پرسش :

آیا در قرآن دلیلی برای اثبات خدا – دلیل جزمی – ارائه شده است؟ می دانیم که برهان نظم و اخلاق و زیبایی و ... جزمی نیستند.


پاسخ :
یکی از دغدغه های اساسی انسان، و همچنین، یکی از موضوعات اساسی و محوری ادیان، مسئله وجود خدا است. در باب اثبات و عدم اثبات وجود خدا، نظریات مختلفی وجود دارد که در حد امکان به آنها اشاره می نماییم.
برخی از فیلسوفان و متکلمان، وجود خدا را بدیهی و بی نیاز از دلیل و به تعبیری فطری می دانند و فیلسوفان و متکلمان مسلمان برای عقیده خود به قرآن و روایات معصومین تمسک می کنند.
قرآن در این باره می فرماید:« مگر درباره خدا – پدیدآورنده آسمان ها و زمین تردیدی هست»؟[1]
امیر المؤمنین علی (ع) می فرمایند: «خدایا، تو قلب ها را با ارادت و محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته ای».[2] و آیات و روایات دیگری که در این زمینه وجود دارد. بنابراین متفکران اسلامی از این آیات و روایات استنتاج کرده اند که وجود خداوند بدیهی تر از هرچیزی است.
در جهان غرب نیز برخی از متفکران نظیر «پلانتینگا» بر این عقیده اند که خدا یک امر بدیهی است و بداهتی مانند همه امور بدیهی دیگر دارد.[3]
تعریف برهان:
برهان، ثابت کننده حقانیت امور به طور قطع و یقین است. این کلمه، واژه ای عربی است که درباره ریشه آن میان لغت شناسان اختلاف است، ولی بعید نیست این واژه در اصل مصدر«بَرِهَ یَبرَه» به معنای سفید شدن بوده و پس از آن بر کلام آشکاری که ابهامی ندارد، یا چیز روشنی که در آن خفایی نیست اطلاق شده است و به معنای حجت و بیان واضح و دلیل قاطع است.[4]
برهان در منطق قرآن، مطلق چیزهای روشن و واضحی را که حقانیت امری را به طور یقین ثابت می کنند و جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارند، شمرده می شود.[5] با توجه به این تعریف باید گفت:
راه های اثبات وجود خدا:
سه راه کلی و براهین مختلفی در باب اثبات وجود خدا ذکر شده است:
1. راه روانی یا فطری یا راه دل؛
2. راه علمی و شبه فلسفی؛
3. راه فلسفی.[6]
راه روانی یا فطری یا راه دل: یعنی راهی که از وجود خود انسان، خدا اثبات می شود؛ یعنی در خلقت و فطرت هرکسی یک احساس و تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل خودبخود انسان را به سوی خدا می کشاند. و این دلیل در برخی آیات و روایات به آن تصریح شده است؛ مانند آیات و روایاتی که ذکر شد.[7]
راه علمی و شبه فلسفی: این راه، راه شناختن خدا از طریق شناخت نظام مخلوقات و هدایت مخلوقات است. این راه خود می تواند به راه های جزئی تری تقسیم گردد که یکی از آنها راه نظم موجودات یا همان برهان نظم است.[8]
برهان نظم، یکی از رایج ترین براهینی است که بر وجود خدا اقامه شده است. قرآن مجید، بر برهان نظم تأکید بسیار دارد.[9]
در قرآن کریم براهین جزمی و قطعی فراوانی دربارۀ اثبات خداوند، وجود دارد. برهان امکان و وجوب، برهان تمانع، برهان صدیقین و برهان حرکت از جمله این براهین است که در این جا به برهان صدیقین و برهان حرکت اشاره و به را به کتاب های مفصل در این موضوع ارجاع می دهیم.
برهان صدیقین:
در وجه تسمیه این برهان گفته شده: چون طریقه حکیمان «أصدق» یعنی درست تر و محکم تر است. و در لغت کسی را نامند که قول راست زیاد از او سر بزند و در گفتار و باور خویش صادق باشد و فعل او قولش را تصدیق کند.[10]
یکی از براهینی که در قرآن به آن اشاره شده است، برهان صدیقین است:
مانند آیه شریفه: « خداوند (با ایجاد نظام واحد جهان هستی) گواهی می‎دهد كه معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش (هركدام به‎گونه‎ای) گواهی می‎دهند در حالی‎كه (خداوند) قیام به عدالت (در عالم هستی) دارد معبودی جز او نیست كه هم توانا است و هم حكیم».[11]
اساس این دلیل با الهام از قرآن و روایات بر این مبناست كه به جای مطالعه و تفکر در مخلوقات از مطالعه ذات پاك خدا پی به وجودش ببریم؛ «یا مَن دلّ علی ذاته بذاته»[12] برهان صدیقین دلیلی است كمی پیچیده، ولی ظریف و روح‎پرور، برهان صدیقین برهانی است که برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال می شود؛[13] زیرا در حقیقت خدای سبحان برتر و آشکارتر از آن است که چیزی از مخلوقات و مصنوعاتش دلالت کننده بر او و آشکار کننده او باشد، بلکه او هستی بخش و خارج کننده اشیا از قوه به فعل و از ظلمت عدم به نور وجود است، پس او مقدم بر هر چیزی در وجود و ظهور است و او برهان بر ذات خود و برهان بر هر چیزی است.[14] این برهان به اشکال متفاوتی از سوی «ابن سینا»، «شیخ اشراق»، «ملاصدرا» و «علامه طباطبایی» تقریر شده است.
در اینجا دو تقریر ذکر می شود:
صدر المتألهین بر مبنای مقدماتی چون اصالت وجود، بساطت و وحدت تشکیکی وجود و تقسیم وجود به مستغنی به ذات و وابسته به غیر ثابت می کند که در سلسله مراتب تشکیکی وجود، مرتبه ای هست که کامل تر و تمام تر از آن مرتبه ای نیست و آن مرتبه، وجودی است که در ذات خویش مستغنی است و هیچ نیاز و نقصی در آن راه ندارد، قائم به ذات است.[15] و این تقریر را در ذیل آیه شریفه فوق بیان کرده اند.[16]
تقریری که علامه طباطبایی در آیه 53 از سوره فصلت فرموده اند، عبارت است از این که: خدای متعال برای هر چیزی مشهود خواهدبود، چون موجودی نیست مگر این که از هر جهت فقیر و وابسته به او است و او برپا دارنده آن موجود و قاهر بر او است، پس او برای هر چیزی معلوم و شناخته شده است، اگرچه برخی از معرفتش غافل باشند.[17]
در آیات قرآن به این برهان اشاره شده است: سوره های فصلت آیه53، آل عمران آیه18، بروج آیه 20، حدید آیه3 و نور آیه 35.
برهان حركت:
ملاصدرا، نخستین کسی است که به صراحت آیاتی از قرآن، مانند سوره انعام، آیات 75 تا 7،را بر این برهان تطبیق کرده است.[18]
خداوند می فرماید:« این‎چنین ملكوت آسمان‎ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد، هنگامی كه (تاریكی) شب او را پوشانید ستاره‎ای مشاهده كرد، گفت این خدای من است، اما هنگامی كه غروب كرد، گفت: غروب‎كنندگان را دوست ندارم! و هنگامی كه ماه را دید، گفت این خدای من است، اما هنگامی كه افول كرد گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نكند، مسلماً از جمعیت گمراهان خواهم بود. و هنگامی كه خورشید را دید گفت: این خدای من است این بزرگ تر است، اما هنگامی كه غروب كرد، گفت: ای قوم من از همتایانی كه شما می‎سازید بیزارم. من روی خود را به سوی كسی كردم كه آسمان‎ها و زمین را آفریده، من در راه ایمان خود خالصم و از مشركان نیستم.
تغییر و حركت موجودات گواه روشنی بر حدوث آنها است و حدوث آنها یعنی پیدایش از عدم، دلیل بر وجود خالقی است كه آنها را ایجاد كرده است. به عبارت دیگر، اثبات وجود خدا از راه ریشه یابی حرکت در جهان هستی.[19]
تقریر عمومی برهان به این گونه است که: حرکت های موجود در جهان هستی به فاعلی برای پیدایش نیازمندند و این نیاز تا هنگامی که حرکتی وجود دارد برقرار است و فاعل حرکت اگر خود نیز متحرک باشد باز نیازمند محرکی خواهد بود، تا آن که سرانجام براساس امتناع دور و تسلسل باید به محرکی غیر متحرک برسیم که از آن به محرک اول یاد می شود.[20]
با توجه به این تقریر، در آیه شریفه فوق، رفتن روز و شب و انتقال روز به شب و شب به روز، و طلوع و غروب، دلیل حرکت در جهان هستی است که نیازمند یک فاعلی است که خود نیازمند هیچ محرکی نیست و آن وجود خدای متعال است.
بنابراین، غیر از برهان نظم که یک برهان علمی و شبه فلسفی است، براهین دیگری هم در قرآن کریم آمده است.[21]

پی نوشتها:

[1] . ابراهیم، 10.

[2] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص403.

[3] . محمد رضایی، محمد، الاهیات فلسفی، ص178و 179، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ قدس، چاپ اول، 1383.

[4] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص502 و503، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ دوم، 1386.

[5] . دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 505.

[6] . مطهری، مرتضی، توحید، ص 15.

[7] . الاهیات فلسفی، ص181.

[8] . الاهیات فلسفی، ص181؛ توحید، ص 34.

[9] . بقره، 164

[10] . دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.

[11] . آل عمران، 18؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.

[12] . بحارالانوار، ج 84، ص 339.

[13] . الاهیات فلسفی، ص 239؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.

[14] . دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 534.

[15] . همان، ص 536.

[16] . همان.

[17] . همان، ص537، به نقل از المیزان، ج 17، ص 405.

[18] . دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص 532.

[19] . همان، ص531.

[20] . همان.

[21] برای آگاهی از براهین اثبات خداوند در قرآن به کتاب دائرة المعارف قرآن کریم، ج 5، ص517 تا ص 548 رجوع کنید.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی