پرسش :

به نظر شما اخلاق مبتنی بر دین به چه معنا است؟ و نظر کسانی که اخلاق را مبتنی بر دین می دانند توضیح دهید؟


پاسخ :
در بحث رابطه بین دین و اخلاق دو دیدگاه کلی در مورد مبانی ارزش های اخلاقی مطرح بوده که عبارت اند از:
1. اخلاق امری مستقل از دین بوده و ارتباطی به دین ندارد.
2. اخلاق بدون ارتباط با دین و ایمان و اعتقاد به خداوند تحقق نمی یابد.
در جوامع غربی این بحث به صورت گسترده ای مطرح می شود و پیشینۀ تاریخی آن به تحولاتی بر می گردد که بعد از رنسانس اتفاق افتاد؛ چرا که تا قبل از رنسانس دین رایج در آن دیار که همان مسیحیت بود بر همۀ شئون زندگی مردم از جمله؛ علم، فرهنگ، اجتماع، اخلاق و سایر مسائل حاکم بود و با شکست کلیسا در صحنه های مختلف، مردم نیز از دین و گرایش های دینی بیزار شدند و به جای گرایش به خدا، گرایش به انسان مداری مطرح شد و کم کم این فکر به وجود آمد که می توان اخلاق را جدای از دین مطرح کرد. این فکر به تدریج قوت گرفت تا در قرن های اخیر رسماً اخلاق منهای خدا را مطرح کردند. در مقابل برخی دیگر بر مبانی دینی اخلاق تأکید داشته و معتقدند که اخلاق بدون دین تحقق پیدا نمی کند.
در مقام تبیین اخلاق مبتنی بر دین، تذکر این نکته ضروری است که ارائه یک نظام اخلاقی، تابع جهان بینی خاصی است که در آن نظام اخلاقی پذیرفته شده است و می دانیم که طبق جهان بینی دینی، کمال انسان در رسیدن به خداوند و تقرب الی الله است؛ از این روی عملی، اخلاقی خواهد بود که انسان را در رسیدن به این هدف یاری نماید. حال با پذیرفتن این اصل باید دید انسانی که خود در مسیر تکامل بوده و چه بسا در مراحل ابتدایی این کمال است، آیا از احاطه کاملی نسبت به مسیری که باید طی نماید برخور دار است؟ آیا می تواند در مورد ارائه طریق و نظام اخلاقی که او را به این هدف برساند استقلال داشته و بی نیاز از راهنما باشد؟ طبیعی است که اگر هدف انسان رسیدن به خدا باشد، باید اخلاق او هم خدایی بوده، چه در اصل این اخلاق و چه در جزئیات آن از منبع وحیانی و الاهی بی نیاز نخواهد بود.
البته، در این جا تذکر این نکته لازم است که منظور از مبتنی بودن اخلاق بر دین این نیست که حسن و قبح اشیا و اخلاقی بودن و ضد اخلاقی بودن اعمال، از امر و نهی الاهی ناشی می شود، بلکه منظور این است که در عین ذاتی بودن حسن و قبح، در بسیاری از موارد باید آن را از بیان شارع شناخت و نمی توان عقل را در تمامی جزئیات دارای استقلال دانست.
در بحث رابطه بین دین و اخلاق دو دیدگاه کلی در مورد مبانی ارزش های اخلاقی مطرح بوده که عبارت اند از:
1. اخلاق امری مستقل از دین بوده و ارتباطی به دین ندارد.
2. اخلاق بدون ارتباط با دین و ایمان و اعتقاد به خداوند تحقق نمی یابد.
در جوامع غربی این بحث به صورت گسترده ای مطرح می شود و پیشینۀ تاریخی آن به تحولاتی بر می گردد که بعد از رنسانس اتفاق افتاد؛ چرا که تا قبل از رنسانس دین رایج در آن دیار که همان مسیحیت بود بر همۀ شئون زندگی مردم از جمله؛ علم، فرهنگ، اجتماع، اخلاق و سایر مسائل حاکم بود و با شکست کلیسا در صحنه های مختلف، مردم نیز از دین و گرایش های دینی بیزار شدند و به جای گرایش به خدا، گرایش به انسان مداری مطرح شد و کم کم این فکر به وجود آمد که می توان اخلاق را جدای از دین مطرح کرد. این فکر به تدریج قوت گرفت تا در قرن های اخیر رسماً اخلاق منهای خدا را مطرح کردند. در مقابل برخی دیگر بر مبانی دینی اخلاق تأکید داشته و معتقدند که اخلاق بدون دین تحقق پیدا نمی کند.
در مقام تبیین اخلاق مبتنی بر دین، تذکر این نکته ضروری است که ارائه یک نظام اخلاقی، تابع جهان بینی خاصی است که در آن نظام اخلاقی پذیرفته شده است و می دانیم که طبق جهان بینی دینی، کمال انسان در رسیدن به خداوند و تقرب الی الله است؛ از این روی عملی، اخلاقی خواهد بود که انسان را در رسیدن به این هدف یاری نماید. حال با پذیرفتن این اصل باید دید انسانی که خود در مسیر تکامل بوده و چه بسا در مراحل ابتدایی این کمال است، آیا از احاطه کاملی نسبت به مسیری که باید طی نماید برخور دار است؟ آیا می تواند در مورد ارائه طریق و نظام اخلاقی که او را به این هدف برساند استقلال داشته و بی نیاز از راهنما باشد؟ طبیعی است که اگر هدف انسان رسیدن به خدا باشد، باید اخلاق او هم خدایی بوده، چه در اصل این اخلاق و چه در جزئیات آن از منبع وحیانی و الاهی بی نیاز نخواهد بود.
البته، در این جا تذکر این نکته لازم است که منظور از مبتنی بودن اخلاق بر دین این نیست که حسن و قبح اشیا و اخلاقی بودن و ضد اخلاقی بودن اعمال، از امر و نهی الاهی ناشی می شود، بلکه منظور این است که در عین ذاتی بودن حسن و قبح، در بسیاری از موارد باید آن را از بیان شارع شناخت و نمی توان عقل را در تمامی جزئیات دارای استقلال دانست.

منبع: http://farsi.islamquest.net



نسخه چاپی