پرسش :

با توجه به این که ربوبیت و مدیریت الاهی در زمین توسط پیامبران، امامان و حجج الاهی اعمال می شود و این، ضرورت عقلی ادامه ولایت را اقتضا دارد،1. در حال غیبت امام عصر (عج) این ولایت متعلق به کیست؟ 2. از نظر اعتقادی چگونه این ولایت برای ما الزام آور است؟ 3. لطف و عنایت امام زمان (عج) از چه طریقی به مردم می رسد؟


پاسخ :
1. به نظر می رسد منظور شما از اعمال ربوبیت الاهی، همان ولایت است که در این صورت درباره واژۀ ولایت باید گفت: "واژۀ "ولايت" و "مولى" از مادۀ "ولى" گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده‏اند: مالك، عبد، معتِق (آزاد كننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قريب (مانند پسر عمو)، جار (همسايه)، حليف (هم پيمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزيل (كسي كه در جايى سكنى گزيند) شريك، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (كسى كه از جهاتى بر تصرف در امور شخصى ديگرى، از خود او شايسته‏تر است).[1]
در اصطلاح، مراد از "ولايت" تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور ساير انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون اين كه حق اختيار و انتخاب و گزينش يا مالكيت از سايرين سلب شود.
"امامت" امام (ع) بر جامعه اسلامى تجلى و اعمال اين ولايت بر امور اجتماعى و سياسى جامعه و هدايت انسان‏ها به سوى جامعه‏اى اسلامى و پاسخ گويى به نيازهاى دينى و قضايى آنها است. اگر انسان‏ها به اين ولايت گردن نهند و زعامت او را پذيرا شوند و از راه و روش و منش و سيرۀ او درس بگيرند، در دنيا و آخرت به سعادت و رفاه و آسايش مادى و معنوى دست مى‏يازند و اگر از امامت و زعامت او روى گردان شوند و به غير او رو كنند، جز به زيان خود، پيشه‏اى نخواهند داشت. در حالى كه چه سايرين بدانند يا ندانند، به او رو كنند يا نكنند، او را مرجع سياسى، قضايى، دينى و اخلاقى خود بشناسند و به او مراجعه كنند يا نكنند، او شاهد و محيط بر همۀ انسان‏ها اعم از شيعه و غير شيعه، مسلمان و غير مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه مى‏تواند در امور تكوينيه نيز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نمايد يا عكس بر پرده را جان بخشد و يا امراض لاعلاج و گره‏هاى سخت را بگشايد و متوسلين خود را از بن بست‏ها برهاند، لكن از اين توان، بيهوده و بدون حكمت و خلاف سيره عادى بهره نمی گیرد. پس نبايد "ولايت" مصطلح در زبان محققين شيعى را، مرادف با امامت گرفت، بلكه بايد گفت: "ولايت" مهم ترين پيش نياز "امامت"؛ يعنى يكى از شروط مهّمۀ آن است و تا ولّى حضور و ظهور داشته باشد، كسى ديگرى نمى‏تواند "پيشواى" مسلمانان گردد و زمام امور دينى و دنيوى آنها را به دست گيرد و آنها را به دنبال اهداف و نيات خود بكشاند!؛ زيرا اين يك اصل عقلايى و بديهى است كه تا افضل و اكمل حضور دارد، نوبت به دیگران نمى‏رسد، مگر اين كه آن "ولّى مطلق" اين اجازه و رخصت را به او داده باشد، - مثل ولى فقيه در زمان غيبت امام دوازدهم (عج) -، و او تحت نظر آن ولّى به ادارۀ امور مسلمانان در حيطۀ محدود اختيارات داده شده، بپردازد و پا را از آن فراتر ننهد. از اين رو آن مقام "ولايت الاهى" كه به ائمه معصومين ‏(ع) و پيامبر اكرم (ص) نسبت داده مى‏شود، همان مقام "خليفة الاهى" است كه هدف آفرينش انسان بوده و با همين مقام مسجود ملائكه واقع شده است."
اما باید توجه داشت که ولایت بر دو قسم است:[2]
الف. ولایت تکوینی: اگرچه معنای این قسم با دقت در بیان گذشته دانسته می شود اما در توضیح آن می توانیم بگوئیم که ولایت تکوینی بر گرفته از آيات قرآن است؛ برطبق آموزه های قرآنی برای خداوند هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبير و به هر طورى كه خود بخواهد، ميسور و روا است‏[3]، این ولایت همان خلقت و هدایت تکوینی موجودات است که در آیه شریفه به آن اشاره شده است: «ربُّنا الّذی أعطی کلّ شَیء خَلقَهُ ثمّ هَدی».[4] این نوع از ولایت، به اذن الاهی توسط انسان کامل (حجت الاهی) اعمال می شود[5] و فرقی ندارد که حجت الاهی به بدن مادی زنده باشد یا نه. در برخی از ادعیۀ ما ذکر شده است: ائمه طاهرین زنده و مرده آنها فرقی ندارد، و دقیقا به این معنا الآن امام زمان (عج) ولایت تکوینی موجودات را به عهده دارد و غایب بودن ایشان هیچ خللی به ولایت وارد نمی کند و در حال غیبت از این نظر وجود ایشان ضروری است و اگر نباشد زمین اهلش را فرو می برد.[6]
ب. ولایت تشریعی: این معنای از ولایت برگرفته از آياتى است كه ولايت تشريع شريعت، هدايت، ارشاد، توفيق و امثال اينها را براى خداى متعال ثابت مى‏كند[7]؛ این ولایت به معنای حکومت و ادارۀ ظاهری امور دنیوی و اخروی انسان ها است؛ یعنی ولی خدا از طرف خداوند مأمور به دست گرفتن امور دین و دنیای مردم است (چه این مأموریت با گردن نهادن مردم به ولایت ولی الله همراه باشد و موجب تحقق خارجی حکومت حق شود و چه این طور نباشد). این ولایت چه در زمان حضور امام (ع) و چه در زمان غیبت امام معصوم (ع)، به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم انجام می شود،(مستقیم یعنی با حضور شخص امام (ع) و غیر مستقیم یعنی با تعیین نماینده در غیاب شخص امام) لکن در عصر حضور، حضور فیزیکی امام معصوم مشهود است و دست یابی عموم مردم به ایشان میسر است، ولی در زمان غیبت حضور فیزیکی به صورت شناخته شده مختص افراد خاص است، لکن در این زمان هم ولایت و حکومت امام معصوم (ع) ضروری است و بالفعل موجود است و توسط ولایت فقیه انجام می شود و در حقیقت ولایت فقیه امتداد ولایت ائمۀ طاهرین است و اگر این طور نبود اعمال ولایت و حکومت توسط فقیه جامع الشرایط معنا نداشت؛ چرا که در حال غیبت هم مشروعیت حکومت به این است که حاکم منسوب به دست حجت الاهی است و الا اصلا هیچ حکومتی بدون نصب الاهی هیچ گونه مشروعیت بالذات ندارد و این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. در عصر حضور امام (ع) به دلیل دست رسی عموم به ایشان مشروعیت حاکمان در اقصی نقاط جهان به نصب خاص امام (ع) صورت می گرفت و در زمان غیبت به دلیل عدم دست رسی عموم به ایشان، مشروعیت حکام اسلامی به نصب عام امام معصوم (ع) صورت می گیرد و عام بودن یا خاص بودن نصب، در ضرورت وجود نصب کننده تأثیری ندارد. همان طور که اگر امام (ع )حضور داشتند، اعمال ربوبیت الاهی بود غیبت امام هم چون مشروعیت بخش نظام اسلامی است اعمال ربوبیت الاهی است. علاوه این که در زمان غیبت امام (ع) به صورت شناخته شده حضور برای افراد خاص دارد، ولی به صورت ناشناخته بین مردم حضور فیزیکی دارند؛ پس می توان گفت ولایت در زمان غیبت متعلق به خود امام (ع) است و با نصب عامی که روایات متعدد بر آن دلالت دارد،[8] ولی فقیه جانشین آن حضرت، بین مردم است و ولایت الاهی از این طریق اعمال می شود.
2. امام معصوم، به حکم این که خلیفه پیامبر (ص) است و پیامبر فرستاده خدای متعال است و خداوند خالق هستی بخش ما است و حق خلق بر ما دارد و هر آنچه که می فرماید عین صلاح ما است فرمان برداری از او عقلا لازم می شود؛ چرا که عقل می گوید فرمان برداری از کسی که منعم تو است و صلاح تو را بهتر از خودت می داند لازم است؛ چرا که فرمان برداری از او موجب دفع ضرر و جلب منفعت می شود و نحوۀ الزام ولایت فقیه، با نحوۀ الزام ولایت امام معصوم (ع) هیچ تفاوتی ندارد؛ چرا که اگر اطاعت از امام معصوم (ع) الزامی باشد، اطاعت از جانشینی هم که ایشان نصب کرده الزامی خواهد بود و در صورت عمل نکردن به دستورات جانشین، دستور ولی اجرا نشده است.
3. لطف و عنایت تکوینی و تشریعی امام معصوم (ع) در حال غیبت روشن است؛چرا که اگر واسطه فیض الاهی نباشد هیچ موجودی وجود نخواهد علاوه این که در ابعاد مختلف جاری است ؛ مثل: الف. دعای ایشان (که دعای مستجاب است) در حق نیازمندان و شیعیان که همیشه موجب هدایت و مدد الاهی می شود.
ب. امداد های غیبی که در بسیاری از موارد به نقل های موثق از علما و معتمدین ذکر شده صد البته اکثر امدادهای ایشان ذکر نشده و الا مگر می شود امام رئوف و حکیم نسبت به سرنوشت شیعیان و محبانش بی تفاوت باشد و این که ما توجه به حضرت نداریم و این امدادها را درک نمی کنیم به معنای این نیست که حضرت هم از ما غافل است.
ج. نکته مهم : تنها حکومت و اولویت در تصرف در امور انسان حق انحصاری خداوند است؛ زیرا:
1. به حکم عقل، چون خداوند خالق و هستی بخش همۀ انسان ها است و از خود انسان به او آگاه تر است و نسبت به تصرف در امور انسان از او شایسته تر است .
2. به حکم شرع بنا بر آیه شریفه: "ان الحکم الا لله"،[9] هر حکومتی که بدون اذن خدا یا خلیفۀ خدا یعنی امام معصوم (ع) تشکیل شود مشروعیت ندارد و هر گونه تصرفی که در امور انسان ها انجام شود غصب و حرام است و حاکم باید در محکمه الاهی پاسخ گو باشد، با توجه به این مطلب مشروعیتی که ولایت فقیه دارد، به اعتبار و مشروعیت امام معصوم (ع) است و این لطفی است عظیم که در زمان غیبت هم در حق شیعیان جاری است.
د. تشرف اختیاری بسیاری از اولیای الاهی در محضر ایشان ،و کسب فیوضات علمی و معنوی بسیار از خدمت حضرتش، لطفی با واسطه برای عموم مردم است؛ چرا که تقویت علما و اولیای الاهی که بین مردم حضور دارند، موجب تقویت مردم هم می شود؛ چرا که اولیای الاهی همیشه یار و مددکار مردم بوده اند و وظیفه ارشاد و هدایت را عهده دار بوده اند.
4. باید به این نکته توجه داشته باشیم که خداوند متعال اگر نعمتی را از انسان ها دریغ کند، هیچ چیز جز مصلحت بشریت مورد توجه نیست، و الا خداوند سر دشمنی با عباد خود ندارد و در همه حال خیر خواه و مصلحت خواه بندگان خود است و ما باید در راس اعتقادات خود اصول توحیدی و صفات الاهی را در نظر داشته باشیم و تمام مبانی خود را با توجه به این اصول مورد بررسی قرار دهیم. اگر کسی این اصول را مسلم گیرد به یک دفعه بسیاری از مسائل اعتقادی را برای خود حل کرده؛ مثلا اگر کسی باور داشته باشد که خداوند در همه حال حکیم، بی نیاز مطلق، قدرت مند، عالم، رحیم و ... است وقتی درباره غیبت امام فکر می کند متوجه می شود که اگر خداوند به مصلحت خود از دیر باز هادیانی را برای بشریت فرستاده الآن هم به همان اندازه که بر گذشتگان عنایت داشته بر ما هم عنایت دارد و غیبت امام از روی حکمت و رأفت و علم الاهی است و به گونه ای صورت می گیرد که موجبات هدایت بندگان را به دنبال داشته باشد و هیچ مصلحتی از بندگان فوت نمی شود و به قطع انجام آن بر ترکش اولویت دارد، و الا محال بود که از حکیم مطلق فعلی صادر شود که درجه حکمتش از ترک آن فعل کمتر باشد.

پی نوشتها:
[1] فيروزآبادى، القاموس المحيط؛ سعيدى مهر، محمد، كلام اسلامى، ج 2، ص 168.
[2] برای توضیح بیشتر پیرامون ولایت تکوینی و تشریعی الاهی و ائمه مراجعه شود به ترجمه الميزان، ج ‏6، ص 16به بعد.
[3] موسوى همدانى، سيد محمد باقر ،ترجمه تفسير الميزان، ج ‏6، ص 16 چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، قم،‏1374 ش‏ .
[4] طه،50.
[5] صدر المتألهين، العرشية، غلامحسين آهنى، ص 285،‏انتشارات مولى، تهران، 1361 ه ش؛ أسرار الآيات، صدر المتألهين، تقديم و تصحيح محمّد خواجوي، ص 107، وزارة الثقافة و التعليم العالي، 1402.
[6] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 21، ص 324 ، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404 ق؛ بحارالأنوار، ج 57، ص 212 ؛ طبرسى ،احمد بن على، ‏الإحتجاج، ج 2، ص 317، نشر مرتضى، مشهد مقدس، 1403 ه؛ سيد ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، ص 512، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم،‏1367 ش؛ طبرى، محمد بن جرير، دلائل الإمامة، ص 231، دار الذخائر للمطبوعات، قم
[7] ترجمه الميزان، ج ‏6، ص 16.
[8] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، چاپ اول‏، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، قم‏ 1409 ق؛ بحارالأنوار، ج2 ص 324 ؛ ‏الإحتجاج، ج2، ص 458
[9] یوسف، 40و67؛ انعام، 57.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی