پرسش :
نظر شيعه دربارهى مهدى منتظر (علیه السلام)، چيست؟
پاسخ :
از آنجا كه سؤال فوق بسيار كلى و مجمل است و مشخص نشده كه كدام جنبه از شئونات زندگى امام عصر (عج) مورد سؤال و بحث است؛ بر آن شديم تا نيم نگاهى گذرا بر زندگى امام دوازدهم، برخى از پيش گويىهاى قرآن و روايات دربارهى او، و نهايتاً اشارهاى به علايم ظهور حضرت داشته باشيم.
نام بزرگوار امام دوازدهم هم نامِ حضرتِ رسول گرامى اسلام؛ يعنى "محمد"[1] است، ولى طبق فرمايشات امامان معصوم (ع) از ذكر نام وى نهى شده است. او القاب بسيارى چون مهدى، منتظر،[2] صاحب العصر و... دارد. وى در سال 255 ه ق،[3] در شهر سامرا، به دنيا آمد. پدر بزرگوار او امام يازدهم، حسن عسكرى (ع) است و مادر محترمش نرجس[4] نام دارد.
داستان تولد بقية الله الأعظم منحصر به كتب و منابع شيعى نبوده، بلكه در مدارك معتبر اهل تسنن[5] و حتى فرق و مذاهب غير اسلامى، به عنوان يك اصل مسلم، قلمداد شده است. هر چند كه برخى تعصبات قومى - مذهبى موجب شده تا در تعيين مصداق منجى آخر، نزد متفكرين فِرق غير اسلامى، اختلافاتى رخ دهد.
اما در تبيين مرحلهى اول بحث، بايد بگوييم كه زندگى امام دوازدهم (ع) به چهار دورهى اساسى تقسيم مىشود:
1. دورهى قبل از غيبت صغرا.
2. دورهى غيبت صغرا.
3. دورهى غيبت كبرا.
4. دوران فرج و ظهور .
دورهى اول، از تولد امام (ع) در سال 255 ه ق، تا سال 260 ه ق؛ يعنى شهادت پدر بزرگوار آن حضرت مىباشد كه مجموعاً پنج سال و اندى است.
در اين دوران كه زمان رشد و تربيت وى در دامن امام يازدهم (ع) است، بايد امام و حجت بعدى كه مسلمانان منتظر او بودند و مىدانستند كه آخرين امام و منجى بشريت است، به مردم معرفى مىشد. تا شهادت امام يازدهم، موجب تفرقه و اختلاف ميان امت نشود.
از اين رو شايد بتوان مهمترين رويدادهاى اين دوره را معرفى امام دوازدهم به نزديكان و بزرگان شيعيان و در مرحلهى بعد، تبيين غيبت و فلسفهى آن ميان مسلمانان دانست.
دورهى دوم از سال 260 ه ق، پس از شهادت امام يازدهم و به امامت رسيدن امام دوازدهم آغاز شده و تا سال 329 ه ق، ادامه يافت. اين دوره، زمان آماده سازى شيعيان، براى غيبت كبرا بود. از اين رو امام (ع) با تعيين چهار نفر از با تقواترين شيعيان، به عنوان وكلاى خود، با مردم گفت و گو مىكرد. ايشان عملاً وسيلهى ارتباط بين امام و مسلمانان بودند و ميان مردم به عنوان نايبان خاص حضرت، شهرت پيدا كردند كه نام آنها از اين قرار است:
1. ابوعمر عثمان ابن سعيد عمرى
2. ابوجعفر محمد ابن عثمان ابن سعيد عَمرى
3. ابوالقاسم حسين ابن روح نوبختى
4. ابوالحسن على بن محمد سمرى (سيمرى)
نهايتاً زمان اين رسيده بود كه رابطهى ظاهرى امام (ع) با مردم قطع شود و مردم نيز تحت تعاليم امام يازدهم و دوازدهم (ع) در دورهى اول و دوم، آمادگى پذيرش غيبت كبرا، را يافته بودند. از اين رو امام (ع) با نوشتن[6] نامهاى به على بن محمد، آخرين نايب خود و پيش بينى فوت وى، نايب ديگرى تعيين نفرمودند و بدين سبب، اتمام دورهى دوم و آغاز غيبت كبرا را اعلام فرمودند.
دورهى سوم كه هم اكنون در آن هستيم، از سال 329 ه ق، پس از درگذشت على بن محمد، آغاز شده و تا ظهور حضرت ادامه دارد. اين دوران، عصر اجتهاد علما و ارتباط قلبى تمام معتقدان به حضرت با وى مىباشد. در اين دوران، مشكلات مردم، به دست امام (ع) حل مىشود و او در تنگناهاى علمى و لحظات سرنوشت ساز مسلمانان، به يارى آنها مىشتابد و كمتر معتقدى به ايشان يافت مىشود كه تجربهاى از عنايات امام عصر (ع) را دربارهى خود، به خاطر نداشته باشد. كافى است تا در اين باره نگاهى به فيلمها، مصاحبهها، خاطرات و... از متوسلين به حضرت، در واحد ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران شهر مقدس قم، داشته باشيم.
از اين رو كه مردم اين دوره از ارتباط مستقيم، با امام خود محروم هستند، حضرتش با نصب نائبان عام؛[7] يعنى دانشمندان و فقهاى شيعه، مردم را در پيش آمدهاى جديد، به ايشان ارجاع نموده و از سرگردانى و تحير نجات داده تا مردم بامراجعهى به آنها، دربارهى احكام و مسائل روز، كسب تكليف كنند.
دورهى چهارم زندگانى امام عصر (ع) پس از پايان دورهى سوم و با ظهور حضرتش آغاز مىشود. ظهورى كه زمان دقيق آن بر همه پوشيده است. همان گونه كه در بسيارى از روايات بدان اشاره شده، زمان ظهور حضرت، مصادف با نهايت فساد و تباهى در جهان است. به گونهاى كه تنها راه نجات، يك انقلاب جهانى است و چشم اميد مردم، فقط به ظهور حضرت مىباشد.
در آن هنگام است كه به فرمودهى خداوند متعال، آسانى پس از سختىها نمايان مىشود و فرج امام عصر (عج) اتفاق مىافتد. او مىآيد و زمين را از ظلم و ستم مىرهاند و دين حقيقى اسلام را كه همان مدينهى فاضله است، برپا مىدارد. در آن هنگام مستضعفان نَفَسى تازه مىكنند و فاصلهها از بين مىرود و تنها ملاك برترى انسانها، نه طبقات اجتماعى، نه رنگ و نه اجداد، بلكه تقواست و بس.
گفته شده است آن حضرت نیز، نهايتاً چون پدران پاك خويش به دست فتنهگران و سود جويان پس از حدود 20 سال حكومت الاهى،[8] به شهادت مىرسد و شهادت او ابتداى رجعت است. بازگشت به عهد صالحان و وارستگان، بازگشت به زمان حسين و عاشورائيان و آن روز، روز خدا است.
پس از تبيين ادوار زندگى پر بركت امام عصر (عج) نوبت به تبيين مرحلهى دوم بحث؛ يعنى پيشگويىهاى قرآنى و روايى دربارهى شخصيت و حكومت امام دوازدهم (عج)، مىرسد.
از آنجا كه عموماً در آيات قرآنى، در اخبار غيبى از آينده، به ذكر خصوصيات و ويژگىها، اشاره شده و از ذكر مستقيم نام شخص يا مكان، خوددارى مىشود، در آيات مربوط به امام دوازدهم (عج) نيز خصوصياتى ذكر شده كه عملاً مصداقى جز وى پيدا نمىكند. از جملهى اين آيات مىتوان به آيهى 5 و 6 از سورهى قصص اشاره كرد كه خداوند مىفرمايد: "و ما اراده كردهايم تا بر تضعيف شدگان روى زمين، نعمتى گران ارزانى داريم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم."
در آيهاى ديگر از قرآن كريم آمده است: "او كسى است كه رسولش را با هدايت و دينى حق فرستاد. تا دينش را به طور كامل و قوى، بر تمام اديان، چيره و برتر گرداند."[9]
آيات ديگرى چون آيه 55 از سورهى نور و آيهى 105 از سورهى انبياء، در شأن امام دوازدهم (عج) نازل شدهاند و مشخص است كه اگر مصداق آيات فوق را امام عصر (عج) ندانيم، اين آيات صرفاً شعارهايى دور از واقعيت خواهند بود كه با اعجاز و صداقت قرآن كريم، سازگارى ندارد. براى اطلاع از تأويل و تفاسير آيات فوق به كتب مفصلتر مراجعه کنید.
اما رواياتى كه از ناحيهى پيامبر اكرم (ص) دربارهى ظهور مهدى موعود وارد شده بسيار زياد است، و به فرمودهى شهيد عاليقدر اسلام، محمد باقر صدر (ره)، اگر اخبار رسيده از طريق شيعه و سنى، شماره گردد، روى هم رفته به بيش از شش هزار روايت دربارهى امام مهدى (عج) بر مىخوريم،[10] ولى به قصد تبرك به ذكر نمونهاى از آن بسنده مىكنيم. در حديثى از حضرت پيامبر (ص)، آمده است:
"مهدى از فرزندان من است. براى او غيبتى است... و پس از آن مىآيد و زمين را پر از عدل و داد مىكند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است".[11]
روايات بسيارى راجع به امام مهدى (عج) در كتب اهل سنت موجود است، كتبى كه پيش از تولد امام عصر تأليف يافتهاند. اين روايات متواتر است و جاى هيچ گونه شك و ترديدى در آنها نيست كه محققين اسلامى آنها را جمع كرده و متذكر شدهاند.[12]
حال نوبت به آخرین محور بحث؛ يعنى علايم ظهور[13] مىرسد. علايم ظهور حضرت حجت (عج) به دو بخش قربى (غير قطعى) و قطعى تقسيم مىشوند.[14]
علايم قربى، به علايمى گفته مىشود كه حاكى از نزديك بودن ظهور مىباشند. تعداد اين علايم بسيار است كه برخى از آنها عبارتند از:
1. خروج مردى هاشمى
2. برپا شدن پرچمهاى سياه در خراسان
3. گرفتن ماه
4. بارش بسيار باران
5. جنگى جهانى
علايم قطعى، آن دسته از نشانههاى ظهور هستند كه يقيناً به لطف خداوند متعال پس از آنها، ظهور اتفاق خواهد افتاد و برخى از آنها از اين قرارند:
1. جنبش ترقى خواهانهى مردم يمن.
2. جنبش ارتجاعى سفيانى.
3. نداى روح بخش آسمانى.
4. فرو رفتن زمين.
5. قتل نفس زكيه
در پايان گفتنى است كه آنچه ذكر شد مورد اجماع و اتفاق تمام علماى اسلامى، اعم از عموم فِرق شيعه و سنى است.
منابع براى مطالعه بيشتر:
1. اعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى.
2. الصواعق المحرقة، ابن حجر.
3. المهدى، سيد صدر الدين صدر.
4. امام مهدى از ولادت تاظهور، سيد محمد كاظم قزوينى، ترجمهى على كرمى و محمد حسينى.
5. امام مهدى حماسهاى از نور، شهيد محمد باقر صدر.
6. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى.
7. روضة الواعظين، محمد ابن فتّال نيشابورى.
8. سيرهى پيشوايان، مهدى پيشوايى.
9. منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، لطف اللَّه صافى.
10. وسايل الشيعه، شيخ حر عاملى.
پی نوشتها:
[1] اعلام الورى، ص 417.
[2] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 58.
[3] روضة الواعظين، ص 292.
[4] همان، ص 283.
[5] الصواعق المحرقه، ص 208.
[6] بحار الانوار، ج51، ص 361.
[7] وسائل الشيعه، ج18، ص 101.
[8] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 779.
[9] توبه، آيهى 33.
[10] فرائد المسطين، ج2، ص 335. به نقل از: امام مهدى، ص 102.
[11] سيرهى پيشوايان، ص 697.
[12] ر.ك: امام مهدى از ولادت تا ظهور، صص 561 - 464.
[13] امام مهدى، حماسهاى از نور، سيد محمد باقر صدر، ترجمه كتابخانهى بزرگ اسلامى، ص 66.
[14] نمايههاى: علايم ظهور حضرت مهدى (عج)، حضرت مهدى (عج) و سقوط حكومت، ويژگىهاى بعد از ظهور، وقايع بعد از ظهور حضرت مهدى (عج)،... .
منبع: http://farsi.islamquest.net
از آنجا كه سؤال فوق بسيار كلى و مجمل است و مشخص نشده كه كدام جنبه از شئونات زندگى امام عصر (عج) مورد سؤال و بحث است؛ بر آن شديم تا نيم نگاهى گذرا بر زندگى امام دوازدهم، برخى از پيش گويىهاى قرآن و روايات دربارهى او، و نهايتاً اشارهاى به علايم ظهور حضرت داشته باشيم.
نام بزرگوار امام دوازدهم هم نامِ حضرتِ رسول گرامى اسلام؛ يعنى "محمد"[1] است، ولى طبق فرمايشات امامان معصوم (ع) از ذكر نام وى نهى شده است. او القاب بسيارى چون مهدى، منتظر،[2] صاحب العصر و... دارد. وى در سال 255 ه ق،[3] در شهر سامرا، به دنيا آمد. پدر بزرگوار او امام يازدهم، حسن عسكرى (ع) است و مادر محترمش نرجس[4] نام دارد.
داستان تولد بقية الله الأعظم منحصر به كتب و منابع شيعى نبوده، بلكه در مدارك معتبر اهل تسنن[5] و حتى فرق و مذاهب غير اسلامى، به عنوان يك اصل مسلم، قلمداد شده است. هر چند كه برخى تعصبات قومى - مذهبى موجب شده تا در تعيين مصداق منجى آخر، نزد متفكرين فِرق غير اسلامى، اختلافاتى رخ دهد.
اما در تبيين مرحلهى اول بحث، بايد بگوييم كه زندگى امام دوازدهم (ع) به چهار دورهى اساسى تقسيم مىشود:
1. دورهى قبل از غيبت صغرا.
2. دورهى غيبت صغرا.
3. دورهى غيبت كبرا.
4. دوران فرج و ظهور .
دورهى اول، از تولد امام (ع) در سال 255 ه ق، تا سال 260 ه ق؛ يعنى شهادت پدر بزرگوار آن حضرت مىباشد كه مجموعاً پنج سال و اندى است.
در اين دوران كه زمان رشد و تربيت وى در دامن امام يازدهم (ع) است، بايد امام و حجت بعدى كه مسلمانان منتظر او بودند و مىدانستند كه آخرين امام و منجى بشريت است، به مردم معرفى مىشد. تا شهادت امام يازدهم، موجب تفرقه و اختلاف ميان امت نشود.
از اين رو شايد بتوان مهمترين رويدادهاى اين دوره را معرفى امام دوازدهم به نزديكان و بزرگان شيعيان و در مرحلهى بعد، تبيين غيبت و فلسفهى آن ميان مسلمانان دانست.
دورهى دوم از سال 260 ه ق، پس از شهادت امام يازدهم و به امامت رسيدن امام دوازدهم آغاز شده و تا سال 329 ه ق، ادامه يافت. اين دوره، زمان آماده سازى شيعيان، براى غيبت كبرا بود. از اين رو امام (ع) با تعيين چهار نفر از با تقواترين شيعيان، به عنوان وكلاى خود، با مردم گفت و گو مىكرد. ايشان عملاً وسيلهى ارتباط بين امام و مسلمانان بودند و ميان مردم به عنوان نايبان خاص حضرت، شهرت پيدا كردند كه نام آنها از اين قرار است:
1. ابوعمر عثمان ابن سعيد عمرى
2. ابوجعفر محمد ابن عثمان ابن سعيد عَمرى
3. ابوالقاسم حسين ابن روح نوبختى
4. ابوالحسن على بن محمد سمرى (سيمرى)
نهايتاً زمان اين رسيده بود كه رابطهى ظاهرى امام (ع) با مردم قطع شود و مردم نيز تحت تعاليم امام يازدهم و دوازدهم (ع) در دورهى اول و دوم، آمادگى پذيرش غيبت كبرا، را يافته بودند. از اين رو امام (ع) با نوشتن[6] نامهاى به على بن محمد، آخرين نايب خود و پيش بينى فوت وى، نايب ديگرى تعيين نفرمودند و بدين سبب، اتمام دورهى دوم و آغاز غيبت كبرا را اعلام فرمودند.
دورهى سوم كه هم اكنون در آن هستيم، از سال 329 ه ق، پس از درگذشت على بن محمد، آغاز شده و تا ظهور حضرت ادامه دارد. اين دوران، عصر اجتهاد علما و ارتباط قلبى تمام معتقدان به حضرت با وى مىباشد. در اين دوران، مشكلات مردم، به دست امام (ع) حل مىشود و او در تنگناهاى علمى و لحظات سرنوشت ساز مسلمانان، به يارى آنها مىشتابد و كمتر معتقدى به ايشان يافت مىشود كه تجربهاى از عنايات امام عصر (ع) را دربارهى خود، به خاطر نداشته باشد. كافى است تا در اين باره نگاهى به فيلمها، مصاحبهها، خاطرات و... از متوسلين به حضرت، در واحد ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران شهر مقدس قم، داشته باشيم.
از اين رو كه مردم اين دوره از ارتباط مستقيم، با امام خود محروم هستند، حضرتش با نصب نائبان عام؛[7] يعنى دانشمندان و فقهاى شيعه، مردم را در پيش آمدهاى جديد، به ايشان ارجاع نموده و از سرگردانى و تحير نجات داده تا مردم بامراجعهى به آنها، دربارهى احكام و مسائل روز، كسب تكليف كنند.
دورهى چهارم زندگانى امام عصر (ع) پس از پايان دورهى سوم و با ظهور حضرتش آغاز مىشود. ظهورى كه زمان دقيق آن بر همه پوشيده است. همان گونه كه در بسيارى از روايات بدان اشاره شده، زمان ظهور حضرت، مصادف با نهايت فساد و تباهى در جهان است. به گونهاى كه تنها راه نجات، يك انقلاب جهانى است و چشم اميد مردم، فقط به ظهور حضرت مىباشد.
در آن هنگام است كه به فرمودهى خداوند متعال، آسانى پس از سختىها نمايان مىشود و فرج امام عصر (عج) اتفاق مىافتد. او مىآيد و زمين را از ظلم و ستم مىرهاند و دين حقيقى اسلام را كه همان مدينهى فاضله است، برپا مىدارد. در آن هنگام مستضعفان نَفَسى تازه مىكنند و فاصلهها از بين مىرود و تنها ملاك برترى انسانها، نه طبقات اجتماعى، نه رنگ و نه اجداد، بلكه تقواست و بس.
گفته شده است آن حضرت نیز، نهايتاً چون پدران پاك خويش به دست فتنهگران و سود جويان پس از حدود 20 سال حكومت الاهى،[8] به شهادت مىرسد و شهادت او ابتداى رجعت است. بازگشت به عهد صالحان و وارستگان، بازگشت به زمان حسين و عاشورائيان و آن روز، روز خدا است.
پس از تبيين ادوار زندگى پر بركت امام عصر (عج) نوبت به تبيين مرحلهى دوم بحث؛ يعنى پيشگويىهاى قرآنى و روايى دربارهى شخصيت و حكومت امام دوازدهم (عج)، مىرسد.
از آنجا كه عموماً در آيات قرآنى، در اخبار غيبى از آينده، به ذكر خصوصيات و ويژگىها، اشاره شده و از ذكر مستقيم نام شخص يا مكان، خوددارى مىشود، در آيات مربوط به امام دوازدهم (عج) نيز خصوصياتى ذكر شده كه عملاً مصداقى جز وى پيدا نمىكند. از جملهى اين آيات مىتوان به آيهى 5 و 6 از سورهى قصص اشاره كرد كه خداوند مىفرمايد: "و ما اراده كردهايم تا بر تضعيف شدگان روى زمين، نعمتى گران ارزانى داريم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم."
در آيهاى ديگر از قرآن كريم آمده است: "او كسى است كه رسولش را با هدايت و دينى حق فرستاد. تا دينش را به طور كامل و قوى، بر تمام اديان، چيره و برتر گرداند."[9]
آيات ديگرى چون آيه 55 از سورهى نور و آيهى 105 از سورهى انبياء، در شأن امام دوازدهم (عج) نازل شدهاند و مشخص است كه اگر مصداق آيات فوق را امام عصر (عج) ندانيم، اين آيات صرفاً شعارهايى دور از واقعيت خواهند بود كه با اعجاز و صداقت قرآن كريم، سازگارى ندارد. براى اطلاع از تأويل و تفاسير آيات فوق به كتب مفصلتر مراجعه کنید.
اما رواياتى كه از ناحيهى پيامبر اكرم (ص) دربارهى ظهور مهدى موعود وارد شده بسيار زياد است، و به فرمودهى شهيد عاليقدر اسلام، محمد باقر صدر (ره)، اگر اخبار رسيده از طريق شيعه و سنى، شماره گردد، روى هم رفته به بيش از شش هزار روايت دربارهى امام مهدى (عج) بر مىخوريم،[10] ولى به قصد تبرك به ذكر نمونهاى از آن بسنده مىكنيم. در حديثى از حضرت پيامبر (ص)، آمده است:
"مهدى از فرزندان من است. براى او غيبتى است... و پس از آن مىآيد و زمين را پر از عدل و داد مىكند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است".[11]
روايات بسيارى راجع به امام مهدى (عج) در كتب اهل سنت موجود است، كتبى كه پيش از تولد امام عصر تأليف يافتهاند. اين روايات متواتر است و جاى هيچ گونه شك و ترديدى در آنها نيست كه محققين اسلامى آنها را جمع كرده و متذكر شدهاند.[12]
حال نوبت به آخرین محور بحث؛ يعنى علايم ظهور[13] مىرسد. علايم ظهور حضرت حجت (عج) به دو بخش قربى (غير قطعى) و قطعى تقسيم مىشوند.[14]
علايم قربى، به علايمى گفته مىشود كه حاكى از نزديك بودن ظهور مىباشند. تعداد اين علايم بسيار است كه برخى از آنها عبارتند از:
1. خروج مردى هاشمى
2. برپا شدن پرچمهاى سياه در خراسان
3. گرفتن ماه
4. بارش بسيار باران
5. جنگى جهانى
علايم قطعى، آن دسته از نشانههاى ظهور هستند كه يقيناً به لطف خداوند متعال پس از آنها، ظهور اتفاق خواهد افتاد و برخى از آنها از اين قرارند:
1. جنبش ترقى خواهانهى مردم يمن.
2. جنبش ارتجاعى سفيانى.
3. نداى روح بخش آسمانى.
4. فرو رفتن زمين.
5. قتل نفس زكيه
در پايان گفتنى است كه آنچه ذكر شد مورد اجماع و اتفاق تمام علماى اسلامى، اعم از عموم فِرق شيعه و سنى است.
منابع براى مطالعه بيشتر:
1. اعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى.
2. الصواعق المحرقة، ابن حجر.
3. المهدى، سيد صدر الدين صدر.
4. امام مهدى از ولادت تاظهور، سيد محمد كاظم قزوينى، ترجمهى على كرمى و محمد حسينى.
5. امام مهدى حماسهاى از نور، شهيد محمد باقر صدر.
6. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى.
7. روضة الواعظين، محمد ابن فتّال نيشابورى.
8. سيرهى پيشوايان، مهدى پيشوايى.
9. منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، لطف اللَّه صافى.
10. وسايل الشيعه، شيخ حر عاملى.
پی نوشتها:
[1] اعلام الورى، ص 417.
[2] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 58.
[3] روضة الواعظين، ص 292.
[4] همان، ص 283.
[5] الصواعق المحرقه، ص 208.
[6] بحار الانوار، ج51، ص 361.
[7] وسائل الشيعه، ج18، ص 101.
[8] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 779.
[9] توبه، آيهى 33.
[10] فرائد المسطين، ج2، ص 335. به نقل از: امام مهدى، ص 102.
[11] سيرهى پيشوايان، ص 697.
[12] ر.ك: امام مهدى از ولادت تا ظهور، صص 561 - 464.
[13] امام مهدى، حماسهاى از نور، سيد محمد باقر صدر، ترجمه كتابخانهى بزرگ اسلامى، ص 66.
[14] نمايههاى: علايم ظهور حضرت مهدى (عج)، حضرت مهدى (عج) و سقوط حكومت، ويژگىهاى بعد از ظهور، وقايع بعد از ظهور حضرت مهدى (عج)،... .
منبع: http://farsi.islamquest.net