پرسش :

آیات 78 سورۀ اعراف، 13 و 16 و 17 سورۀ فصلت، 67 و 94 سورۀ هود، 5 سورۀ حاقه، 189 شعراء، 44 ذاریات و ... انواع مختلف عذاب ها را برای اقوام عاد و ثمود و مدین بیان نموده که مشخص نیست کدامشان صحیح است. به عنوان نمونه، عذاب قوم ثمود در مقاطع مختلف "رجفه"،"طاغیه"،"صاعقه" و "صیحه" اعلام شده است. حتی اگر فرض کنیم که تمام انواع عذاب با هم بوده است، چه دلیلی دارد که این موضوع به نحوی در آیات مختلف بیان شود که بوی تناقض از آنها به مشام آید؟ در ضمن، باید دانست که اگر شاهد قتلی در دادگاه حاضر شده و در هر مرحلۀ شهادت، بدین نحوه گواهی های مختلفی نماید، اظهارات او مورد پذیرش دادگاه قرار نخواهد گرفت!


پاسخ :
پیش از پرداختن به پاسخ ناگزیر از بیان مقدمه ای هستیم.
هدف قرآن آموزش تاریخ، داستان، رمان‏نويسى، و ... نیست گرچه برای رسیدن به هدفش به نحوی از همۀ این ها بهره می برد. قرآن کتاب هدایت، انسان سازی و تربيت است که دارای مواعظ و نصايح و انذار و تبشير و ... می باشد.
از این رو می بینیم قرآن در نقل تاریخ یا داستان مواد تاريخ و جزئيات داستان را نقل نمى‏كند و در نقل داستان ها هم برای بهره برداری تربیتی و اخلاقی قطعه ای از آن را در جایی و قطعه ای دیگر از آن را در جای مناسبی دیگر بیان می کند؛ "زیرا دأب و روش كلام خداى تعالى در آن جا كه قصه‏ها را بيان مى‏كند بر اين است كه به نكات برجسته و مهمى كه در ايفاى غرض مؤثر است، اكتفاء مى‏كند، و به جزئيات و تفصیل داستان نمى‏پردازد. از اول تا به آخر داستان را حكايت نمى‏كند".[1]
به عنوان نمونه داستان حضرت یونس هم در سورۀ انبیاء آیۀ 87 و هم در سورۀ صافات آیۀ 139 - 148 آمده است و این نه تنها ضعف و نقص به حساب نمی آید، بلکه نشانۀ دقت، حکمت و هدف مند بودن آن است؛ نظیر دانشمند فرهیخته و نویسنده ای که از یک مجموعۀ شعری در جاهای متعدد کتابش استفاده می کند به نحوی که هر بیتی را در یک موضوعی مربوط، به کار می گیرد.
با توجه به این مقدمه اکنون به پاسخ پرسش می پردازیم.
اصطلاحات صاعقه، رجفه، طاغیه، صیحه، یوم الظله، هر چند تعابیر متعدد و در ظاهر متفاوتی هستند ،اما با اندک توجه و تأمل در مفاهیم عنوان های یاد شدۀ در آیات و تفاسیر که به عنوان عذاب برای یک قوم آمده اند؛ به دست می آید که هیچ گونه تهافت و تناقضی بینشان وجود ندارد؛ مثلاً برای قوم ثمود در آیۀ 78 سوره مبارکه اعراف، رجفه[2] ؛ (زلزله) بیان شده است اما در آیات 13و 17سوره فصلت و آیه 44 سوره ذاریات به صاعقه (عذاب نابود کننده، قطعه ای از آتش که براثر تصادم با ابرها جهیده می شود و با هر چه برخورد کند آتش می زند، صدای هولناک و مرگ)[3] تعبیر شده است و از طرفی، در آیه 5 سورۀ حاقّه عذابشان، طاغیه (همان صاعقه[4] یا چیزی که از حد طبیعی خود گذشته باشد) آمده است و در آیه 67 سوره هود هم عنوان صیحه (به معنای عذاب)[5] ذکر شده است.
همچنین برای قوم مدین در آیۀ 94 سوره هود عذاب صیحه و در آیه 91 اعراف رجفه بیان شده است و در آیۀ 189سوره شعراء عذاب یوم ظله (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آمده است.
در مورد عذاب یوم ظله در تفاسیر چنین آمده است: بعد از هفت روز که سراسر سرزمین شان را گرمای مفرط و سوزان فرا گرفته بود و به هیچ وجه نسیمی نمی وزید، به ناگاه قطعۀ ابری در آسمان شان ظاهر شد و نسیمی به وزیدن در گرفت. با مشاهدۀ این قطعه ابر از خانه هایشان شتابان بیرون رفتند و سوی آن شتافتند که در این هنگام صاعقه ای مرگبار همراه با صدایی هولناک از آن برخاست و دنبالش آتشی فراوان از آن بر آنان فرو ریخت و نهایتاً زمین را به لرزه درآورد و همگی را هلاک ساخت.[6]
طاغیه از طرفی، همان طور که ذکر شد به خود صاعقه گفته می شود و از طرف دیگر، به معنای موجودی که از حد خود تجاوز کند هم، آمده است که دراین صورت علاوه بر صاعقه با زلزله هم سازگار است و صیحه هم، باز همان طور که بیان شد به معنای عذاب است و عذاب در معنای صاعقه هم بیان شده است.
علاوه بر این هر کدام از زلزله و طاغیه خود مصداق عذاب های شدید طبیعی هستند.[7]
با توجه به آن چه بیان شد و تأمل در مفاهیم ذکرشده برای اصطلاحات به کار رفته که هر کدام در موارد جداگانه به عنوان عذاب برای قوم ثمود و مدین ذکر شده اند و همچنین، توجه به ارتباطی که بینشان وجود دارد، معلوم می شود که هیچ گونه تناقض و تضادی بینشان نیست؛ بلکه آنها لازم و ملزوم و در بردارنده معانی یک دیگر هستند.
اما تعابیر متعدد و مختلف از عذاب به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
در مورد شهادت هم باید گفت: اگر شاهدی در یک مرحله از شهادتش چیزی بگوید و در مرحله بعدی گفتۀ پیشین را نقض نماید و یا شاهدی دیگر بر خلاف او شهادت دهد، همه آن چه که گفته شد از اعتبار ساقط خواهد بود، ولی اگر در هر مرحله از شهادت، بخشی از ماجرا و حقیقت بیان شود؛ به طوری که تناقضی بینشان نباشد با کنار هم قراردادن همه آنها می توان از آن بهره برد.
علاوه بر این مقایسه این دو قیاس مع الفارق است و اساساً شرایطی که در محکمه برای پذیرش بیّنه و اقرار و ... لازم است ربطی به کتاب تربیتی و انسان سازی مثل قرآن ندارد.
پی نوشتها:
[1]طباطبائی، محمد حسین، تفسير الميزان، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج ‏13، ص 403، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم، قم، چاپ: پنجم‏، 1374 ش‏.
[2] ابن منظور،لسان العرب،ج 5، ص 153،چاپ اول، احیاء تراث عربی ،بیروت،1408هـ ق.
[3] ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب،ج 7،ص 348، ناشر: دار صادر، بيروت‏، چاپ سوم‏، 1414 ق‏.
[4] لسان العرب، ج 8، ص 170.
[5] لسان العرب،ج 7،ص 440.
[6] . مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه، ج 15،ص339و340،چاپ سیزدهم ،دارالکتب الاسلامیه،تهران،1374.
[7] تفسیرنمونه ،ج 20ص،243و244.
منبع: http://farsi.islamquest.net
نسخه چاپی