پرسش :

مراد از اسم مکنون و مستأثر خداوند که کسی آگاه بر آنها نیست، چیست؟


پاسخ :
«استيثار» در لغت ‏به معني برگزيدن و به خود اختصاص دادن است و مستأثره، که از مصدر استيثار گرفته شده، به معني برگزيده مي‏باشد .
راغب اصفهاني در مفردات مي‏گويد: «الاستيثار التفرد بالشي‏ء من دون غيره‏» [1]و در بحارالانوار آمده است: «استاثر بالشي‏ء اي استبد به و خص به نفسه.» [2]
از روايات استفاده مي‏شود که اسماء مستأثره از مراتب غيبي اسم اعظم هستند که کسي از آنها آگاه نيست. امام باقر(ع) در اين مورد مي‏فرمايند: "هفتاد و دو حرف از حروف اسم اعظم در پیش ما (اهل بیت) است (به آن آگاهی داریم) و تنها یک حرف از آن نزد پروردگار متعال است که آنرا در علم غیبش به خود اختصاص داده است (کسی از آن آگاه نیست)."[3]
از روايت ‏باب «حدوث اسماء» اصول کافي استفاده مي‏شود، اسم مستاثر که از آن به اسم « مکنون» و «مخزون‏» نام برده شده است، جهت‏بطون و غيب اولين اسم الهي است. به همين دليل به اعتباري تعين و اسم است و به اعتبار ديگر عدم تعين، غيب و واسطه در ظهور اسماء ديگر مي‏باشد.[4]
بر اساس همين روايات ، امام خميني(س) در مقام بيان مراتب اسم اعظم، اسم مستأثر را از مراتب غيبي اسم اعظم برشمرده ‏و فرموده اند:"اما اسم اعظم بر اساس حقیقت غیبی که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست، به اعتباری که سابقا ذکر شد همان حرف هفتاد و سوم است که به علم غیب خداوند اختصاص یافته است.[5]
در متون عرفاني نيز آمده که غيب ذات حق تعالي، از شدت بطون و غيب، بدون واسطه براي هيچ‏يک از اسماء و صفات ظاهر نمي‏شود و براي ظهور اسماء و بروز آنها احتياج به واسطه‏اي است که جانشين ذات در ظهور کمالات ذات در معانی و مظاهر اسماء و صفات گردد. وسائط ظهور کمالات ذات خداوند، دو وجه دارند که وجهي به جانب غيبی ذات خداوند نظر دارد که به اين جهت غيب و غير متعين است و وجه دیگر نظر به جانب اسماء دارد که به اين جهت متعين و ظاهر در اسماء است.[6]
امام خميني(س) از اين واسطه در ظهور اسماء، به «خليفه الهي‏» و «اصل خلافت‏» تعبیر کرده است و در کتابهای عرفاني آنرا «وحدت حقيقي‏» ناميده‏اند. تعيني که براي ذات حق تعالي به اعتبار اتصاف به اين وحدت حقيقي لازم مي‏آيد «تعين اول‏» يا «حقيقت محمدي‏» نامگذاري شده است.[7] اولين تعين الهي که واسطه در ظهور اسماء الهی از مقام غيب مي‏باشد، «وحدت مطلقه‏» و وحدت حقيقي است، که جهت ‏بطون آن را «احديت‏» و جهت ظهور آن را مقام «واحديت‏» و ظهور اسماء مي‏نامند. مقام احديت ذاتي که جهت‏بطون اولين تعين الهي است، همان اسم مستاثر الهي است.[8]
اما مستأثر و برگزيده بودن به چه معنی است؟ آيا برگزيده بودن اين اسم به اين معناست که در عالم ظاهر نشده و مظهري در عالم ندارد؟ يا به اين معناست که مظهرش هم مثل خود اين اسم برگزيده بوده و براي احدي معلوم نمي‏شود؟
عرفا به طور عموم اسماء مستأثره را اسمائي مي‏دانند که طالب پوشیده بودن و خفا و غيب هستند و اثري از آنها در عالم خلق ظاهر نمي‏شود و مظهري در عالم ندارند.
صدرالدين قونوي در کتاب" مفتاح غيب الجمع و الوجود" اسماء ذاتي حق را به دو قسم مي‏داند: يک قسم از اين اسماء، حکم و اثرشان در عالم ظاهر مي‏شود و در عالم مظهر (محل ظهور) دارند که يا از طريق همين مظاهر و آثار، از پشت ‏حجاب، براي نيکوکاران شناخته مي‏شوند و يا از طريق کشف و شهود، براي کاملین از عرفا و اولياء، معلوم مي‏گردند.
قسم ديگر از اسماء ذاتي، اسمائي هستند که اثري از آنها در عالم ظاهر نمي‏شود و به همين جهت‏ براي احدي معلوم نمي‏گردند. اين قسم دوم همان اسماء مستاثره الهي هستند. [9] اين اسماء با اينکه در عالم خلق ظاهر نمي‏شوند، صورت آنها در مرتبه اعيان ثابته (مرتبه علم الهي از ديدگاه عارف) موجود است. به همين اعتبار به صور اين اسماء در مرتبه اعيان ثابته، «ممتنعات‏» اطلاق شده است.
معناي ممتنع در اصطلاح عارف عام تر از معناي آن در اصطلاح حکيم است. در اصطلاح عرفا، ممتنعات به صوری گفته می شود که در عين وجود در مرتبه اعيان، در خارج تحقق پيدا نمي‏کنند، يا به جهت ‏شدت وجود (مثل صور اسماء مستاثره) و يا به جهت‏باطل بودن و عدم امکان تحقق در خارج (مثل اجتماع نقيضين). اما در اصطلاح حکيم ممتنع فقط قسم دوم را شامل مي‏شود.[10]بر طبق اين نظر چون اين اسماء طالب غيب و بطون هستند در خارج ظاهر نمي‏شوند و به همين لحاظ که در خارج موجود نيستند و مظهري ندارند، براي احدي معلوم نشده و برگزيده ی حق هستند.
اطلاق اسم مستاثر بر مقام ذات:
امام خميني(ره) در شرح دعاي سحر و در شرح عبارت «اللهم اني اسئلک من اسمائک باکبرها» بعد از بيان اين مطلب که اسماء و صفات الهي حجب نوري براي ذات حق هستند و ذات احدي تنها از طريق اسماء و صفات ظهور مي‏يابد و در مقام غيب ذات پروردگار، اسم و رسم و حدي نيست، مي‏فرمايد: "يکي از احتمالات در معناي اسم مستأثر اين است که منظور از اين اسم همان مقام غيب باشد و اطلاق اسم بر مقام غيب ذات به اين جهت است که خود ذات علامت و نشانه براي ذات مي‏باشد."[11]
ایشان در تعليقات بر کتاب مصباح الانس، بعد از کلام قونوي در تقسيم اسماء ذاتي و اينکه اسماء مستأثره در خارج حکم و اثر ندارند، اين قول را که اسم مستأثر، همان مقام غيب ذات است‏ به استادخود، مرحوم شاه‏آبادي(ره)، نسبت مي‏دهند و مي‏فرمايند:" ظاهر کلام قونوي اين است که اسماء مستأثره در عالم مظهري ندارد، استاد عارف کامل ما مي‏فرمودند که اسم مستأثر، همان ذات احدي و مطلق حق است، زيرا ذات الهي با تعين، منشأ ظهور اسماء است، اما ذات مطلق بدون تعين، منشا ظهور اسماء نيست. و اطلاق اسم بر مقام ذات از باب تسامح در تعبير است، نه اطلاق حقيقي."[12]
مباحث مربوط به اسم مستأثر الهی یکی از مباحث بلند عرفانی است که فهم عمیق آن نیاز به آگاهی و آشنایی به فلسفه و عرفان دارد.
پی نوشتها:
[1]راغب اصفهاني، المفردات في غرايب القرآن، ص 10، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1404 ه . ق.
[2]مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 85، حديث 1، ص 255، بيروت، طبع جديد.
[3]اصول کافي، ج 1، کتاب «حجت‏» ص 334، باب «ما اعطي الائمه - عليهم السلام – من اسم الله الاعظم‏»: و نحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عند الله تعالي استأثر به في علم الغيب عنده ، مفسرين به طور معمول اين روايات را در تفسير آيه کريمه «قال الذي عنده علم من الکتاب‏» مي‏آورند. در کتاب بحارالانوار، جلد 27، طبع جديد، تحت عنوان «ان عندهم الاسم الاعظم به يظهر منهم الغرايب‏» مجموع اين روايات نقل شده است.
[4]کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، ج 1، «باب حدوث الاسماء»، ص 152، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت(ع): " عن ابي‏عبدالله(ع) قال: ان الله تبارک و تعالي خلق اسما... فجعله کلمة تامة علي اربعة اجزاء معا ليس منها واحد قبل الآخر، فاظهر منها ثلاثة اسماء لفاقة الخلق اليها و حجب منها واحدا و هو الاسم المکنون المخزون... و هذه الاسماء الثلاثة ارکان و حجب الاسم الواحد المکنون المخزون بهذه الاسماء الثلاثة.
[5] موسوي خميني، روح الله، شرح دعاي سحر، ترجمه سيد احمد فهري، ص 11، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ پنجم، 1374: " اما الاءسم الاءعظم بحسب الحقيقة الغيبية التي لايعلمها الا هو و لا استثناء فيه، فبالاعتبار الذي سبق ذکره، و هو الحرف الثالث و السبعون المستاثر في علم غيبه."
[6]موسو ي خميني، روح الله، مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية، ص 16-17، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ دوم، 1373. :" ان الاسماء و الصفات الالهية ايضا غير مرتبطة بهذا المقام الغيبي بحسب کثراتها العلمية غير قادرة علي اخذ الفيض من حضرته بلاتوسط شي‏ء... فلابد لظهور الاسماء و بروزها و کشف اسرار کنوزها من خليفة الهية غيبية يستخلف عنها في‏الظهور في‏الاسماء و ينعکس نورها في تلک المرايا... هذه الخليفة الالهية و الحقيقة القدسيه التي هي اصل الظهور لابد ان يکون لهاوجه غيبي الي الهوية الغيبية ولايظهر بذلک الوجه ابدا، و وجه الي عالم الاسماء والصفات بهذا الوجه يتجلي فيها.
[7] صائن الدين علي الترکه، القواعد، چاپ سنگي، ص 79.
[8] طباطبايي، سيد محمد حسين، الرسائل التوحيدية، ص 47، بنياد علمي و فکري استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايي با همکاري نمايشگاه و نشر کتاب، «رسالة الاسماء».
[9]محمدبن حمزة الفناري، مصباح الانس، ص 14، چاپ سنگي، چاپ دوم، 1363 با همکاري وزارت ارشاد اسلامي، فصل چهارم از فصول فاتحه.
[10]القيصري، داود بن محمود، مقدمه قيصري بر شرح فصوص الحکم، ص 18-19، چاپ سنگي قديم.:" و هي الممتنعات قسمان، قسم يختص بفرض العقل اياه کشريک الباري و قسم لايختص بالفرض، بل هي امور ثابتة في نفس الامر، موجودة في العلم، لازمة لذات الحق، لانها صور للاسماء الغيبية المختصة بالباطن من حيث هو ضد الظاهر، او للباطن وجه يجتمع مع الظاهر و وجه لا يجتمع معه... و تلک الاسماء هي التي قال(رض) في فتوحاته و اما الاسماء الخارجه عن الخلق و النسب فلايعلمها الا هو، لانه لا تعلق لها بالاکوان و الي هذه الاسماء اشار النبي(ص) او استاثرت به في علم غيبک. "
[11]موسوي خميني روح الله، شرح دعاي سحر، ص 114 - 115: "هذا فان اشرت باطلاق الاسم في بعض الاحيان علي هذه المرتبه التي هي في عماء و غيب کما هو احد الاحتمالات في الاسم المستاثر في علم غيبه، کما ورد في الاخبار و اشار اليه في الاثار الذي يختص بعلمه الله، و هو الحرف الثالث و السبعون من حروف الاسم الاعظم المختص علمه به - تعالي - فهو من باب ان الذات علامة للذات، فانه علم بذاته لذاته."
[12]موسوي خميني، روح الله، تعليقات بر مصباح الانس، ص 218، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم: "قال شيخنا العارف الکامل - دام ظله - ان الاسم المستاثر هو الذات الاحدية المطلقه، فان الذات بما هي متعينه منشا للظهور دون الذات المطلقه، اي بلا تعين، و اطلاق الاسم عليه من المسامحة و الظاهر من کلام الشيخ و تقسيمه، الاسماء الذاتيه الي ما تعين حکمه و ما لم يتعين، انه من الاسماء الذاتية التي لامظهر لها في العين."

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی