پرسش :

با توجه به این همه تردید که از سوی دشمنان اسلام مطرح می شود اگر جوانی بخواهد از ابتدا اسلام عزیز را بشناسد باید از کجا شروع کند ؟ (مثل ایمان آوردن این همه یهودی و مسیحی به اسلام که اغلب ایمانی محکمتر از مسلمانان دیگر دارند)؟ با این همه ریاکاری و اشتباه که در جامعۀ دینداران می بینم از عاقبت دینداری خود می ترسم.


پاسخ :
پرسش شما را می­توان به چند بخش تقسیم نمود:
1 – تحقیقات دینی از چه موضوعاتی باید آغاز گردد؟
2 – آیا اشخاص تازه مسلمان، غالبا ایمانی محکم­تر از سایر مسلمانان دارند؟
3 – آیا اشتباهات و ریاکاری­هایی که برخی اوقات در جامعۀ دینداران مشاهده می­گردد، می­تواند مستندی برای دین­گریزی ما گردد؟
اما در مورد بخش اول، باید بدانیم که اعتقادات دینی، حالتی زنجیروار و به هم پیوسته داشته و نمی­توان نقطۀ شروع معینی برای آن درنظر گرفت هر چند، انسانی که خود را نشناخته، توانایی شناخت خداوند را ندارد و نمی­توان شخصی را که به خداوند اعتقادی ندارد، به پیروی از فرستاده و رسول او فراخواند و نیز اگر فردی رسالت پیامبر(ص) را نپذیرد، نمی­توان با او در مورد جانشینان و امامان بعد از ایشان، سخنی به میان آورد و به همین ترتیب، اگر امامت ائمه(ع) برای طرف مقابل ثابت نشده باشد، دعوت او به رعایت موازین ارائه شده از جانب آنان، تلاشی بی­­ثمر خواهد بود.
ولی در نگاهی دیگر، تنها با بررسی سخنان پیامبران است که می­توان شناخت بهتری از خداوند داشت و به همین دلیل است که امام صادق(ع) مناجاتی را به یکی از یاران خود، آموزش می­دهد که افراد در زمان غیبت امام باید محتوای آن را از خداوند درخواست نمایند، بدین مضمون که:
خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسی تو را نخواهم شناخت! خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی، هرگز او را به طور کامل نخواهم شناخت! خدایا امام و حجت خود را به من بشناسان! که اگر او را نشناسانی، در دین خود گمراه خواهم شد[1].
و به عبارتی، لازمۀ پیروی از پیامبران، شناخت اولیۀ خداوند است ولی شناخت بهتر خدا، از طریق پیامبران انجام خواهد شد و نمی­توان این ترتیب را دور باطلی دانست که از لحاظ فلسفی امکان پذیر نیست، بلکه شناخت اجمالی خداوند، موجب می­گردد که پیامبران او را نیز بشناسیم و در پی آن، شناخت دقیقتری از خدای خود داشته باشیم و چنین ترتیبی، ممکن و صحیح می­باشد. در سایر موارد مرتبط با اعتقادات دینی نیز گاهی به چنین معضلی برخورد می­­نماییم که در صورت عدم دقت، موجب سردرگمی ما خواهد شد که از کجا باید شروع نماییم!؟
به هر حال، همان گونه که امیرالمؤمنین(ع) فرموده­اند: اولین گام برای دینداری، شناخت خداوند است[2] و یقینا اگر صادقانه و با تلاش به دنبال فهم مسائل دینی باشیم، خداوند وعده فرموده که راه­های رسیدن به خود را نشانمان خواهد داد[3].
نتیجه­ای که از این مطالب گرفته می­شود، آن است که بررسی مسائل دینی را نمی­توان همانند مسیر مسابقۀ دو و میدانی دانست که از نقطه­ای آغاز و به جایی تمام می­شود، بلکه اعتقادات خود را باید به صورت همزمان و به هم پیوسته تقویت نمود، همان گونه که نمی­توان به جوانی که جویای تحصیلات عالیه و مطالعات تحقیقی بعد از آن و ازدواج و کسب درآمد و رسیدگی به پدر و مادر و نیز انجام فعالیت های مذهبی می­باشد، توصیه نمود که از یک مورد شروع نموده و به ترتیب، به دیگر موارد بپردازد، بلکه او باید با تدبیر و مدیریت خود، همزمان در تمام این زمینه­ها فعالیت نموده تا سرانجام به همۀ آنها دست یابد و یا نیز شخصی که خواستار آشنایی با کامپیوتر است، باید همزمان در مورد سخت­افزارها و نرم­افزارها و ویروس­ها و ...مطالعه نماید، تا دانش کافی را در این زمینه به دست آورد.
در تحقیقات دینی نیز باید به همین شیوه عمل شود و به عنوان نمونه، نمی­توان توصیه نمود که اکنون در مورد خدا و پیامبر تحقیق نموده و بعد از تمام شدن مطالعات و دستیابی به یک نتیجه مشخص، شروع به انجام فرایض دینی همانند نماز و روزه و حج نما و بعد از انجام این فرایض، سراغ اموال خود رفته، برای محرومان و مستضعفان سهمی را در نظر بگیر!
اما نکتۀ بسیار مهمی در مورد رفتار دینی وجود دارد که باید مورد توجه واقع گردد و آن این که، هرگاه در طول زندگی خود، گوشه­ای از زوایای دین برایمان روشن و واضح شد، به آن قسمتی که شناخت کامل به آن یافتیم، دقیقا عمل نموده و در جستجوی شناخت موارد دیگر باشیم، همان گونه که شب های رمضان در دعای افتتاح از بارگاه الاهی می­خواهیم: خدایا چنان کن که به آن چه از حق که به ما شناساندی، عمل نماییم و هرچه که تا کنون نشناختیم را نیز به ما بشناسان[4]. خداوند در آیات قرآن تنها آنانی را به شدت تهدید می­نماید که بعد از روشن شدن حق برایشان، باز به مخالفت با آن برخاسته­اند[5] و در چنین حالتی است که هیچ عذری نزد پروردگار نخواهند داشت. هم چنین اگر ما در مورد بخشی از دین به شناختی دست یافتیم، باید به بخش های دیگری که ناشی از آن بوده، عمل نماییم و منتظر تهیۀ دلیل برای تمام آن موارد نباشیم. به عنوان نمونه، اگر اعجاز قرآن و نزول آن از جانب خداوند برای ما ثابت شد، دیگر نباید برای انجام دستورات مندرج در آن، به دنبال دلیل باشیم که مثلا چرا نماز و روزه واجب بوده و ربا و قمار حرام است؟ البته، تلاش در جهت شناخت دلایل این احکام نیز قابل تقدیر است، اما مراد ما این است که نباید تا زمان مشخص شدن دلایل این احکام، عمل به آنها را ترک نماییم.
اما این که مطرح فرمودید که تمام افراد تازه مسلمان، ایمانی قوی­تر از دیگر مسلمانان دارند ، مورد پذیرش ما نیست، بلکه تنها می­توان بیان نمود که ایمان این افراد؛ چون بر اساس مطالعه و تحقیق صورت پذیرفته؛ از ایمان مسلمانانی که بدون تحقیق و تنها به دلیل تعلق داشتن به خانواده و جامعه­ای مسلمان، پیرو این دین می­باشند، قوی­تر است، اما مطمئنا افراد مسلمان دیگری نیز وجود دارند که تنها به دلیل اسلام پدرانشان، مسلمان نشده­اند، بلکه از طرفی، با تحقیق و مطالعه، عقاید دینی خود را مستحکم نموده و از طرفی با تلاش در تهذیب نفس، به خداوند نزدیکتر شدند.
البته افراد تازه مسلمان، به دلیل این که از سویی مورد توجه و احترام دیگر مسلمانان واقع می­شوند، و از طرفی؛ به دلیل قرار گرفتن در فضای معنوی جدید؛ احساس بهتری نسبت به تکالیف اسلامی دارند.
مشابه این مسئله را می­توان در شور و شوق نوجوانانی دانست که برای اولین بار، روزۀ مستحبی می­گیرند و آثار روزه­داری در تمام وجودشان هویدا است، که هرچند آنها نیز مورد توجه خداوند می­باشند، ولی نمی­توانیم روزۀ آنان را با روزۀ عارفان کاملی که عمل آنان بدون هیچ نمود ظاهری و در سکوتی ناشی از اطمینان انجام می­گردد، مقایسه نماییم.
اما در مورد بخش آخر پرسشتان که جامعۀ دیندار را جامعه­ای آکنده از ریا و اشتباه تصور نموده­اید، باید گفت که هرچند نمی­توان وجود اشتباهاتی را در میان دینداران انکار نمود، اما آیا فقط این دیندارانند که در زندگی خود دچار اشتباه و خطا می­گردند و تمام افراد بی­دین، رفتاری انسانی و مطابق با فطرت بشری دارند؟!
حقیقت این است که تمام آدمیان در معرض خطا و اشتباه هستند، ولی خطای افراد دیندار به دلیل وجاهتی که دارند، بیشتر به نظر آمده و بر این اساس، متدینین باید بیشتر مراقب رفتار و اعمال خود باشند.
به عنوان نمونه، اگر صدها نفر مرتکب تخلف رانندگی شوند، به آن اندازه جلب توجه نمی­نماید که یک فرد متدین چنین تخلفی را انجام دهد!
اما صرف نظر از آن چه گفته­ شد، به هیچ وجه نمی­توانیم تخلف دینداران و حتی برخی عالمان دینی از موازین شرعی را مستندی برای گریز خود از دین قرار دهیم، چون دین عبارت است از معیارهایی که انسان را به راه راست و به سوی خداوند هدایت می­نماید و بعد از آن که اطمینان یافتیم که این معیارها از جانب خداوند بوده و شک و شبهه­ای نیز در صحت محتوای آن نداشته باشیم، نباید عدم رعایت چنین موازینی را از جانب اشخاصی که داعیۀ دینداری دارند، دلیلی بر ضعف مبانی دینی بدانیم، همان گونه که اگر اعتیاد برخی پزشکان به مواد مخدر و نیز عدم رعایت قواعد ساخت و ساز از جانب برخی مهندسین و مواردی از این دست را مشاهده نماییم، نمی­توانیم نتیجه بگیریم که می­توان به جانب اعتیاد رفته و یا نیازی به مراعات موازین مهندسی در ساختمان خود نداریم. بر این اساس، باید میان موازین دینی و رفتار دینداران تفاوت گذاشته و در صورتی که در مسئله­ای از مسائل دین شبهه­ای داشته باشیم، باید با تحقیق بیشتر، به آن چه حق است، اطمینان پیدا کنیم، اما بعد از به دست آوردن چنین اطمینانی، نباید به رفتار دیگر اشخاص، اهمیتی دهیم بلکه باید تابع فرمودۀ خداوند باشیم که: ای کسانی که ایمان آورده­اید، مراقب رفتار خودتان باشید! اگر شما در مسیر هدایت گام بردارید، رفتار دیگران آسیبی به شما نخواهد رسانید! تمامتان به سوی خدا باز خواهید گشت ...[6] و به کمک پروردگار خود امیدوار باشیم که خود او فرموده: ما در دنیا و آخرت به کمک فرستادگان خود و افرادی که ایمان آورده­اند، خواهیم شتافت[7].

پی نوشتها:

[1] - "اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَبِيَّكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَبِيَّكَ لَمْ أَعْرِفْهُ قَطُّ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي"؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 342، روایت 29، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1365 ه ش.

[2] - نهج البلاغه، دار الهجره للنشر، قم، بی­تا، ص 39 (اول الدین معرفة الله).

[3] - عنکبوت، 69 (و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا).

[4] - شیخ طوسی، التهذیب، ج 3، ص 110، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1365 ه ش.

[5] - آل عمران، 103 و ... .

[6] - مائده، 105.

[7] - غافر، 51 .

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی