پرسش :

لطفا مستدل (عقلا و نقلا) پاسخ گوييد که حد ورود روحانيت به دنيا چيست؟


پاسخ :
از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود که دنیا دارای دو جهت است:
1. به عنوان امر حقیقی و واقعی، مانند وجود زمین، کرات آسمانی، وجود انسان، قدرت، علم و حیات او و دیگر موجودات و حقایق نظام عالم مادی. به این لحاظ دنیا نه تنها مذموم و نکوهیده نیست بلکه نیکو و پسندیده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «دنيا مزرعه و كشتزار آخرت است»[1].
2. به عنوان امر اعتباری و غیر واقعی یعنی دنیا را هدف و نهایت آرزو و آمال قرار دادن و همه چیز را برای رسیدن به آن زیر پا قرار دادن. دنیا به این جهت مذموم و مورد نکوهش است و باعث فراموشی خداوند و آخرت می شود.
آنـچـه در نـظـر اسلام، منفى است، روحيه استكبارى ناشى از ثروت است، نه خود ثروت ولى چـون غالبا، به صورت نـاخـواسـته ثـروت چنين روحيه اى را پديد مى آورد، گاهى جمع ثروت نيز مورد نكوهش قرار گرفته است.
توجه به مسائل اقتصاد می تواند وسیله ای برای رسیدن انسانها به کمالات معنوی و دستیابی به مکارم اخلاقی باشد.
مال و ثروت داراى آثار مثبت و منفی است، که برخی از آنها را بررسی می کنیم: مـال و ثروت ، مـانـند مارى است كه هم داراى زهر كشنده و هم داراى پادزهر است، يعنى ممكن است انسان به وسيله آن مسموم شود و هم ممكن است دفع مسموميّت نمايد.[2]
بـنـابـرايـن، هـمـان طور كه مال، ناهنجاريهايى را در ظاهر و باطن آدمى، ايجاد مى كند، فايده هـايـى نـيـز دارد كـه زيـانـهـاى نـاشـى از آن را بـر طـرف مـى سـازد. فوايد مال به دو دسته تقسيم مى شود: دنيوى و اخروى.
فواید دنیوی آن بر کسی پوشیده نیست و جزو بدیهیات است، و از این جهت بـيـشـتـر مـردم، بـخـش مـهـمّ عـمـر خـويـش را صرف جـمـع آورى مـال و استفاده آن مـى كـنـنـد. بر این اساس؛ تنها به ذکر برخی فـوايـد اُخـروى (ديـنـى ) مال و ثروت بسنده می کنیم:
الف ـ وسيله كسبِ آخرت: مـال مـى تـوانـد انـسـان را در انـجـام بـنـدگـى خـدا كمك كند. به عبارت ديگر، انسان به وسيله مـال، مـقـدّمـاتـى را فـراهـم مى سازد تا راه بندگى خدا بر او آسان شود. حضرت صادق (ع) مى فرمايد: آن ثروتى كه ترا از ستم باز دارد، بهتر از فقرى است كه ترا به گناه وا دارد. [3]
عـلاوه بـر ايـن، عـبادتهاى بزرگى در اسلام تشريع شده كه جز از عهده ثروتمندان بر نمى آيد مانند: جهاد با مال در راه خدا، حجّ و زيارت، خمس و زكات، اطعام مؤمن و برآوردن نيازهاى او، قرض الحسنه و غيره . بطور مثال، قرآن درباره قرض الحسنه مى فرمايد: كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟[4]
ب ـ كمك به ديگران: ثـروتـمـنـدان مـى تـوانـنـد بـه هـمـنـوعـان خـود كـمـك كـنـنـد، و بـا دادن صـدقـه و بـخـشـش مال، رضايت الهى را كسب نمايند. قرآن كريم مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آنچه به شما روزى داده ايم، انفاق كنيد. [5] اين گونه انفاقها، عـلاوه بـرايـنـ كـه بـه رفـاه حـال مـحـرومـان كـمـك مـى كـنـد، خـصـلت نـيـكـو و بـذل و بـخـشـش را در دل مـؤمـن ايـجـاد مـى كـنـد و صـفـت نـاپـسـنـد بخل و حرص را از آن مى زدايد.
ج ـ انجام امور خيريّه: اگر ثـروتـمـنـد، امـوال خـود را بـراى رضـاى خـدا در كـارهـاى عـامّ المـنـفـعـه ، مـثل ساختن مسجد، پل، بيمارستان و... مصرف كند، سالها از دعاى خير مردم، بهره مند مى شود و پـرونـده ی عـمـل وى حـتـى پـس از مـرگـش بـسـتـه نـشـده و بـراى او حـسـنـه نـوشـتـه مـى شـود.
د- تـزكـيـه نـفس: انسان مى تواند به كمك مال و انفاق آن، در راه خدا خود را از آتش شعله ور جهنّم حـفـظ كـنـد، و بـا صـرف مـال در راه خـيـر، باعث تزكيه نفس خويش گردد، خدا به پيامبرش مى فرمايد: از مالهاى ايشان صدقه بگير تا به وسيله آن ، ايشان را پاك گردانى و بر ايشان درود فرست كه دعا و درود تو مايه ی آرامش آنهاست. [6]
ه- عزّت نفس: انسانى كه از نظر اقتصادى در وضعِ خوبى به سر مى برد، و بر اثر تلاش و زحمت، خود را از ديگران بى نياز مى كند، عزّت و شرافت خود را حفظ کرده است.
امام صادق (ع) فرمود: اى بنده ی خدا عزّت خويش را حفظ كن . راوى سؤال كرد عزّتم چيست قربانت گردم ؟ فرمود: صبح زود رفتن به بازار (و كار وتلاش ) و در نتيجه گرامى داشتن خود. [7]
اما اگر انـسـان تـوجـّه نداشته باشد، و آن گونه كه دين اسلام دستور داده است ، حركت نكند، و ثروت در اختیارش را در مسیر کمال و به درستی بکار نگیرد، بـا هـمـه خـوبـيـهـا و فوايدى كه دارد، گاهى مشكل آفرين و فساد آور است . اگر انسان به بـيـمـارى (مـال دوسـتـى ) و (دنيا طلبى ) گرفتار شود، و ثروت اندوزى را هدف خود قرار دهد، از كمالات روحى و اخلاقى باز مانده و باعث ايجاد رذايل اخلاقى فراوانى در نفس او مى شود كه به چند نمونه اشاره مى كنيم :
الف ـ غفلت از ياد خدا: فلسـفـه وجـودى انـسـان ، بـنـدگـى خـدا و بـا يـاد او زيـسـتـن اسـت ، ولى مـال دوسـتـى، انـسـان را از يـاد خـدا غـافـل مـى كـنـد، و چـون طـبـيـعـت انـسـان، بـه مـال گـرايـش دارد، در جـمـع و حـفـظ آن مـى كـوشـد. مـشـغـول شـدن ذهـن و دل به جمع آورى و افزودن مال با عبادت و ياد خدا منافات دارد. قرآن كريم مى فرمايد: اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايد! ثروت و فرزندانتان شما را از ياد خدا باز ندارند وكساني كه چنين كنند، زيانكارند. [8]
شخص ثروتمند، قدرت انجام گناهان بيشترى را دارد، چرا كه توانايى مالى و امكانات او بيشتر است، در حـالى كـه انـسـان فـقـيـر از چـنين امكاناتى برخوردار نيست . حضرت على (ع) مى فرمايد: فراوانى مال، پست مى كند و سركش مى نمايد و نابود مى گرداند. [9]
ب ـ تكبّر: تكـبر، يـكـى از صفات ناپسند اخلاقى است، كه در روايات به پست ترين و پايين ترين درجه برگشت از حقّ، تعبير شده است. [10] يـكـى از مـوجـبـات كـبـر، ثروتمندى است از اين رو، اين صفت زشت، بيشتر در ميان ثروتمندان، رواج دارد. اغـنـيـا نسبت به فقرا تكبّر مى ورزند و دل آنان را با گفتار و رفتار متكبّرانه خود مى آزارند.
قـرآن كـريـم، مـال زياد را باعث طغيانگرى، عيّاشى و گردنكشى در برابر رسولان الهى مى داند و مى فرمايد: مـا هـيـچ بـيـم دهـنـده اى را به قريه اى نفرستاديم، جز آنكه توانگران عيّاش آن قريه گفتند: مابه رسالت شما ايمان نمى آوريم.[11]
در هر صورت اگر چه در طول تاریخ انسان های زیادی نظیر قارون ها و فراعنه مصر به دلیل گرفتار آمدن در حب مال دنیا و اسارت در هواهای نفسانی و تکبر و غرور ناشی از آن جامعه را آلوده و نیز به هلاکت ابدی رسیده اند، اما انسان هایی نیز بوده اند که به دلیل دارا بودن کمالات نفسانی با استفاده صحیح از ثروت و دارایی هاشان خدمات بزرگی به جامعه بشری نموده اند از جمله ی این انسان های کامل می توان به حضرت خدیجه (س) اشاره نمود که با استفاده از ثروتش، خدمات بی شماری به پیشرفت اسلام و تحقق اهداف مبارک پیامبر مکرم اسلام نمود.
بهر حال وظایف و مسئولیتهای روحانیت، بدلیل حساسیت جایگاه ایشان، که نقش ارشاد و تربیت جامعه را بر عهده دارند به مراتب سنگین تر است و این قشر عظیم و تأثیرگذار که در مسیر نگاه تیزبین و کنجکاوانه ی مردم قرار دارند می بایست، از آلوده شدن به روحیه ی دنیاطلبی و ثروت اندوزی (که از مصادیق ثروت مذمومند) و خطرات و آسیب های ناشی از آن پرهیز نمایند.
اگر بخواهیم منشوری پر محتوا و کامل در ارتباط با این وظایف و مسؤلیتها جستجو کنیم، و انتظارات مردم از ایشان را بشناسیم، سیره و روش اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بهترین آنهاست: اهـل بيت عصمت و طهارت (ع) نسبت به محرومان و فقراى جامعه، احساس مسئووليت و ابراز همدردى مى كـردنـد و خـودشـان نـيـز چـون پایین ترین آنان زندگى مى كردند، تا احساس حقارت و كمبود در آنها ايجاد نشود. از ديگر خصوصيات بارز معصومين عليهم السلام همدردى و شركت عملى در غم مستمندان و محرومان، بوده است.
اميرمؤ منان علی (ع ) كه در دوره خلافتش بيش از هر زمان ديگر زاهدانه زندگى كرد، بارها به فلسفه عميق چنين كارى تصريح كرده ، مى فرمود: خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه زندگى خود را با طبقه ضعيف تطبيق دهند، تا رنج فقر، مستمندان و محرومان را ناراحت نكند.[12] همچنین، پيروان خويش را از كم لطفى نسبت به محرومان، سخت بر حذر داشته و چنين هشدار مى دهد: بـرادران نـاتـوانـتـان را تـحـقير نكنيد، زيرا هر كس مؤمنى را كوچك شمارد خداوند، آن دو را در بهشت جمع نمى كند مگر اين كه توبه كند. [13]
پس بر رهبران دینی و حاکمان و قشر روحانیت است که با تأسی به اهل بیت (ع)، از هيچ گونه كمكى نسبت به محرومان دریغ نورزند و حتی الامکان با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان، بمنظور همدردی با ایشان از روی آوردن به تجملات و ثروت اندوزی پرهیز نمایند.
پی نوشتها:
[1] (الدُّنيا مَزْرَعَةُ الآخِرَة)، بحار الانوار : 70 / 148 ، باب 124 .
[2] حقايق، فيض كاشانى، ص 109، دارالكتاب العربى .
[3] (غِنىً يَحْجُزُكَ عَنِ الظُّلْمِ، خَيْرٌ مِنْ فَقْرٍ يَحْمِلُكَ عَلَى الاِْثْمِ)، فروع كافى، ج 5، ص 72.
[4] (مَنْ ذَالَّذى يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً كَثيرَةً)، بقره، 244.
[5](يااَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ)، بقره، 254.
[6] (خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ)، توبه ، آيه 103.
[7] (يـا عـَبـْدَاللّهِ احـْفـَظْ عـِزَّكَ. قـالَ: وَمـا عـِزّى جـُعـِلْتُ فـِداكَ؟ قـالَ: غـُدُوُّكَ اِلى سـُوقِكَ وَاِكْرامُكَ نَفْسَكَ... )، بحارالانوار، ج 78، ص 352.
[8] (يـا اَيُّهـَاالَّذيـنَ امـَنـُوا لا تـُلْهـِكـُمْ اَمْوالُكُمْ وَلا اَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِاللّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ)، منافقون ، 90.
[9] (ثَرْوَةُ الْمالِ تُرْدى وَتُطْفى وَ تُفْنى )، غررالحكم ، ج 3، ص 351.
[10] بحارالانوار، ج 73، ص 231.
[11](وَما اَرْسَلْنا فِى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ)، سباء، 34.
[12] (اِنَّ اللّهَ فـَرَضَ عـَلى اَئِمَّةِ الْحـَقِّ اَنْ يـَقـَدِّروُا اَنـْفـُسـَهـُمْ بـِضـَعـَفـَةِ النـّاسِ كـَيـْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ)، نهج البلاغه ، فيض ، خطبه 200، ص 663.
[13] (لا تُحَقِّرُوا ضُعَفاءَ إِخْوانِكُمْ فَإِنَّهُ مَنِ احْتَقَرَ مُؤْمِناً لَمْ يَجْمَعِ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بَيْنَهُما فىِ الْجَنَّةِ إِلاّ اءَنْ يَتُوبَ)، بحارالانوار، ج 72، ص 42.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی