پرسش :

همه ما كما بيش در مورد چگونگي به شهادت رسيدن حضرت زهرا شنيده ايم ولي برايم سئوال شده كه ياران و اصحاب حضرت علي چون مالك، سلمان و... چرا اقدامي نكردند ممكن بود در آن زمان بنا به مصالح جامعه نوپاي اسلامي نتوانند قيام و شورشي به پا كنند اما حداقل مي توانستند مانع از اين شوند كه درب خانه پاره تن پيامبر را به آتش بكشند و مظلومانه پهلويش را بشكنند و امامش را دست بسته در كوچه ها بگردانند چرا آنها به ياري فاطمه نرفتند تا جان و تن خود را حائل قرار دهند تا به ايشان آسيبي نرسد. اين مسئله را برايم روشن كنيد كه چرا اقدامي نكردند و اگر كردند چرا كسي از آن صحبتي نمي كند.


پاسخ :
واقعيت اين است كه تحليل برخي حوادث تاريخي بسيار مشكل است و هضم برخي رفتارها بسيار سنگين است. اما انگيزه هاي مختلف، انسان را به جايي مي رساند كه رفتارهاي ناباورانه انجام دهد.
در زمان پيامبر اسلام( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) برخي رگه هاي مخالفت با سنت نبوي و دشمني با اهل بيت از سوي برخي ياران پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) ديده مي شد. مانند اعتراض در صلح حديبيه، نافرماني از شركت در سپاه اسامه، توهين به پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در هنگام نوشتن وصيت و... اما كسي باور نمي كرد كه اين تخلفات به جنايت تبديل شود.
چه بسا علت اين كه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پشت در آمد آن بود كه آنان به احترام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از ورود به خانه منصرف شوند، زيرا مسلمانان مدينه احترام زياد پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به فاطمه(سلام الله علیها) را از نزديك ديده بودند و حديث «من اذها فقد اذاني» را به گوش شنيده بودند به همين جهت كساني كه نزديك در بودند. به عقب جمعيت كه فرمان حمله را مي دادند اطلاع دادند كه فاطمه پشت در است ولي آنها گفتند: «و ان كانت!!» چنين حركتي غير قابل باور بود و از چند يار خالص امام علي(علیه السّلام) در آن هنگامه كاري ساخته نبود و كسي انتظار چنين حركت جنايتكارانه را نداشت.
در اين باره توجه شما را به يك حديث از امام علي(علیه السّلام) و يك تحليل درباره واقعه پشت در جلب مي كنيم:
روزي اشعث بن قيس گفت: يا علي! چرا شمشير نكشيدي؟ علي(علیه السّلام) به او گفت: ««فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقه من المهاجرين و الانصار الا ناشدتهم الله في حقي و دعوتهم الي نصرتي فلم يستجب لي من جميع الناس الا اربعه رهط سلمان و ابوذر والمقداد والزبير و لم يكن من اهل بيتي معي احد اصول به و لا اقوي به. اما حمزه فقتل يوم احد و اما جعفر فقتل يوم موته و بقيت بين جلفين حافيين حقيرين عاجزين العباس و عقيل و كانا قريب العهد بكفر. فاكرهوني و قهروني...؛ » همه اهل بدر و پيش كسوتان مهاجر و انصار را به كمك خواستم ولي از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبير و از اهل بيت خودم هم كسي نداشتم كه با آن بتوانم حقم را بگيرم چون حمزه در احد به شهادت رسيد و برادرم جعفر هم در موته شهيد شد و كسي برايم نماند مگر دو نفر ذليل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقيل. به خاطر نبودن يار و ياور حقم را گرفتند» (بحارالانوار، ج 29، ص 465 ، ح 55 به نقل از كتاب سليم بن قيس).
منبع: نرم افزار معمای هستی
نسخه چاپی