پرسش :

چرا مسلمانان با هم دیگر مصافحه می کنند؟ آیا این سنت پیامبر است و سنی ها نیز این را به عنوان سنت می شمارند؟ آیا این در ادیان دیگر هم سنت بوده است؟


پاسخ :
سؤال شما در چهار محور قابل بررسی است:
1. علت مصافحه مسلمانان
2. نبوی بودن این سنت
3. سنت بودن مصافحه نزد اهل تسنن
4. سابقۀ آن در ادیان دیگر
ما در این جا به تفصیل به پاسخ این پرسش ها می پردازیم.
قبل از پرداختن به پاسخ ابتدا لازم است به معنای لغوی و اصطلاحی مصافحه بپردازیم:
در کتاب های لغت معانی متعددی برای "صفح" که ریشۀ مصافحه است گفته اند، اما مصافحه که از باب مفاعله و دو طرفی (بین الاثنینی) است به معنای دست دادن است: گفته مي شود "صافحته" يعنى ظاهر كف دستم، ظاهر كف دست او را ملاقات كرد. مُصَافَحَة: دست به هم دادن و رساندن كف دست ها به هم.[1]
حسن معاشرت و مصافحه
بدون تردید اسلام ما را به حسن معاشرت با دیگران و رفتار و کردار نیکو خصوصا نسبت به برادران مؤمن سفارش نموده است و هر چیزی که حسن معاشرت محسوب شود و باعث ادخال سرور در قلب مؤمن شود – در صورتی که مورد نهی شارع مقدس قرار نگرفته باشد - طبعا پسندیده و مورد تأئید اسلام خواهد بود.
سلام کردن و دست دادن نشانۀ رفتار نیکو و پسندیده است. از آن جا که پیامبر اسلام و ائمۀ معصومین (ع) طلایه داران اخلاق نیکو هستند و در تمام امور زندگی باید از آن عزیزان الگو بگیریم،[2] در گفتار و عمل ما را به آن راهنمایی نمودند.
نمونه هایی از رفتار معصومین (ع)
1. انس بن مالك گفت: موقعى كه رسول اكرم (ص) از جنگ تبوك مراجعت مي كرد سعد انصارى به استقبال ایشان آمد، حضرت با او مصافحه كرد ... .[3]
2. انس بن مالك با دست خود با رسول خدا مصافحه كرده و به آن حضرت سلام گفته و راويان به دنبال هم با همان دست مصافحه كردند و سلام گفتند.
3. كتاب الامامة و التبصرة به نقل از جابر می گوید: به پيغمبر (ص) برخوردم و سلام كردم ، حضرت دستم را فشرد و فرمود: "فشردن دست برادر بوسيدن او است".[4]
4. ابى عبيده گفت من با حضرت باقر (ع) هم مرکب بوديم من اول سوار مي شدم بعد ايشان سوار مي شدند، همين كه سوار مي شد و قرار مي گرفتيم سلام مي كرد و شروع به احوال پرسی و مصافحه مي كرد، مثل دو نفر كه مدتى يك ديگر را نديده‏اند. موقع پایين شدن اول ايشان پایين مى‏آمد وقتى من هم پایين مي آمدم باز سلام مي كرد و احوال مي پرسيد، مثل كسى كه مدتى است دوستش را نديده عرض كردم آقا شما كارى مي كنيد كه كسى قبلا نكرده يك بار هم زياد است.
فرمود نمي دانى چه قدر مصافحه (دست دادن) ثواب دارد. مؤمنين وقتى يك ديگر را مى‏بينند و دست در دست يك ديگر مي گذارند پيوسته گناهان آنها ميريزد چون برگ درخت. خداوند آنها را مورد توجه خويش قرار مي دهد تا از يك ديگر جدا شوند.[5]
از پيامبر اسلام (ص) روايت است كه فرمود: هر گاه يك ديگر را ملاقات نموديد، سلام دهيد و مصافحه نماييد و چون خواستيد از هم جدا شويد، براى يك ديگر طلب مغفرت كنيد.[6]
همچنین از امام باقر (ع) روايت شده است رسول خدا (ص) فرمود: "چون كسى از شما برادرش را ببيند، بايد به او سلام گويد و بايد با او مصافحه كند؛ زيرا كه خداوند- عزّ و جلّ- فرشتگان را به آن گرامى داشت، پس عمل كردۀ فرشتگان را انجام دهيد.[7]
آثار و برکات مصافحه
الف. آثار اخروی:
1. حضرت صادق (ع) فرمود: "مصافحه نمودن با مؤمن هزار حسنه دارد.[8]
2. از آن حضرت روايت است كه مصافحه با مؤمن، هزار برابر پاداش نيك دارد.[9]
3. امام پنجم (ع) فرمود چون مؤمنى با مؤمنى مصافحه كند بدون گناه از هم جدا شوند.[10]
4. ثواب الاعمال به سندش تا امام ششم (ع) فرمود: "شما در مصافحه با هم مانند ثواب مجاهدان را داريد.[11]
ب. آثار دنیوی مصافحه:
موجب جلب رحمت خدا می شود.
موجب خوشنودی دیگران می شود.
دوستی ها را زیاد می کند.
کدورت ها را از بین می برد.
و دشمنی ها را تبدیل به دوستی می کند.
ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: سلام گفتن با حاضران به وسيله مصافحه و دست دادن كمال مى‏گيرد، و سلام گفتن بر مسافران به وسيله معانقه و آغوش گرفتن كامل مى‏شود.[12]
مصافحه با دشمنان
على (ع) فرمود: با دشمنت مصافحه كن اگر چه از آن خوشش نيايد؛ زيرا خداوند به آن امر كرده و در قرآن مجيد فرمود: هرگز نيكى و بدى يكسان نيست؛ بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه خواهى ديد همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى برقرار شده است.[13] بعد از آن فرمود: تو توانایى ندارى دشمنت را مجازات كنى و بهتر است از خدا اطاعت نمایى و از وى درگذرى و پاداش زيادى ببرى و براى تو همين بس كه دشمن خود را به معصيت خداوند مشغول بنگرى.‏[14]
مصافحه در میان اهل سنت
مصافحه از ویژگی های شیعه نیست، بلکه سنت نبوی است. حضرت رسول اکرم در قول و عمل بر آن تأکید کردند. از این رو برادران اهل سنت نیز به آن اهتمام می ورزند و امروزه این عمل در بین آنها نیز مرسوم است.
صحيح ترمذى به سند خود، از انس بن مالك روايت كرده است[15]: كه هر گاه كسى به ملاقات رسول خدا (ص) شرفياب مى‏شد و با آن حضرت، مصافحه مى‏كرد، دست مباركش را از دست او نمى‏كشيد، مگر اين كه خود او، دست از دست حضرتش مى‏كشيد.[16]
سابقه و پیشینۀ مصافحه
بسیاری از سنت هایی که در بین مسلمانان متداول است، سنت ابراهیمی است، از آن جمله است سنت مصافحه. مرحوم صدوق (ره) در کتاب علل الشرائع با استناد به امام باقر (ع) آورده است؛ نخستين دو نفرى كه در روى زمين با هم مصافحه نمودند (دست دادند) ذو القرنين و ابراهيم خليل (ع) بودند كه ابراهيم به استقبال ذو القرنين آمد و با او دست داد.[17]
مصافحه با زنان نامحرم
باید توجه داشت که مصافحه با نامحرم از این سنت مستثنا شده و ما از این کار بر حذر شدیم و فقهای بزرگوار ما نیز به این فتوا دادند:
ابان بن تغلب از امام جعفر صادق (ع) نقل مى‏كند كه آن جناب فرمود: هنگامى كه رسول خدا (ص) مكه را فتح كردند مردان با آن جناب بيعت كردند، و بعد از آن زنان آمدند تا بيعت نمايند در اين هنگام اين آيه شريفه فرود آمد: "يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ، ..." دختر حارث گفت: يا رسول اللَّه ما چگونه با شما بيعت كنيم فرمود: "من با زنان مصافحه نمى‏كنم، در اين هنگام دستور دادند ظرفى پر از آب كردند و حضرت دست خود را در آن فرو بردند و بعد بيرون آوردند و فرمودند شما هم دست خود را به عنوان بيعت در اين آب فرو بريد.
مفضل می گويد: از حضرت صادق (ع) پرسيدم رسول خدا چگونه از زنان بيعت گرفت، فرمود: دستور داد ظرفى كه در آن وضوء مى‏گرفتند حاضر كردند و مقدارى آب در آن ريختند و بعد دست خود را در آن فرو بردند، و بعد به زنانى كه براى بيعت آمده بودند فرمود: دست خود را در آن فرو بريد و اين چنين از آنها بيعت گرفت.[18]
این نکته مسلم است که برخورد با نامحرم بايد به گونه‏اي باشد كه در آن هيچ مفسده و يا خوف مفسده وجود نداشته باشد.[19]
و اما در خصوص تماس بدنی مرد و زن نامحرم و دست دادن و مصافحه کردن آنان با یکدیگر باید گفت:
مراجع بزر گوار تقلید به صورت کلی فرموده اند: دست دادن با نامحرم جایز نيست، مگر این که چیزی حایل و حجاب گردد، یا عناوین ثانویه ای مثل ضرورت صدق کند.[20]
در این حکم فرقی بین غیر محارم نیست، خواه بین داماد و خواهر زن باشد یا زن برادر و برادر شوهر باشد یا بین بستگانی؛ مثل دختر عمو، دختر عمه، دختر خاله و دختر دایی با پسر عمو، پسر دایی، پسر خاله و پسر عمه.
پی نوشتها:
[1] قاموس و مفردات .
[2] "مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند". احزاب، 21.
[3] الحديت (روايات تربيتى)، ج ‏1، ص 217.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (آداب و سنن)، ج 16، ص 17،ترجمه، كمره‏اى، محمد باقر، ناشر اسلاميه، تهران، 1365 ش، چاپ اول.
[5] خسروى، موسى، زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر (ع) ، ص 213، ناشر اسلاميه‏، تهران، چاپ دوم‏؛ ايمان و كفر- ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج ‏2، ص 309.
[6] شيخ حسن ديلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ‏1، ص 392، ،ناشر شريف رضى‏.
[7] خرمشاهى، بهاء الدين و انصارى، مسعود، پيام پيامبر، ترجمه ‏فارسى، ص 427، ناشر منفرد، تهران، 1376 ش، چاپ اول.‏
[8] سيد مسترحمى، سيد هدايت الله، ارشاد القلوب، ج 2، ص 162، ناشر مصطفوى، تهران، 1349 ش، چاپ سوم. ‏
[9] همان، ص 392.
[10] صدوق، خصال، ج ‏1، ص 73، ترجمه كمره‏اى، ناشر انتشارات كتابچى،تهران‏، 1377 ش‏،چاپ اول‏.
[11] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار (آداب و سنن)، ج 16، ص 18، ترجمه كمره‏اى، محمد باقر.‏
[12] کلینی، کافی، بهبودى، محمد باقر، گزيده كافى، ج ‏1، ص 355، ناشر مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1363 ش، چاپ اول.‏
[13] فصلت، 34.
[14] عطاردى، عزيز الله، ايمان و كفر، ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج ‏2، ص 309‏، ناشر انتشارات عطارد، تهران، سال 1378 ش، چاپ اول.‏
[15] صحیح ترمذی، ج 2، ص 80.
[16] فیروز آبادی، سید مرتضی، فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ‏1، ص 214، مترجم، ساعدى‏، محمد باقر، ناشر انتشارات فيروزآبادى، قم، 1374 ش، چاپ اول‏ .
[17] مشايخ، فاطمه، قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص 230، ناشر انتشارات فرحان، تهران، سال 1381 ش، چاپ اول.
[18] عطاردى، عزيز الله، ايمان و كفر، ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج ‏1، ص 104 و 105‏.‏
[19]. توضيح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2442؛ همان، ص 809، سؤال دوم ؛ مسائل جديد، ج 1، ص 137 - 138
[20] نجاة العباد، امام خميني، ص 364، مسئله 23، 24.
http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی