پرسش :

در برخی از احادیث آمده است: "البلاء للولاء". علی (ع) فرموده است: بلا به شیعیان ما از سرعت آمدن سیل به دره سریع تر می رسد. (بحار الانوار، ج 67، ص 239). امام موسی کاظم (ع) فرموده است: مومن مثل دو کفه ترازو است هر قدر ایمانش افزایش یابد به همان اندازه بلا و ابتلای او بیشتر می شود. (بحار الانوار، ج 67، ص 243). در این مورد احادیث فراوانی هست از طرف دیگر قرآن می فرماید: "وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ" (اعراف، 96). امام جعفر صادق (ع) نیز به ابن جندب فرموده است: اگر شیعیان ما اهل ثبات و استقامت بودند ملائکه با آنها مصافحه می کردند. ابرها بر آنها سایه می افکند. و روزها از نور خودشید برخوردار بودند. (شبها باران می بارید) از آسمان و زیر پاهای خود روزی و رزق می خورند و هر چه می خواستند به آنها داده می شد. (بحار الانوار ج 78 ص 279). چگونه می توان بین این دو دسته از آیات و احادیث جمع کرد و اختلاف ظاهری را برطرف نمود؟ اصولا این دو دسته نصوص را چگونه باید فهمید؟


پاسخ :
این آیات و روایات به دو دسته از سنت‌های الاهی اشاره دارند که در نگاه اول به نظر می‌رسد با هم تعارض داشته باشند؛ بنابراین باید ابتدا به بررسی تک تک این سنت‌ها بپردازیم و سپس به این سؤال پاسخ دهیم که آیا این دو سنت با هم تعارض ندارند؟
الف. سنت‌های الاهی در هدایت انسان‌ها
تسلط خدا بر جهان به این شکل نیست که خدا به صورت مسقیم وارد عمل شود و نظام عالم را به هم بریزد و سلطۀ خود را بر جهانیان اثبات کند، بلکه خداوند با سنت‌هایش در جهان تصرف می‌کند و به این شکل هیچ امری در عالم نیست که تحت سیطره خدا نباشد.
این سنت‌ها گوناگون‌اند و شاید برای ما کاملاً قابل تشخیص نباشند، اما در قرآن و روایات به برخی از آنها اشاره شده است. تعدادی از این سنت‌ها که مربوط به هدایت انسان‌ها است، در سورۀ اعراف بیان شده است: "و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم، مگر آن كه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند. آن گاه به جاى بدى [بلا]، نيكى [نعمت‏] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند: «پدرانِ ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت‏] رنج و راحت مى‏رسيده است.» پس در حالى كه بى‏خبر بودند بناگاه [گريبان‏] آنان را گرفتيم. و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏گشوديم، ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان‏] آنان را گرفتيم. آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اين كه عذاب ما شامگاهان- در حالى كه به خواب فرو رفته‏اند- به آنان برسد؟ و آيا ساكنان شهرها ايمن شده‏اند از اينكه عذاب ما نيمروز- در حالى كه به بازى سرگرمند- به ايشان در رسد؟ آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند؟ [با آنكه‏] جز مردم زيانكار [كسى‏] خود را از مكر خدا ايمن نمى‏داند. مگر براى كسانى كه زمين را پس از ساكنان [پيشين‏] آن به ارث مى‏برند، باز ننموده است كه اگر مى‏خواستيم آنان را به [كيفر] گناهانشان مى‏رسانديم و بر دلهايشان مُهر مى‏نهاديم تا ديگر نشنوند».[1]
آنچه در این باره از این آیات استفاده می‌شود، در موارد زیر خلاصه می‌شود:
1. هر گاه مردمی به سوی ایمان فراخوانده می‌شوند، خداوند آنها را به سختی و رنج مبتلا می‌کند، تا شاید با زاری و تضرع به سوی خدا باز گردند.
2. اگر این سختی‌ها قلب‌های آنها را نرم نکرد، خدا سختی را به خوشی مبدل می‌کند و از این طریق آنها را دچار غفلت و فراموشی می‌کند، تا بدون هیچ مانعی در گمراهی قبلی خود باقی بمانند. سپس آنها را عذاب می‌کند. (سنت امهال و استدراج).
3. اگر این مردم ایمان آوردند و آن سختی‌ها سبب نزدیک شدن آنها به درگاه الاهی شد، خداوند برکات خود را از آسمان و زمین بر آنها فرو می‌فرستد.
بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که خدا بندگان خود را آزمایش می‌کند و در صورتی که از آن آزمایش‌ها سربلند بیرون آمدند، برکات خود را بر آنها نازل می‌کند و این طور نیست که اگر کسی ایمان آورد، خدا او را رها کند و آزمایش نکند.
ب. ارتباط نعمت‌ها با اعمال انسان
به طور كلى همۀ اجزاى عالم مانند اعضاى يك بدن به يكديگر متصل و مربوط است، به طورى كه صحت و سقم و استقامت و انحراف يك عضو در صدور افعال از ساير اعضا تأثير داشته و اين تفاعل در خواص و آثار در همه اجزا و اطراف آن جريان دارد.
و اين اجزا- به طورى كه قرآن شريف بيان كرده- همه به سوى خداى سبحان و آن هدفى كه خداوند براى آنها مقدر نموده در حركت اند. انحراف و اختلال حركت يك جزء از اجزاى آن مخصوصا اگر از اجزاى برجسته باشد در ساير اجزا به طور نمايان اثر سوء باقى مى‏گذارد، در نتيجه آثارى هم كه ساير اجزاى عالم در اين جزء دارند فاسد شده، فسادى كه از جزء مزبور در ساير اجزا راه يافته بود به خودش بر مى‏گردد، اگر جزء مزبور به خودى خود و يا به كمك ديگران استقامت قبلى خود را به دست آورد حالت رفاه قبل از انحرافش هم بر مى‏گردد، ولى اگر به انحراف و اعوجاج خود ادامه دهد فساد حال و محنت و ابتلاءش نيز ادامه خواهد يافت، تا آن جا كه انحراف و طغيانش از حد بگذرد، و كار ساير اجزا و اسباب مجاورش را به تباهى بكشاند، اين جا است كه همه اسباب جهان عليه او قيام نموده، و با قوايى كه خداوند به منظور دفاع از حريم ذات و حفظ وجودشان در آنها به وديعه سپرده جزء مزبور را تا خبردار شود از بين برده و نابود مى‏سازند.
اين خود يكى از سنت‏هايى است كه خداى تعالى در جميع اجزاى عالم كه يكى از آنها انسان است جارى ساخته، نه اين سنت تخلف‏بردار است و نه انسان از آن مستثنا است و چون چنين است، اگر امتى از امت‏ها از راه فطرت منحرف گردد و در نتيجه از راه سعادت انسانى كه خداوند برايش مقرر كرده باز بماند، اسباب طبيعيى هم كه محيط به آن است و مربوط به او است اختلال يافته، و آثار سوء اين اختلال به خود آن امت بر مى‏گردد. خلاصه دود كجروى‏هايش به چشم خودش مى‏رود؛ براى اين كه اين خودش بود كه با انحراف و كجروى‏اش آثار سويى در اسباب طبيعى باقى گذارد، و معلوم است كه در بازگشت آن آثار چه اختلال ها و چه محنت‏هايى متوجه اجتماعش مى‏شود! فساد اخلاق و قساوت قلب، و از بين رفتن عواطف رقيقه روابط عمومى را از بين برده و هجوم بليات و تراكم مصيبات تهديد به انقراضش مى‏كند، آسمان از باراندن باران‏هاى فصلى و زمين از روياندن زراعت و درختان دريغ نموده، و در عوض باران‏هاى غير فصلى، سيل، طوفان و صاعقه به راه انداخته، و زمين با زلزله و خسف آنان را در خود فرو مى‏برد. اينها همه آياتى است الاهى كه چنين امتى را به توبه و بازگشت به سوى راه مستقيم فطرت وا مى‏دارد، و در حقيقت امتحانى است به عسر بعد از امتحان به يسر. این سنت در طرف مقابل نیز جاری است و در صورتی که مردم آن امت ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، نعمت‌های الاهی شامل حالشان خواهد شد.[2]
بلاها و امتحانات سخت مؤمنان
در آیات قرآن و روایات مختلف به امتحانات و بلاهایی که شامل حال مؤمنان می‌شود، اشاره شده است که دو مورد از آنها در سؤال شما بیان شده است. در کتاب‌های روایی بابی با همین عنوان وجود دارد. اگر به سیره پیامبران و معصومین نیز نگاه شود، این سنت را در زندگی آنها خواهیم دید. پیامبران با سخت‌ترین مصائب مواجه بوده‌اند. زندگی ائمه معصومین نیز با سختی‌هایی مانند زندان، شکنجه و شهادت همراه بوده است. البته این سختی‌ها می‌تواند دلایلی نیز داشته باشد؛ مانند:
1. تقويت اراده و نفوس ايشان و گسترش سعه وجودى آنها و تقويت ولايت تكوينى ايشان.
2. ارتقای درجات ايشان در منازل آخرت.
3. تنفر هر چه بيشتر ايشان از دنيا و تبعات آن و رغبت بيشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند بر ايشان مهيا مى‏گردد.
4. تكثير در تضرع و الحاح و التجا به حق و ياد خدا و كسب زاد و توشه بيشتر براى آخرت. البته خود اوَلیا نيز با رضایت و طيب خاطر از اين بلايا استقبال مى‏كنند و با پيش آمدن اين گرفتارى‏ها بر يقين و ايمان و رضايشان افزوده مى‏شود و به خدا و ملاقات او شوق بيشترى پيدا مى‏كنند؛ زيرا پشت سر نهادن هر امتحانى، ارتقای رتبه‏اى را در پى دارد و عمر كوتاه دنيا در برابر آخرت، و بلاياى اين جا در مقابل نعمات پايدار آن اصلاً قابل مقايسه نيست. اگر نظرى كوتاه به كربلاى سال 61 هجرى بيفكنيم نمونه‏هايى بارز از اين عشق بازى‏ها را مى‏يابيم.
تعارض نصوص دینی و راه ‌حل آن
از این نوع روایات و آیات در بین متون شرعی کم نیست. گاهی انسان با مطالعۀ آیات قرآن یا روایات در ظاهر به چنین تعارضاتی برخورد می کند. علمای اسلام برای حل این مشکل به طور تخصصی به این مسئله پرداخته‌اند و بخشی از کتب اصول فقه به ارائه راه‌حل‌هایی برای این تعارضات اختصاص داده شده است. مهم‌تر آن که خود اهل بیت نیز این مشکل را پیش‌بینی کرده‌اند و در روایات خود راه‌حل‌هایی برای چنین مشکلاتی بیان کرده‌اند. البته آنچه دانشمندان بدان اعتقاد دارند این است که اگر امکان داشت بین دو دلیل جمع مقبولی انجام شود، این کار مقدم است؛ اما در صورتی که امکان‌پذیر نبود، آن وقت به ناچار باید به روش‌هایی که در تقدیم روایات بر هم ‌دیگر گفته شده است عمل کنیم.[3]
اما آنچه که نسبت به این سؤال به ذهن می‌رسد این است که این دسته آیات و روایات دارای تعارض حقیقی نیستند و با کمی تأمل می‌توان بین آنها جمع مقبولی ارائه کرد. در ادامه به برخی از وجوه جمع بین آنها اشاره می‌کنم:
الف. سنت‌های الاهی مختلف‌اند و خداوند در شرایط مختلف سنت‌های مختلفی دارد؛ اما موقعیت و زمان هر سنتی به سادگی برای ما قابل تشخیص نیست؛ یعنی این که ممکن است وفور نعمت گاهی عذاب و گاهی پاداش باشد و همین طور بلاها ممکن است گاهی عذاب و گاهی مقدمه برای نزول پاداش و نعمت باشند؛ بنابراین، در عین حال که می‌دانیم سنت‌های الاهی بر حکمت استوارند و بی حکمت نیستند، اما نمی‌توانیم بگوییم چون ما ایمان آوردیم، پس باید از اکنون غرق در نعمت شویم. شاید خدا با سختی می‌خواهد مراتب بالاتری از ایمان برای ما حاصل شود. به عبارت دیگر، ممکن است این سنتی که در آیه گفته شده است مختص به شرایطی باشد و سنت دیگر مختص شرایطی دیگر.
به این تحلیل در حدیثی قدسی نیز اشاره شده است: «(خداوند می‌فرماید)برخی از مؤمنان هستند که تنها غنا و بی‌نیازی آنها را اصلاح می‌کند و اگر آنها را به غیر آن دچار کنم، هلاک می‌شوند. همین طور برخی از بندگان من هستند که تنها فقر حال آنها را اصلاح می‌کند و اگر آنها را به غیر آن دچار کنم، هلاک می‌شوند».[4]
ب. نزول برکات از آسمان و زمین تعارضی با امتحان مؤمنان با انواع بلاها ندارد. همان طور که در آیه قرآن بیان شد، با ایمان و تقوا برکات از آسمان و زمین جاری می‌شود؛ اما ممکن است خداوند در همان حال مؤمنان را با بلاهایی دیگر بیازماید؛ مثلاً‌ با گسترش ایمان و تقوا در یک جامعه، آن جامعه از مواهب آسمانی بهره‌مند می‌شود، اما تک تک مؤمنان که در آن جامعه هستند، با بلاهای دیگری مانند بیماری و ... آزمایش می‌شوند. در مورد حدیث امام صادق (ع) که در سؤال بیان شد، نیز توجه به این نکته مهم است که خود اهل بیت (ع) که مؤمنان راستین بودند، در عین این که گاهی رزق معنوی و مادی آنها از راه‌های گوناگون فراهم می‌شد، اما گاهی نیز دچار انواع بلا و امتحان می‌شدند که مهم‌ترین آنها جریان شهادت امام حسین (ع) در روز عاشورا است.
ج. حتماً لازم نیست که برکات را به معنای برکات مادی صرف ببینیم، بلکه قطعاً‌ برکات معنوی نیز مورد نظر است. این که خداوند مؤمنان را با سختی‌ها آزمایش می‌کند، یکی از همین برکات معنوی است؛ چراکه سبب کمال قرب در آنها می‌شود.
د. ممکن است که گفته شود که در آیه مورد نظر همان طور که در ترجمه هم آمد، اشاره به یک سنت اجتماعی دارد؛ یعنی اگر قومی ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، خداوند برای آنها برکات را نازل می‌کند. در صورتی که روایات بعدی اشاره به سنتی فردی دارد که خدا اگر کسی ایمان آورد، او را به انواع بلا و امتحان می‌آزماید؛ بنابراین، جامعه با ایمان آوردن و تقوای افراد آن از برکات مادی و معنوی بهره‌مند می‌شود و تک تک افراد آن با سنت دوم آزمایش می‌شوند.

پی نوشتها:
[1] اعراف، 94 – 100.

[2] طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 8، ص 247 – 248.

[3] مظفر، محمد رضا، اصول فقه، ج 3 و 4، ص 233، دارالکتب العلمیة، قم، چاپ دوم.

[4] کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 54، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی