پرسش :
آيا تازيانه خوردن حضرت زهرا(سلام الله علیها), آتش زدن در و... دست بسته بردن حضرت علي (علیه السلام) بازوربراي بيعت صحت دارد, پس ياران حضرت علي وبني هاشم كجابودند؟
پاسخ :
آنچه نسبت به حضرت زهرا(سلام الله علیها) گستاخى شده، در كتابهاى معتبر تاريخى ما و اهل سنت (همانند شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد و الصواعق المحرقه ابن حجر عسقلانى و...) آمده است. اما اين كه چرا على(علیه السّلام) و بنىهاشماقدامى نكردند؟ بايد گفت: روش حضرت على(علیه السّلام) در برخورد با خلفا، مدارا با آنان بوده است. از اين رو گاهى در نمازآنان شركت مىكردند و هم در امور مهم آن حضرت طرف مشورت آنان قرار مىگرفتند و هم آن كه وصلتهاى نزديكخانوادگى داشتند. اسماء همسر ابوبكر از نزديكترين افراد به اهل بيت(علیه السّلام) بود.
به عبارت واضحتر عمل حضرت على(علیه السّلام) با خلفا، همانند عمل پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) با آنان در زمان حياتشان بوده است.پيامبر اكرم( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) از عمر و ابوبكر دختر گرفتند و به عثمان نيز دختر دادند.
اين قضايا، هيچ تضادى با متفاوت بودن نقطه نظرات فكرى و اعتقادى ندارد. البته در اين نوع رفتار، درسهاىبسيار مهمى براى مسلمانان در جهت وحدت و همبستگى ـ در بين اختلاف نظرهاى اساسى ـ وجود دارد.
سكوت معنادار على(علیه السّلام) پس از غصب خلافت و دست نبردن به شمشير علل بسيارى دارد كه به برخى از آنها اشارهمىشود.
الف) شرايط سياسى و اجتماعى امت اسلام پس از رحلت پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ): وقتى رهبر يك حركت عظيم تاريخى كهبنيانهاى جامعه آن روز را زيرو رو كرده و انديشه و نظامى نوين برقرار نموده از ميان مردم مىرود بهترين شرايط براىحركت ارتجاعى و ضد تكاملى فراهم مىآيد حال اگر در داخل امت و در بين سران آن نيز درگيرى بوجود آيد روشناست كه امور آن جامعه و امت هيچ گاه به سامان نخواهد رسيد و چه بسا نتايج همه حركتهاى قبلى نيز از دست برود.در صدر اسلام نيز دقيقا همين شرايط پيش آمد دشمنان خارجى حركت عظيم اسلام همانند روم و ايران آن زمان ازيكسو منافقان و عناصر ارتجاعى داخلى از سويى ديگر منتظر فراهم آمدن شرايطى بودند تا نهال نورسته اسلام را ازبيخ بركنند. اگر فرضا على(علیه السّلام) براى احقاق حق دست به شمشير مىبرد مسلما جنگ دامنهدارى درگير مىشد كه پايانآن چيزى جز از بين رفتن زحمات پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نبود.
ب ) اقدام براى يك حركت اجتماعى آن هم به صورت نظامى نيازمند شرايط مختلف و آمادگيهاى مختلف است وبه دلايل مختلفى اين زمينه پس از ارتحال پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) وجود نداشت. على(علیه السّلام) (بنابر نقل تاريخ) بارها بزرگان اصحابرا براى ايجاد حركتى بر عليه وقايع پيش آمده فراخواند ولى جز معدودى انگشت شمار به دعوت آن حضرت پاسخندادند. از سوى ديگر شرايط محيط و افكار عمومى نيز آمادگى قبولى نبردى داخلى در بين اصحاب پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) رانداشت زيرا همگان انتظار داشتند كه اصحاب بزرگ پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) پس از آن حضرت همانند او عمل نمايند و محوروحدت جامعه باشند نه اينكه به نزاع و درگيرى در بين خود اقدام نمايند. خلاصه سخن آنكه على(علیه السّلام) براى حفظاساس اسلام و حراست از نهال نورسته آن از احقاق حق خلافت خويش خوددارى نمود تا ريشههاى اسلام در پرتوتعاليم پيامبر و قرآن و اهل بيت استحكام يابد. لذا على(علیه السّلام) تا آن روزى كه مردم به خانه آن حضرت هجوم آوردند وخواهان خلافت آن حضرت شدند از خلافت ظاهرى بركنار ماند.
نكته ديگرى كه شايان توجه است آنكه در امور داخلى امت اسلامى روا نيست كه هر كس براى احقاق حق خوددست به شمشير ببرد و مسلحانه و به زور در صدد احقاق حق خود باشد از روش على(علیه السّلام) و ديگر ائمه چنين بر مىآيدكه آنان براى احقاق حق خود در جامعه هرگز و ابتدا دست به شمشير نبردهاند بلكه سعى آنها بر اين بوده كه باروشنگرى و تبليغ حقيقت زمينه را براى يك حركت عمومى در جامعه فراهم نمايند. در برخى از روايات و اسنادتاريخى اين مسأله تاييد گرديده و سر آن حفظ وحدت و انسجام اجتماعى و جلوگيرى از سوء استفاده كسانى است كهوراى اختلاف امام(علیه السّلام) و خلفا اهداف سياسى شكننده ديگرى را دنبال مىكردند. به همين جهت از زبان امام على(علیه السّلام)مىخوانيم: «ديدم صبر كردن خردمندى است پس صبر كردم در حالتى كه چشمانم را خاشاك و غبار و گلويم رااستخوان گرفته بود...»، (نهجالبلاغه، خطبه 3 شقشقيه) .
منبع: نرم افزار معمای هستی
آنچه نسبت به حضرت زهرا(سلام الله علیها) گستاخى شده، در كتابهاى معتبر تاريخى ما و اهل سنت (همانند شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد و الصواعق المحرقه ابن حجر عسقلانى و...) آمده است. اما اين كه چرا على(علیه السّلام) و بنىهاشماقدامى نكردند؟ بايد گفت: روش حضرت على(علیه السّلام) در برخورد با خلفا، مدارا با آنان بوده است. از اين رو گاهى در نمازآنان شركت مىكردند و هم در امور مهم آن حضرت طرف مشورت آنان قرار مىگرفتند و هم آن كه وصلتهاى نزديكخانوادگى داشتند. اسماء همسر ابوبكر از نزديكترين افراد به اهل بيت(علیه السّلام) بود.
به عبارت واضحتر عمل حضرت على(علیه السّلام) با خلفا، همانند عمل پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) با آنان در زمان حياتشان بوده است.پيامبر اكرم( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) از عمر و ابوبكر دختر گرفتند و به عثمان نيز دختر دادند.
اين قضايا، هيچ تضادى با متفاوت بودن نقطه نظرات فكرى و اعتقادى ندارد. البته در اين نوع رفتار، درسهاىبسيار مهمى براى مسلمانان در جهت وحدت و همبستگى ـ در بين اختلاف نظرهاى اساسى ـ وجود دارد.
سكوت معنادار على(علیه السّلام) پس از غصب خلافت و دست نبردن به شمشير علل بسيارى دارد كه به برخى از آنها اشارهمىشود.
الف) شرايط سياسى و اجتماعى امت اسلام پس از رحلت پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ): وقتى رهبر يك حركت عظيم تاريخى كهبنيانهاى جامعه آن روز را زيرو رو كرده و انديشه و نظامى نوين برقرار نموده از ميان مردم مىرود بهترين شرايط براىحركت ارتجاعى و ضد تكاملى فراهم مىآيد حال اگر در داخل امت و در بين سران آن نيز درگيرى بوجود آيد روشناست كه امور آن جامعه و امت هيچ گاه به سامان نخواهد رسيد و چه بسا نتايج همه حركتهاى قبلى نيز از دست برود.در صدر اسلام نيز دقيقا همين شرايط پيش آمد دشمنان خارجى حركت عظيم اسلام همانند روم و ايران آن زمان ازيكسو منافقان و عناصر ارتجاعى داخلى از سويى ديگر منتظر فراهم آمدن شرايطى بودند تا نهال نورسته اسلام را ازبيخ بركنند. اگر فرضا على(علیه السّلام) براى احقاق حق دست به شمشير مىبرد مسلما جنگ دامنهدارى درگير مىشد كه پايانآن چيزى جز از بين رفتن زحمات پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نبود.
ب ) اقدام براى يك حركت اجتماعى آن هم به صورت نظامى نيازمند شرايط مختلف و آمادگيهاى مختلف است وبه دلايل مختلفى اين زمينه پس از ارتحال پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) وجود نداشت. على(علیه السّلام) (بنابر نقل تاريخ) بارها بزرگان اصحابرا براى ايجاد حركتى بر عليه وقايع پيش آمده فراخواند ولى جز معدودى انگشت شمار به دعوت آن حضرت پاسخندادند. از سوى ديگر شرايط محيط و افكار عمومى نيز آمادگى قبولى نبردى داخلى در بين اصحاب پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) رانداشت زيرا همگان انتظار داشتند كه اصحاب بزرگ پيامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) پس از آن حضرت همانند او عمل نمايند و محوروحدت جامعه باشند نه اينكه به نزاع و درگيرى در بين خود اقدام نمايند. خلاصه سخن آنكه على(علیه السّلام) براى حفظاساس اسلام و حراست از نهال نورسته آن از احقاق حق خلافت خويش خوددارى نمود تا ريشههاى اسلام در پرتوتعاليم پيامبر و قرآن و اهل بيت استحكام يابد. لذا على(علیه السّلام) تا آن روزى كه مردم به خانه آن حضرت هجوم آوردند وخواهان خلافت آن حضرت شدند از خلافت ظاهرى بركنار ماند.
نكته ديگرى كه شايان توجه است آنكه در امور داخلى امت اسلامى روا نيست كه هر كس براى احقاق حق خوددست به شمشير ببرد و مسلحانه و به زور در صدد احقاق حق خود باشد از روش على(علیه السّلام) و ديگر ائمه چنين بر مىآيدكه آنان براى احقاق حق خود در جامعه هرگز و ابتدا دست به شمشير نبردهاند بلكه سعى آنها بر اين بوده كه باروشنگرى و تبليغ حقيقت زمينه را براى يك حركت عمومى در جامعه فراهم نمايند. در برخى از روايات و اسنادتاريخى اين مسأله تاييد گرديده و سر آن حفظ وحدت و انسجام اجتماعى و جلوگيرى از سوء استفاده كسانى است كهوراى اختلاف امام(علیه السّلام) و خلفا اهداف سياسى شكننده ديگرى را دنبال مىكردند. به همين جهت از زبان امام على(علیه السّلام)مىخوانيم: «ديدم صبر كردن خردمندى است پس صبر كردم در حالتى كه چشمانم را خاشاك و غبار و گلويم رااستخوان گرفته بود...»، (نهجالبلاغه، خطبه 3 شقشقيه) .
منبع: نرم افزار معمای هستی