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همۀ امور ما به دست اوست خلع کند»این گونه روشنگری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسماء و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه(ع) و محدثان شیعه با دقت نظر و تیزبینی اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.
2. نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) که اشخاص متخصص و متعهدی بودند، احادیثی را جمع کرده اند که حجت بین خدا و ایشان باشد. یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشد که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم(ع) است.
3.تألیف کتاب در علم رجال : قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل. به عنوان مثال عبدالله بن جبله کنانی (م 219 هـ)، محمد بن عیسی یقطینی ، حسن بن محبوب (م 224 هـ) و حسن بن علی بن فضال (م 224 هـ) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند.بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند.
ب) پالایش متنی:
برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است:
1-عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان:
یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه(ع) متأخر مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضۀ روایات بر معصومین(ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.
این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می نامند بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی «دورۀ حضور»، جلوه کرده است. در این روش حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأئید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث بدست می آید.
عرضۀ مجموعه های متعدد روایی بر امام صادق(ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند.
همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد. مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تائید کردند.
شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش ـ که کم هم نبودند ـ از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند.
2- مقابله نسخه ها:
این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین(ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی.
3-اجازۀ نقل حدیث:
علماي حديث، اجازۀ نقل را يكي از مهم ترين طرق تحمل حديث دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستي نقل احاديث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدين صورت كه اساتيد علم حديث به طور كتبي يا شفاهي اذن روايت احاديث از خود را به شاگردانشان اعطا مي نمودند و معمولاً در اين اجازات نام اساتيد و مشايخ و تأليفات خود را مي آوردند.به عنوان مثال احمد بن ادريس اشعرى قمى فقيه نامدار، محدث عاليقدر و يكى از چهره‏هاى درخشان قرن سوم هجرى در شهر مقدس قم است که توفيق يافت به محضر پيشواى يازدهم، حضرت امام حسن عسكرى (ع) شرفياب شود. وی دانشهاى مختلف را از محضر اساتيد و دانشوران نامدار اماميه عصر خويش، همچون احمد بن اسحاق قمى (سفير امام زمان «عج» در شهر قم و ده‏ها تن از چهره‏هاى درخشان شيعه، فرا گرفت و موفق به تأليف كتاب‏هاى ارزشمند فقهى و حديثى شد. او روايات متعددى را از ائمه اطهار (ع) نقل كرده است. شاگردان دانشمندى در مكتب او تربيت شده‏اند و او به آنان اجازه روايت داد. از مهمترين و مشهورترين شاگردان وى مى‏توان ثقة الاسلام، محمد بن يعقوب كلينى را نام برد كه صاحب مطمئن‏ترين كتاب حديثى شيعه يعنى «كافى» است و كلينى در آن روايات ابن ادريس را بدون واسطه نقل كرده است.
از فوايد مهم اجازۀ روايت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومين(ع) است و معمولاً اساتيد در اجازۀ روايي سلسله سند را به يكي از مشايخ بزرگ هم چون ملامحمدتقي مجلسي، شهيد اول، علامه حلي و يا شيخ طوسي رسانده و بر او توقف مي كنند چون طرق مشايخ بزرگ معلوم است.
4- روش فهرستی:
یکی دیگر از این روش ها، روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند. مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سختگیرانه بود به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند. با اینکه نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند ولی چند نفر را استثناء می کند نه اینکه این افراد ضعیف باشند بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست.
در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.
5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن:
یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمۀ طاهرین (ع) مکرر روایت شده است که فرمودند:"هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نا درستی آنرا از ما بپرسید).
همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حق جو بودند. از نمونه های بارز این حقیقت جویان، «سلیم بن قیس الهلالی» است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستن به پیامبر(ص) دست یافته و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر(ص) تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسّر است.
خلاصه این که امروزه با این تلاش های وافر و پیگیریهای مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است ولی در عین حال علماء و مجتهدین با عنایت به همۀ این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علماء و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است به صاحبانش چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند مثلا 1. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. 2. مخالف با اصول مذهب باشد. 3. مورد اعراض علماء امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. 4. روایات از روی تقیه صادر شده باشد. 5. روایات دارای نشانه های جعل باشد و ...
اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علماء و مجتهدین برای قبول یا ردّ یک روایت به کار می گیرند[3]
پس اگر چه ما احتمال تحریف را در بیان تاریخ را بدهیم ولی این مشکلی را برای ما در اعتماد به احادیث ایجاد نمی کند؛ زیرا برای پذیرش احادیث دو علم رجال و درایه وجود دارد که در علم رجال به بررسی افرادی که احادیث را نقل می کنند پرداخته می شود و در درایه به بررسی و بیان ملاکهایی در پذیرش یک حدیث و انواع احادیث پرداخته می شود. بنابراین ما به احادیث و راویان بعد از برخورداری از ملاکهایی که ذکر شد اعتماد می کنیم.
پی نوشتها:
[1] - ابن خلدون عبد الحرحمن –مقدمه ابن خلدون ج 1- ص 13-ترجمه محمد پروین گنابادی –انتشارات بنگاه ترجمه ونشر کتاب چاپ چهارم تهران 1359
[2] - علامه حلی –رجال علامه حلی – ج1 –ص 3- چاپ دارالذخائر قم سال 1411
[3] - استفاده از پاسخ 1937 (سایت: 2185).
http://farsi.islamquest.net

نسخه چاپی