پرسش :

طبق آيات قرآن کریم(سوره احقاف آيات13 تا 16) انسان در 40 سالگي عقل و کمال مي يابد پس به نظر من خداوند تا اين سن به انسان فرصت داده است تا انسان شناخت کاملي بيايد و بعد از آن انسان بايد در برابر خداوند پاسخگو باشد(طبق ايه ي 15 سوره احقاف). پس چرا علما سن تکليف در برابر خدا براي پسران16 و دختران9 اعلام ميکنند؟ سوال ديگر اينکه طبق آيه152 ذر سوره4 بين رسولان خدا فرقي وجود ندارد پس چرا ما محمد را برتر از ديگر رسولان مي دانيم ,ايا طبق آيه 47 سوره 10ميتوان گفت محمد(ص) خاتم ا لنبيين است نه خاتم ا لمرسلين؟


پاسخ :
نخست بايد ميان ورود به مرحله التزام به «شريعت» و مرحله اتمام حجت در طي «طريقت» و رسيدن به «حقيقت» بازشناخته شود.
آنچه از آيات، روايات و سيره عملي معصومان و متدينان متشرع به طور متواتر و يقيني ثابت است مرحله التزام به شريعت از زمان بلوغ است. و خطابات شرعي الهي از اين زمان متوجه انسان مي گردد كه به چند نمونه از دلايل اشاره مي شود؛
«و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم ...» ؛ «هنگامي كه كودكان شما به سن بلوغ رسيدند. پس بايد اجازه بگيرند ...» (نور (24)، آيه 59)
از امام صادق(ع) روايت شده است كه:
«اذا اتت عليه (وقتي كه فرد محتلم مي گردد) كتبت له الحسنات و كتبت عليه الحسنات و جاز امره» ؛ (كفايه الاحكام محقق سبزواري، ص 112)
در حدائق الناصره محقق بحراني، ص 245 از امام موسي كاظم(ع) راويت شده:
«فان احتلم ... فقد وجب عليه الصلاه و جري عليه القلم» «هنگامي كه به بلوغ رسيد... همانا نماز بر او واجب است و نامه عمل او نوشته مي شود.»
و از نظر شواهد تاريخي اگر ما مرحله تكليف را چهل سالگي بدانيم لازمه اش اين است كه تمام كساني كه قبل از چهل سالگي از دنيا رفته اند هيچ گونه نماز و روزه واجب بر عهده آنان نبوده! و كساني مانند حضرت زهرا(س) هنوز به سن تكليف نرسيده بودند!
لذا مدلول، ايه 15 سوره احقاف. مرحله كمال و اتمام حجت است. و منظور اين است؛ كسي كه به چهل سالگي رسيده بايد به اندازه كافي از مراحل فراز و نشيب عبرت گرفته باشد و از وسوسه هاي شيطان نجات يافته باشد. نه آنكه قبل از چهل سالگي تكليف نداشته است. در اين باره توجه شما را به توضيحي از بيانات آيت الله مكارم شيرازي جلب مي كنيم:
[بعضي از مفسران «بلوغ اشد» (رسيدن به مرحله توانايي) را با رسيدن به چهل سالگي هماهنگ و براي تأكيد مي دانند، ولي ظاهر اين است كه «بلوغ اشد» اشاره به «بلوغ جسماني» و رسيدن به اربعين سنه (چهل سالگي) اشاره به «بلوغ فكري و عقلاني» است، چرا كه معروف است، انسان غالبا در چهل سالگي به مرحله كمال عقل مي رسد و گفته اند كه غالب انبيا در چهل سالگي مبعوث به نبوت شدند.
در حديثي آمده است: «ان الشيطان يجر يده علي وجه من زاد علي الاربعين و لم يتب، و يقول بابي وجه لايفلح!؛ شيطان دستش را به صورت كساني كه به چهل سالگي برسند و از گناه توبه نكنند مي كشد و مي گويد پدرم فداي چهره اي باد كه هرگز رستگار نمي شود»! (و در جبين اين انسان نور رستگاري نيست!) (تفسير روح المعاني، جلد 26، ص 17)
از ابن عباس نقل شده: «من اتي عليه الاربعون سنه فلم يغلب خيره شره فليتجهز الي النار!: «هر كس چهل سال بر او بگذرد و نيكي او بر بديش غالب نشود آماده آتش جهنم گردد»!
به مرحله اي رسيده ام كه بايد خطوط زندگي من تعيين گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه يابد، آري من به مرز چهل سالگي رسيده ام و براي بنده اي چون من چقدر زشت و نازيباست كه به سوي تو نيايم و خودم را از گناهان با آب توبه نشويم.] (تفسير الميزان، ج 21، ص 328_330) در نتيجه سن بلوغ، جهت التزام به واجبات شرعي است و سن چهل سالگي، لزوم كمال و اتمام حجت مي باشد.
و درباره همساني و يا برتري پيامبران نيز بايد دانست همه پيامبران در مسؤوليت رسالت مشتركند و داراي علم و عصمت لازم براي هدايت بشر مي باشند و بر مؤمنان لازم است به حقانيت همه آنها ايمان داشته باشند.
«آمن الرسول بما انزل اليه من ربكم و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكه و كتبه و رسوله لانفرق بين احد من رسله»؛ (بقره، آيه 285)
اما حقانيت همه پيامبران منافات با كاملتر بودن شريعت پيامبر آخرالزمان ندارد و هم چنين منافات با برتري و فضيلت برخي به برخي ديگر ندارد. چنان كه در قرآن از زبان پيامبر(ص) آمده «رب زدني علما» و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاي(سوره طه، آيه 114؛ ترجمه فولادوند) ؛
«تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض» ؛ و برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم. (سوره بقره، آيه 253)
و اما درباره «خاتم المرسلين»گاهي منظور از مرسل كسي است كه وحي رسالي به او مي رسد. در اين صورت با معني نبي همتراز است و به دلايل نقلي و تاريخي ثابت است كه پيامبري بعد از پيامبر اسلام نيامده است. ولي گاهي «مرسل» به معني لغوي مي شود و هر كس كه حتي الهام به او مي شود در اين دايره مي گنجد. در اين صورت اولياي بعد از پيامبر را نيز شامل مي شود ولي به كار بردن اين اصطلاح براي غير پيامبران بخاطر خلط اصطلاح سزاوار نيست و موجب گمراهي است.
منبع: www.payambarazam.ir
نسخه چاپی