پرسش :

نظر شيعه درباره‏ى مهدى منتظر (علیه السلام)، چيست؟


پاسخ :
از آنجا كه سؤال فوق بسيار كلى و مجمل است و مشخص نشده كه كدام جنبه از شئونات زندگى امام عصر (عج) مورد سؤال و بحث است؛ بر آن شديم تا نيم نگاهى گذرا بر زندگى امام دوازدهم، برخى از پيش گويى‏هاى قرآن و روايات درباره‏ى او، و نهايتاً اشاره‏اى به علايم ظهور حضرت داشته باشيم.
نام بزرگوار امام دوازدهم هم نامِ حضرتِ رسول گرامى اسلام؛ يعنى "محمد"[1] است، ولى طبق فرمايشات امامان معصوم (‏ع) از ذكر نام وى نهى شده است. او القاب بسيارى چون مهدى، منتظر،[2] صاحب العصر و... دارد. وى در سال 255 ه ق،[3] در شهر سامرا، به دنيا آمد. پدر بزرگوار او امام يازدهم، حسن عسكرى (ع) است و مادر محترمش نرجس[4] نام دارد.
داستان تولد بقية الله الأعظم منحصر به كتب و منابع شيعى نبوده، بلكه در مدارك معتبر اهل تسنن[5] و حتى فرق و مذاهب غير اسلامى، به عنوان يك اصل مسلم، قلمداد شده است. هر چند كه برخى تعصبات قومى - مذهبى موجب شده تا در تعيين مصداق منجى آخر، نزد متفكرين فِرق غير اسلامى، اختلافاتى رخ دهد.
اما در تبيين مرحله‏ى اول بحث، بايد بگوييم كه زندگى امام دوازدهم (ع) به چهار دوره‏ى اساسى تقسيم مى‏شود:
1. دوره‏ى قبل از غيبت صغرا.
2. دوره‏ى غيبت صغرا.
3. دوره‏ى غيبت كبرا.
4. دوران فرج و ظهور .
دوره‏ى اول، از تولد امام (ع) در سال 255 ه ق، تا سال 260 ه ق؛ يعنى شهادت پدر بزرگوار آن حضرت مى‏باشد كه مجموعاً پنج سال و اندى است.
در اين دوران كه زمان رشد و تربيت وى در دامن امام يازدهم (ع) است، بايد امام و حجت بعدى كه مسلمانان منتظر او بودند و مى‏دانستند كه آخرين امام و منجى بشريت است، به مردم معرفى مى‏شد. تا شهادت امام يازدهم، موجب تفرقه و اختلاف ميان امت نشود.
از اين رو شايد بتوان مهم‏ترين رويدادهاى اين دوره را معرفى امام دوازدهم به نزديكان و بزرگان شيعيان و در مرحله‏ى بعد، تبيين غيبت و فلسفه‏ى آن ميان مسلمانان دانست.
دوره‏ى دوم از سال 260 ه ق، پس از شهادت امام يازدهم و به امامت رسيدن امام دوازدهم آغاز شده و تا سال 329 ه ق، ادامه يافت. اين دوره، زمان آماده سازى شيعيان، براى غيبت كبرا بود. از اين رو امام (ع) با تعيين چهار نفر از با تقواترين شيعيان، به عنوان وكلاى خود، با مردم گفت و گو مى‏كرد. ايشان عملاً وسيله‏ى ارتباط بين امام و مسلمانان بودند و ميان مردم به عنوان نايبان خاص حضرت، شهرت پيدا كردند كه نام آنها از اين قرار است:
1. ابوعمر عثمان ابن سعيد عمرى
2. ابوجعفر محمد ابن عثمان ابن سعيد عَمرى
3. ابوالقاسم حسين ابن روح نوبختى
4. ابوالحسن على بن محمد سمرى (سيمرى)
نهايتاً زمان اين رسيده بود كه رابطه‏ى ظاهرى امام (ع) با مردم قطع شود و مردم نيز تحت تعاليم امام يازدهم و دوازدهم (‏ع) در دوره‏ى اول و دوم، آمادگى پذيرش غيبت كبرا، را يافته بودند. از اين رو امام (ع) با نوشتن[6] نامه‏اى به على بن محمد، آخرين نايب خود و پيش بينى فوت وى، نايب ديگرى تعيين نفرمودند و بدين سبب، اتمام دوره‏ى دوم و آغاز غيبت كبرا را اعلام فرمودند.
دوره‏ى سوم كه هم اكنون در آن هستيم، از سال 329 ه ق، پس از درگذشت على بن محمد، آغاز شده و تا ظهور حضرت ادامه دارد. اين دوران، عصر اجتهاد علما و ارتباط قلبى تمام معتقدان به حضرت با وى مى‏باشد. در اين دوران، مشكلات مردم، به دست امام (ع) حل مى‏شود و او در تنگناهاى علمى و لحظات سرنوشت ساز مسلمانان، به يارى آنها مى‏شتابد و كمتر معتقدى به ايشان يافت مى‏شود كه تجربه‏اى از عنايات امام عصر (ع) را درباره‏ى خود، به خاطر نداشته باشد. كافى است تا در اين باره نگاهى به فيلم‏ها، مصاحبه‏ها، خاطرات و... از متوسلين به حضرت، در واحد ثبت كرامات مسجد مقدس جمكران شهر مقدس قم، داشته باشيم.
از اين رو كه مردم اين دوره از ارتباط مستقيم، با امام خود محروم هستند، حضرتش با نصب نائبان عام؛[7] يعنى دانشمندان و فقهاى شيعه، مردم را در پيش آمدهاى جديد، به ايشان ارجاع نموده و از سرگردانى و تحير نجات داده تا مردم بامراجعه‏ى به آنها، درباره‏ى احكام و مسائل روز، كسب تكليف كنند.
دوره‏ى چهارم زندگانى امام عصر (ع) پس از پايان دوره‏ى سوم و با ظهور حضرتش آغاز مى‏شود. ظهورى كه زمان دقيق آن بر همه پوشيده است. همان گونه كه در بسيارى از روايات بدان اشاره شده، زمان ظهور حضرت، مصادف با نهايت فساد و تباهى در جهان است. به گونه‏اى كه تنها راه نجات، يك انقلاب جهانى است و چشم اميد مردم، فقط به ظهور حضرت مى‏باشد.
در آن هنگام است كه به فرموده‏ى خداوند متعال، آسانى پس از سختى‏ها نمايان مى‏شود و فرج امام عصر (عج) اتفاق مى‏افتد. او مى‏آيد و زمين را از ظلم و ستم مى‏رهاند و دين حقيقى اسلام را كه همان مدينه‏ى فاضله است، برپا مى‏دارد. در آن هنگام مستضعفان نَفَسى تازه مى‏كنند و فاصله‏ها از بين مى‏رود و تنها ملاك برترى انسان‏ها، نه طبقات اجتماعى، نه رنگ و نه اجداد، بلكه تقواست و بس.
گفته شده است آن حضرت نیز، نهايتاً چون پدران پاك خويش به دست فتنه‏گران و سود جويان پس از حدود 20 سال حكومت الاهى،[8] به شهادت مى‏رسد و شهادت او ابتداى رجعت است. بازگشت به عهد صالحان و وارستگان، بازگشت به زمان حسين و عاشورائيان و آن روز، روز خدا است.
پس از تبيين ادوار زندگى پر بركت امام عصر (عج) نوبت به تبيين مرحله‏ى دوم بحث؛ يعنى پيش‏گويى‏هاى قرآنى و روايى درباره‏ى شخصيت و حكومت امام دوازدهم (عج)، مى‏رسد.
از آنجا كه عموماً در آيات قرآنى، در اخبار غيبى از آينده، به ذكر خصوصيات و ويژگى‏ها، اشاره شده و از ذكر مستقيم نام شخص يا مكان، خوددارى مى‏شود، در آيات مربوط به امام دوازدهم (عج) نيز خصوصياتى ذكر شده كه عملاً مصداقى جز وى پيدا نمى‏كند. از جمله‏ى اين آيات مى‏توان به آيه‏ى 5 و 6 از سوره‏ى قصص اشاره كرد كه خداوند مى‏فرمايد: "و ما اراده كرده‏ايم تا بر تضعيف شدگان روى زمين، نعمتى گران ارزانى داريم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم."
در آيه‏اى ديگر از قرآن كريم آمده است: "او كسى است كه رسولش را با هدايت و دينى حق فرستاد. تا دينش را به طور كامل و قوى، بر تمام اديان، چيره و برتر گرداند."[9]
آيات ديگرى چون آيه 55 از سوره‏ى نور و آيه‏ى 105 از سوره‏ى انبياء، در شأن امام دوازدهم (عج) نازل شده‏اند و مشخص است كه اگر مصداق آيات فوق را امام عصر (عج) ندانيم، اين آيات صرفاً شعارهايى دور از واقعيت خواهند بود كه با اعجاز و صداقت قرآن كريم، سازگارى ندارد. براى اطلاع از تأويل و تفاسير آيات فوق به كتب مفصل‏تر مراجعه کنید.
اما رواياتى كه از ناحيه‏ى پيامبر اكرم (ص) درباره‏ى ظهور مهدى موعود وارد شده بسيار زياد است، و به فرموده‏ى شهيد عاليقدر اسلام، محمد باقر صدر (ره)، اگر اخبار رسيده از طريق شيعه و سنى، شماره گردد، روى هم رفته به بيش از شش هزار روايت درباره‏ى امام مهدى (عج) بر مى‏خوريم،[10] ولى به قصد تبرك به ذكر نمونه‏اى از آن بسنده مى‏كنيم. در حديثى از حضرت پيامبر (ص)، آمده است:
"مهدى از فرزندان من است. براى او غيبتى است... و پس از آن مى‏آيد و زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده است".[11]
روايات بسيارى راجع به امام مهدى (عج) در كتب اهل سنت موجود است، كتبى كه پيش از تولد امام عصر تأليف يافته‏اند. اين روايات متواتر است و جاى هيچ گونه شك و ترديدى در آنها نيست كه محققين اسلامى آنها را جمع كرده و متذكر شده‏اند.[12]
حال نوبت به آخرین محور بحث؛ يعنى علايم ظهور[13] مى‏رسد. علايم ظهور حضرت حجت (عج) به دو بخش قربى (غير قطعى) و قطعى تقسيم مى‏شوند.[14]
علايم قربى، به علايمى گفته مى‏شود كه حاكى از نزديك بودن ظهور مى‏باشند. تعداد اين علايم بسيار است كه برخى از آنها عبارتند از:
1. خروج مردى هاشمى
2. برپا شدن پرچم‏هاى سياه در خراسان
3. گرفتن ماه
4. بارش بسيار باران
5. جنگى جهانى
علايم قطعى، آن دسته از نشانه‏هاى ظهور هستند كه يقيناً به لطف خداوند متعال پس از آنها، ظهور اتفاق خواهد افتاد و برخى از آنها از اين قرارند:
1. جنبش ترقى خواهانه‏ى مردم يمن.
2. جنبش ارتجاعى سفيانى.
3. نداى روح بخش آسمانى.
4. فرو رفتن زمين.
5. قتل نفس زكيه
در پايان گفتنى است كه آنچه ذكر شد مورد اجماع و اتفاق تمام علماى اسلامى، اعم از عموم فِرق شيعه و سنى است.
منابع براى مطالعه بيشتر:
1. اعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى.
2. الصواعق المحرقة، ابن حجر.
3. المهدى، سيد صدر الدين صدر.
4. امام مهدى از ولادت تاظهور، سيد محمد كاظم قزوينى، ترجمه‏ى على كرمى و محمد حسينى.
5. امام مهدى حماسه‏اى از نور، شهيد محمد باقر صدر.
6. بحار الانوار، محمد باقر مجلسى.
7. روضة الواعظين، محمد ابن فتّال نيشابورى.
8. سيره‏ى پيشوايان، مهدى پيشوايى.
9. منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، لطف اللَّه صافى.
10. وسايل الشيعه، شيخ حر عاملى.
پی نوشتها:
[1] اعلام الورى، ص 417.
[2] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 58.
[3] روضة الواعظين، ص 292.
[4] همان، ص 283.
[5] الصواعق المحرقه، ص 208.
[6] بحار الانوار، ج51، ص 361.
[7] وسائل الشيعه، ج18، ص 101.
[8] امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 779.
[9] توبه، آيه‏ى 33.
[10] فرائد المسطين، ج2، ص 335. به نقل از: امام مهدى، ص 102.
[11] سيره‏ى پيشوايان، ص 697.
[12] ر.ك: امام مهدى از ولادت تا ظهور، صص 561 - 464.
[13] امام مهدى، حماسه‏اى از نور، سيد محمد باقر صدر، ترجمه كتابخانه‏ى بزرگ اسلامى، ص 66.
[14] نمايه‏هاى: علايم ظهور حضرت مهدى (عج)، حضرت مهدى (عج) و سقوط حكومت، ويژگى‏هاى بعد از ظهور، وقايع بعد از ظهور حضرت مهدى (عج)،... .

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی