پرسش :
آيا شناخت خدا براى بشر ممكن است؟ تا چه حدى و ارزش اين شناخت چقدر است؟
پاسخ :
انسان مىتواند از راه هاى مختلف به شناخت خدا دست يابد، اين شناخت ممكن است از راه عقل باشد و يا از راه دل. گاهى همچون حكيم و فيلسوف از طريق علم حصولى و با استعانت از حسّ و عقل براى مطلوب خود استدلال نموده و آن را مىفهمد، و گاه، همانند عارف، از راه علم حضورى به نظارهى معشوق مىنشيند و آن را شهود مىنمايد. مثلاً براى پى بردن به وجود آتش، گاه ممكن است از راه دودى كه از آن متصاعد مىگردد به چنين فهمى دست يابد، و زمانى هم با مشاهدهى خود آتش به وجود آن عالم مىشود و وقتى هم با سوختن بخشى از بدنش در آتش، وجود آن را مىيابد و احساس مىكند.
به هر حال در اين دو روش، يعنى علم حصولى و حضورى، گاهى راه و رونده و هدف يكى است مانند اين كه شخص از مطالعه در آيات الهى و نظم موجود در آنها به خدا برسد، و گاهى اين گونه نيست، و رونده و راه يكى است و يا راه و هدف يكى است. آنجا كه فرد با شناخت نفس خود به خدا مىرسد، از قبيل قسم دوم، و در جايى كه با تأمل در اسماء و صفات الهى به شناخت خداوند نايل مىگردد، از نوع سوم است.
از اين اقسام، آنجا كه راه و هدف يكى باشد و انسان، يافتههاى خود را شهود كند از ارزش بالايى برخوردار است چون ديدن و چشيدنِ هدف است. در آيات و روايات، اين طرق سه گانه، تبيين شدهاند، به ويژه كه تأكيد گرديده است كه روشنتر از وجود و ظهور خداوند، چيزى نيست و بايد از او به او رسيد. او نورى است كه براى فهم و رؤيت او نيازى به غير او نيست و اگر از مشاهدهى آن محروم هستيم، به خاطر آن است كه پردهى غفلت در وادى علم حصولى و حضورى دامنگير ما شده است.
ما علم به علم نداريم و براى دستيابى به اين علم مركّب، بايد حجابهاى ظلمانى و نورانى را از خود دور نماييم. و بدين سبب گفته شده كه خداشناسى، امرى فطرى است و ادلهايكه بر وجود و شناخت خداوند اقامه مىگردد، راههاى تنبيه هستند نه تعليل.
البته بايد توجه داشت كه كنه ذات و صفات خدا، نه مورد فهم حكيم قرار مىگيرند و نه شهود عارف؛ و غير آنها، هم قابل فهماند و هم قابل شهود.
منبع: http://farsi.islamquest.net
انسان مىتواند از راه هاى مختلف به شناخت خدا دست يابد، اين شناخت ممكن است از راه عقل باشد و يا از راه دل. گاهى همچون حكيم و فيلسوف از طريق علم حصولى و با استعانت از حسّ و عقل براى مطلوب خود استدلال نموده و آن را مىفهمد، و گاه، همانند عارف، از راه علم حضورى به نظارهى معشوق مىنشيند و آن را شهود مىنمايد. مثلاً براى پى بردن به وجود آتش، گاه ممكن است از راه دودى كه از آن متصاعد مىگردد به چنين فهمى دست يابد، و زمانى هم با مشاهدهى خود آتش به وجود آن عالم مىشود و وقتى هم با سوختن بخشى از بدنش در آتش، وجود آن را مىيابد و احساس مىكند.
به هر حال در اين دو روش، يعنى علم حصولى و حضورى، گاهى راه و رونده و هدف يكى است مانند اين كه شخص از مطالعه در آيات الهى و نظم موجود در آنها به خدا برسد، و گاهى اين گونه نيست، و رونده و راه يكى است و يا راه و هدف يكى است. آنجا كه فرد با شناخت نفس خود به خدا مىرسد، از قبيل قسم دوم، و در جايى كه با تأمل در اسماء و صفات الهى به شناخت خداوند نايل مىگردد، از نوع سوم است.
از اين اقسام، آنجا كه راه و هدف يكى باشد و انسان، يافتههاى خود را شهود كند از ارزش بالايى برخوردار است چون ديدن و چشيدنِ هدف است. در آيات و روايات، اين طرق سه گانه، تبيين شدهاند، به ويژه كه تأكيد گرديده است كه روشنتر از وجود و ظهور خداوند، چيزى نيست و بايد از او به او رسيد. او نورى است كه براى فهم و رؤيت او نيازى به غير او نيست و اگر از مشاهدهى آن محروم هستيم، به خاطر آن است كه پردهى غفلت در وادى علم حصولى و حضورى دامنگير ما شده است.
ما علم به علم نداريم و براى دستيابى به اين علم مركّب، بايد حجابهاى ظلمانى و نورانى را از خود دور نماييم. و بدين سبب گفته شده كه خداشناسى، امرى فطرى است و ادلهايكه بر وجود و شناخت خداوند اقامه مىگردد، راههاى تنبيه هستند نه تعليل.
البته بايد توجه داشت كه كنه ذات و صفات خدا، نه مورد فهم حكيم قرار مىگيرند و نه شهود عارف؛ و غير آنها، هم قابل فهماند و هم قابل شهود.
منبع: http://farsi.islamquest.net