پرسش :

كودك 5 ساله اي مادرش را از دست داده است. محروميت كودك از حق داشتن مادر چه توجيهي دارد؟ ‌آيا با عدل الهي سازگار است؟ ‌چرا ديگران بايد مادر داشته باشند ولي او محروم شود ؟تبعات منفي نداشتن مادر چگونه جبران مي شود؟


پاسخ :
برای كلمه"عدل" چهار معنا وجود دارد:
الف. "موزون بودن و تعادل داشتن"، به این معنا بايد در مجموعه جهان، شرايط معينى از حيث مقدار لازم هر جزء، كيفيت و نحوه ارتباط اجزاء با يكديگر رعايت شود، تنها در اين صورت است كه آن مجموعه مى‏تواند باقى بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش خود را ايفا كند.نقطۀ مقابل عدل به اين معنا، بى تناسبى است نه ظلم، این شاخه عدل از نظر كل و مجموع نظام عالم است.
ب. معناى دوم عدل، رعايت حقوق افراد و عطا كردن حق هر صاحب حق است. و ظلم عبارت است از پاى مال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق ديگران. اين معناى از عدل و ظلم، به حكم اين كه از يك طرف، بر اساس اصل اولويت‏ها است و از طرف ديگر از يك خصوصيت ذاتى بشر ناشى مى‏شود كه ناچار است يك سلسله انديشه‏هاى اعتبارى استخدام نمايد و بايدها و نبايدها بسازد و حسن و قبح انتزاع كند، از مختصات بشرى است و در ساحت كبريايى راه ندارد؛ زيرا او مالك على الاطلاق است و هيچ موجودى نسبت به هيچ چيزى در مقايسه با او اولويت ندارد.
ج. رعايت استحقاق‏ها در افاضۀ وجود و امتناع نكردن از افاضه: موجودات در نظام هستى از نظر قابليت‏ها و امكان فيض‏گيرى از مبدأ هستى با يكديگر متفاوتند. هر موجودى در هر مرتبه‏اى كه هست، از نظر قابليت استفاضه، استحقاق خاص خود را دارد. ذات اقدس حق كه كمال مطلق و فياض على الاطلاق است، به هر موجودى آنچه را كه براى او ممكن است از وجود و كمال وجود، اعطا مى‏كند و امساك نمى‏نمايد.
حكما معتقدند كه هيچ موجودى بر خدا حق پيدا نمى‏كند كه دادن آن حق، "انجام وظيفه" و "ادای دين" شمرده شود. عدل خداوند عين فضل وجود او ست.
د. معناى ديگر عدل، تساوى و نفى هرگونه تبعيض است. اگر مقصود اين باشد كه عدل ايجاب مى‏كند هيچ گونه استحقاقى رعايت نگردد و با همه چيز و همه كس به يك چشم نظر شود، اين عدالت عين ظلم است. و اما اگر مقصود اين باشد كه عدالت؛ يعنى رعايت تساوى در زمينۀ استحقاق‏هاى متساوى، البته معناى درستى است. عدل چنين مساواتى را ايجاب مى‏كند و اين مساوات از لوازم آن است.
اما اين كه چرا با این که این نظام بر اساس عدل است بعضی از انسانها گرفتار بلاها و مصيبت‏ها می شوند؟
در جواب بايد گفت: بلاها و مصايب اقسامى دارد: 1. بلاهايى كه نتيجۀ عملكرد انسان است. مثل اين كه انسان با دست خودش باعث بدبختى خويش گردد، اين نوع بلا را نبايد به حساب خدا گذاشت. چنان كه قرآن شريف نيز به اين مطلب اشاره دارد كه اگر ظلمى و فسادى در روى زمين است، نتيجه كار انسان ظالم و ستمگر است و نبايد به خالق نسبت داد.
2. بلاهايى كه بر اثر سهل انگارى بعضى، در زندگى ديگران به وجود مى‏آيد. مانند اين كه به خاطر عدم رعايت مسائل بهداشتى پدر و مادر به علت اشتباه آن‏ها فرزندى بيمار و معلول به دنيا مى‏آيد، اين قسم از بلا را نيز بايد به حساب خود انسان گذاشت نه خالق.
چنان كه قبلاً گفته شد نظام هستى، مجموعه‏اى از علت‏ها و معاليل است و از هر علّتى، معلول مخصوص خود صادر مى‏شود، مثلاً: از علت معيوب، معلول معيوب و بيمار صادر مى‏شود.
همان طوري كه از انسان، انسان و از حيوان، حيوان به وجود مى‏آيد "گندم از گندم برويد، جو ز جو" با اين حال خداوند به مقتضاى لطف و كرم بى انتهاى خود و از روى فضل و بخشش به چنين انسانى در آخرت عوض مى‏دهد و ناراحتى‏هاى او را جبران مى‏كند.
3. بلاهايى كه براى از بين بردن آثار گناه است و اين نه تنها با عدالت بارى تعالى منافات ندارد، بلكه مقتضاى رحمت و لطف او ست؛ زيرا در واقع كفارۀ گناهان است تا در آخرت بار گناه انسان سبك‏تر شود، گرچه گرفتار بلاها و مصايب زودگذر دنيا مى‏شود، ولى در عوض از عذاب اخروى در امان مى‏ماند.
4. بلاهايى كه باعث توجه بيشتر مردم به خالق مى‏شود و يا افراد غافل، از غفلت و نسيان خود خارج مى‏شوند و به اشتباه گذشته خود پى مى‏برند. اين قسم هم طبق رحمت و لطف پروردگار است.
5. بلا و گرفتارى در زندگى انسان‏ها باعث پيشرفت و تكامل انسان‏ها در زمينه‏هاى مختلف مى‏شود. اگر انسان در حال حاضر و وضعيت كنونى به پيشرفت‏هايى نايل شده به خاطر وجود همين مشكلات بوده است.
6. بلاهايى كه براى امتحان و آزمايش افراد و يا بالا رفتن درجۀ اوليا و دوستان خدا ست و طبق فرمايش قرآن كريم، سنتى است كه قابل تغيير و تبديل نيست و هميشه براى امت‏ها وجود داشته است. قرآن مى‏فرمايد: "ما شما را با ترس و گرسنگى، نقص در اموال و جان‏ها و ثمرات، آزمايش و امتحان مى‏كنيم و (به پيامبر دستور مى‏دهد كه) به صابرين بشارت بده".[1]
در یک نگاه ظاهری اگر ما فقط فردی را که در کودکی پدر یا مادر یا هر دو را از دست می دهد در نظر بگیریم، زندگی او اگرچه در برهه ای از زمان بسیار سخت و همراه با مشکلات است، اما علاوه بر دریافت پاداش،[2] در اثر همین مشکلات، ساخته خواهند شد و به شخصیتی تأثیر گذار تبدیل می شوند. پیامبر گرامی اسلام(ص) از کسانی است که قبل از تولد پدر خود و بعد از تولد در خردسالی مادر خود را از دست داد، اما با همۀ سختی ها و محرومیت ها مبارزه کرد و به درجه ای رسید که جامعه بشری مدیون اوست. در تاریخ کم نیستند افراد یتیم و بی سرپرستی که در کودکی پدر یا مادر یا هر دو را از دست دادند ولی کوران حوادث و مشکلات آنان را به رهبرانی بزرگ تبدیل ساخت. امام خمینی معمار کبیر انقلاب اسلامی از این افراد است.
اما در یک نگاه کلی به همه موجودات و همه عالم ماده، باید گفت که از دست دادن و مرگ عزیزان نه تنها هیچ منافاتی با عدل الهی ندارد که عین عدالت خداوند است؛ چرا که مرگ این افراد در اثر اسباب و عللی مانند بیماری، مسمومیت، تصادف، سقوط، جنگ، نزاع و... است که تأثیر این عوامل و اسباب لازمه این عالم طبیعت و زندگی در آن است و اگر خدای متعال بخواهد جلوی تأثیر این عوامل را بگیرد دیگر در هیچ موردی این علل، علیت نخواهند داشت و اساس این جهان مادی از هم خواهد گسست. و این ظلم و بی عدالتی به همه انسانها و موجوداتی است که زندگی آنان بر این اساس بنا شده است.

پی نوشتها:

[1] بقره، 155. ر.ك: سبحانى، جعفر، الهيات، ج 1، ص 290؛ معارف اسلامى، ص 100، انتشارات سمت؛ ملاصدرا، اسفار اربعه، انتشارات وزارت ارشاد، بحث شرور، ص 445؛ طباطبايى، محمد حسين، نهاية الحكمة، مرحله 12، فصل 17 و 18، ص 308؛ امام خمینی، اربعين حديث، حديث 39.

[2] زیرا خداوند در قرآن مجید وعده پاداش به مصیبت دیدگانی را داده است که صبر می کنند.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی