پرسش :

با توجه به آيه‏ى "شما نمى‏خواهيد مگر آنچه اللَّه که پروردگار جهانيان است، بخواهد"، آيا تمايل انسان به بدى را نيز آن كسى كه پروردگار جهانيان (خدا) است، مى‏خواهد؟ و آيا اين مانع هدف الاهى نيست؟


پاسخ :
آيه‏ى شريفه‏اى كه مورد سؤال قرار گرفته ، آيه‏ى 29 سوره‏ى تكوير است و شبيه بخشى از آيه‏ى 30 سوره‏ى دهر (انسان) مى‏باشد. در هر دو سوره، آيات پيشين هر دو آيه، در مورد قرآن و آيات الاهى است كه تحت عنوان "تذكرة" و "ذكر" از آن ياد شده و آيه 29 سوره‏ى دهر، عيناً در آيه‏ى 19 سوره‏ى مزّمل تكرار گرديده است. بعد از آيه‏ى 29 سوره‏ى دهر كه سخن از تذكرة (پندنامه) بودن آيات الاهى است و اين كه هر كس "مى‏خواهد" به سوى پروردگارش راهى در پيش گيرد، و نيز پس از آيات 27 و 28 سوره‏ى تكوير، كه دو باره سخن از "ذكر" بودن قرآن و كلام الاهى براى عالميان و براى افرادى از مؤمنان كه "مى‏خواهند" در راه مستقيم باشند، است مى‏فرمايد: "و تا خدا (پروردگار جهانيان) نخواهد، شما نيز نخواهيد خواست"؛ زيرا ممكن است با بيان «لمن شاء منكم ان يستقيم» در سوره‏ى تكوير و «ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا» در سوره‏ى دهر و آيه‏ى 19 سوره مزمل، اين توهم پيش آيد كه "خواستن استقامت" و "تلبس به ثبات در طاعت و عبوديت" به نحو استقلال در اختيار افراد است، و به همين جهت خداوند در استقامت و اخذ سبيل الى اللَّه خواسته شده از آنان، محتاج و نيازمند مى‏باشد. از اين رو، دفع توهم نموده، مشيت و خواست آنان را متوقف و متفرع بر مشيت و خواست خداوند و پروردگار جهانيان مى‏داند، گرچه اين مشيت در راه عبوديت و سلوك الى اللَّه باشد. و استثناى بعد از نفى، افزون بر اين كه تأثير اراده و مشيت الاهى را با واسطه و از راه تعلق به مشيت بنده بيان مى‏نمايد، مى‏فهماند كه انسان (بنده) در اراده‏ى انجام هر آنچه كه مى‏خواهد، مستقل نبوده و اراده‏ى او به اراده‏ى خداوند است. هرچند كه "كار اختيارى انسان" متوقف و مستند به "اراده و اختيار خود" اوست.
در نتيجه، اولاً: اراده و انجام كار بد و ناپسند، مستقيماً به اراده‏ى خداوند نمى‏باشد، و ثانياً: مشيت و اراده‏ى انسان بدون مشيت و اذن (تكوينى) الاهى، تأثيرى نخواهد داشت؛ زيرا اصل هستى انسان از اوست و خواه ناخواه، اراده‏ى او نيز از پروردگار جهانيان خواهد بود و نه تنها در اخذ راه به سوى پروردگار و استقامت در صراط مستقيم و رمى و... از خود استقلالى ندارد، بلكه در تمام شؤون هستى خود، محتاج به اوست و "كل من عنداللَّه" و "لاعطا الاّ عطاءه".
به سخن ديگر، اراده و مشيت الاهى يا ذاتى است يا فعلى، و اراده‏ى فعلى نيز گاه تكوينى است گاه تشريعى. در مرتبه‏ى اراده‏ى ذاتى، كه عين ساير صفات ذاتى حق است كسى و چيزى راه نداشته و هيچ رابطه‏اى با موجودات خارجى يافت نمى‏شود. و در مرحله‏ى اراده‏ى فعلى تكوينى، كه همان آفرينش جهان خارج و تحقق خارجى و عينى اراده (و علم) الاهى است، هيچ موجودى از خود وجودى ندارد تا بتواند استقلال و مشيت و اراده‏اى داشته باشد. تنها در مرتبه‏ى اراده‏ى فعلى تشريعى (ارسال رسل و انزال كتب الاهى) است كه انسان‏ها بر اساس همان اراده‏ى فعلى و اذن تكوينى، مختار و مريد و مأذون مى‏باشند و در انتخاب راه حق و رشد و سعادت و يا راه باطل و غىّ و شقاوت آزادند، كه در صورت اول به سوى بهشت و در صورت دوم به جهنم خواهند رفت.
از اين رو در تمايل به بدى و انجام كار ناپسند، هماهنگى ميان اراده‏ى فعلى تكوينى و اراده‏ى فعلى تشريعى وجود ندارد و خداوند تشريعاً مريد و راضى به انجام آن نيست، گرچه تكويناً اذن و مشيت الاهى همراه آن است و بدون آن، توان انجام هيچ عملى، براى هيچ فردى وجود ندارد، حتى تمايل و اراده. شايان ذكر است كه برخى تفرّع مشيت انسان (بنده مؤمن) بر مشيت خداوند را به معناى توقف رضايت بنده بر رضايت پروردگار دانسته و به تفصيل و توضيح "رضا" و اقسام و مراتب و... آن پرداخته‏اند، لكن آنچه مناسب با سياق آيات و مفهوم اولى آيه‏ى مورد سؤال مى‏باشد، مطالبى است كه بيان گرديد.

منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی