پرسش :

شهيد مطهري در كتاب نظام حقوق زن مساله تعدد زوجات را براي زماني مي داند كه تعداد زنها نسبت به مردها زيادتر باشند كه در چنين مواردي گزيدن چندين همسر براي مرد امري واجب است. با توجه به اين كه در صدر اسلام چنين مسئله اي وجود داشته مي خواستم بدانم كه آيا پيامبر (ص) و امام علي (ع)تا زماني كه خانم خديجه و خانم فاطمه زهرا در قيد حيات بودند همسر صيغه اي داشتند ؟ همسر دائمي به جز اين بزرگواران را مطمئنم كه نداشتند. اگر نداشتند چرا. مگر نه اينكه چنين شرايطي اين امر را به خودي خود واجب مي كند و مردان بايد اقدام كنند و زنان نيز هووهاي خود را عين خواهر خود بدانند وگرنه براي آن زنان مشكلات رواني به علت نداشتن همسر پيش مي آيد پس چرا امام علي در زمان حيات خانم فاطمه زهرا چنين اقدامي نكردند و خانم فاطمه زهرا چنين زناني را مانند خواهر خود نپذيرفته اند. و با توجه به اينكه امام علي همسر صيغه اي داشتند چون در جايي تعداد زنان ايشان را 28 عدد خواندم؟


پاسخ :
قبل از پرداختن به اصل پاسخ تذکر اين نکته لازم است که شهيد مطهري مسأله تعدد زوجات را منحصر به زماني که تعداد زن ها نسبت به مردها زيادتر است نمي داند بلکه يکي از موارد را ذکر مي کند و نيز تعدد زوجات را امري واجب نمي دانند بلکه آن را جايز مي شمرند.
در مسأله تعدد زوجات فلسفه‏هاى متعددى وجود دارد كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى‏شود و تحقيق بيشتر را با معرفى منابعى به خودتان مى‏گذاريم: فلسفه تعدد زوجات: مسأله تعدد زوجات يكى از احكام بسيار بااهميت و ارزشمند از نظر اجتماعى و نظام خانوادگى دراسلام است. درقرون پيشين مستشرقين و اسلام‏شناسان غربى اين مسأله را براسلام خرده مى‏گرفتند. اما تحقيقات اخير و واقعيات و رخدادهاى اجتماعى قرن ما اهميت اين حكم را به آنان ثابت كرد به طورى كه انديشمندانى چون برناردشاو جان ديون پورت گوستاو لوبون و ... در اين رابطه از در تحسين آمدند و به حكمت آن گواهى دادند؛ زيرا:
1. آمارهاى موجود درسطح جهان نشان مى‏دهد ميزان تولد دختر غالباً بيش از پسر مى‏باشد. بنابراين تكيه بر «تك زنى» باعث مى‏شود همواره تعدادى از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و درتجرد و عزوبت به سربرند واين ظلمى‏فاحش درحق آنان است.
2. در طول تاريخ همواره براثر حوادث و كوارث اجتماعى - مانند جنگ‏ها - تعداد بيشمارى از مردان تلف مى‏شوند و همسران آنان بى‏سرپرست مى‏گردند. طبيعى است كه غالب مردان جوان حاضر به ازدواج با چنين كسانى براى اولين بار نيستند. بنابراين اگر از نظر قانون و نظام اجتماعى اينان نتوانند به عنوان همسر دوم گزينش شوند همواره بدون شوهر خواهند ماند و اين نيز ظلم برآنان است و تنها راه‏حل آن جواز چندزنى باقيود و شرايط خاص است. جالب است بدانيد كه پس از جنگ جهانى دوم در آلمان چند هزار بيوه زن كه سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداخته و از كليسا درخواست كردند كه چند همسرى را مجاز گرداند. ولى كليسا در برابر اين خواست سرسختى نشان داد و همين باعث شد كه پس از آن فساد و بزهكارى در آلمان به شدت رواج يابد.
3. بلوغ جسمى و جنسى دختران معمولاً چندين سال پيش از پسران است و درطول زمان همراه با رشد جمعيت بشرى باعث مى‏شود كه در جامعه تك همسرگرا همواره انبوه كثيرى از زنان كه آمادگى و علايق جنسى دارند در برابر مردانى فاقد شعور و درك جنسى قرارداشته و تمايلات جنسى آنان به نحو مشروع ارضا نگردد.
4. از نظر روان شناسى تفاوتى اساسى بين ساختار روانى و گرايش‏ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان‏شناسان معتقدند كه زنان به طور طبيعى «تك شوهرگرا» مى‏باشند وفطرتا از تنوع همسر گريزانند و خواستار پناه يافتن زير چتر حمايت عاطفى و عملى يك مرد مى‏باشند و تنوع گرايى در زنان نوعى بيمارى است. ولى مردان ذاتا تنوع گرا و «چند زن‏گرا» مى‏باشند و چنان كه مى‏دانيد احكام اسلام همه متناسب با نيازهاى واقعى و ويژگى‏ها و خصلت‏هاى ذاتى انسان‏ها وضع گرديده است.افزون برآن زنان در ايام معينى قابليت تأمين جنسى مردان را ندارند. اكنون بايد پرسيد در برابر اين حقايق چه بايد كرد؟ در اينجا سه راه وجود دارد:
الف - هميشه تعدادى از زنان درمحروميت كامل جنسى به سربرند.
ب - راه و روابط نامشروع و كمونيسم جنسى گشوده شود.
ج - به طور مشروع و قانونمند باقيود و شرايطى عادلانه راه چند همسرى گشوده شود. كدام يك؟ دين مبين اسلام راه سوم كه حكيمانه‏ترين و بهترين راه است را گشوده و اجازه چندزنى را تنها به مردانى مى‏دهد كه توانايى كشيدن بارسنگين آن را به نحو عادلانه داشته باشند و دستورات اكيدى در اين زمينه براى آنان وضع نموده است و اين نه تنها به ضرر زنان نيست؛ بلكه درواقع بيشتر براى تأمين مصالح و منافع آنان است. در اينجا ممكن است سؤالى ديگر پديد آيد و آن اينكه چرا چند شوهرى مجاز نيست؟ جواب آن است كه:
1. چنان كه گفتيم اين خلاف طبيعت و روحيات زن مى‏باشد.
2. بدين وسيله بهداشت و سلامت نسل به خطر مى‏افتد.
3. شناخت انساب و تميز آنها از بين خواهد رفت.
در غير اين صورت عواطف خانوادگى از بين خواهد رفت و در نتيجه تمايل به تكثير نسل و زاد و ولد وجود نخواهد داشت، چون به حسب طبع هر كس فرزند خودش را دوست داشته و براى او سرمايه گذارى مى‏كند، اما در قبال كسى كه انتسابش به وى مشكوك است؛ بلكه اصلا معلوم نيست از كيست؟ بيگانه بوده و تعهدى نسبت به او ندارد و از درون نيز چنين انگيزش و تمايلى وجود ندارد.
راز كاستى عاطفه و احساسات در جوامع غربى و پناه بردن آنان به حيوانات به ابراز محبت به آنان همين است و نه حس قوى عاطفه بشرى آنها. آنان كه بشريت را چنان از دم تيغ گذرانده و با وحشيانه ترين راه‏ها انسان هاى مظلوم را مى‏كشتند تا ثروت و سرمايه‏هاى آنان را به يغما ببرند، چه بويى از عاطفه برده‏اند!
براي آگاهي بيشتر ر.ک: طباطبايى، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، ج 4.
بنابراين از واقعيت هايي که در گوشه و کنار جهان به وقوع مي پيوندد مانند جنگ جهاني دوم که پس از آن جمعيت زنان بي شوهر در آلمان ازدولت تقاضا کردند که اجازه دهد طبق قانون اسلام تعدد زوجات اجرا شود و به اين ترتيب غائله زنان بي شوهر رفع گردد، اگر چه تقاضاشان به واسطه مخالفت کليسا رد شد اما اين واقعه و وقايعي شبيه آن خود بهترين دليلي است بر اين که مخالفت نوع زنان با تعدد زوجات به عادت مي باشد نه اقتضاي طبيعت و فطرت و بهترين پاسخي است به اعتراضي که به اين حکم اسلامي مي شود که: «حکم تعدد زوجات حکمي است که عواطف و احساسات زنان جامعه را جريحه دار کرده و درونشان را افسرده نموده و مبدأ هيجان حس انتقام گرديده و منشأ حوادث ناگوار بسيار مي شود...» زيرا اين واقعه و نظاير آن به ثبوت مي رساند که هنگامي که احتياج پيدا شده و کمبود شوهر حس مي شود همه اين افکار مخالف، تبديل به موافقت و تسليم مي گردد. علاوه بر اين که طريقه تعدد زوجات قبل از اسلام بدون تحديد به عدد خاص و در اسلام با تحديد مخصوص روزگاران دراز اجراء و عملي شده و هرگز نظام اجتماع را به هم نزده و هرج و مرجي به وجود نياورد و زناني هم که با شوهر زن دار به عنوان زن دوم يا سوم و يا چهارم ازدواج مي کردند از زمين نمي روئيدند و يا از يکي از کرات آسماني پايين نيامده بودند بلکه از همين زن هايي بودند که به اعتقاد معترض به حسب طبيعت و فطرت مخالف با تعدد زوجات مي باشند علاوه بر اين که اسلام تعدد زوجات را «واجب» قرار نداده بلکه «تجويزي» است که در صورتي که مرد از بي عدالتي نترسيده و بتواند عادلانه رفتار کند تثبيت کرده است، با اين همه در فقه اسلامي روش هايي وجود دارد که به وسيله آنها زن مي تواند از ازدواج شوهرش با زن ديگر مانع شود و يا مرد را به طلاق خود ملزم نمايد.
بنابراين در اسلام تعدد همسر، امري گتره اي و بي قيد و شرط نيست بلکه شرايط سنگيني دارد که تأمين آنها امري ساده نخواهد بود. اگرچه تعدد زوجات در بعضي از موارد يک ضرورت اجتماعي است و از احکام مسلم اسلام محسوب مي شود، اما تحصيل شرايط آن در امروز با گذشته تفاوت بسيار کرده است زيرا زندگي در سابق يک شکل ساده و بسيط داشت و از عهده غالب افراد بر
مي آمد ولي در عصر حاضر کساني که مي خواهند از اين قانون استفاده کنند بايد مراقب عدالت همه جانبه باشند و اگر قدرت بر اين کار دارند چنين اقدامي بنمايند.
در مسأله ازدواج هاى پيغمبر(ص) عوامل متعددى در كار بوده كه بررسى فلسفه هر يك از آنها، بحث مستقلى مى‏طلبد. برخى از آن زنان به جهت مسلمان شدن، مورد بى‏مهرى و تذلّل از ناحيه قوم و قبيله و طلاق از سوى همسر خود قرار مى‏گرفتند. برخى شوهر و سرپرست خود را در جنگ ها از دست داده و مايل به ازدواج با هر كسى هم نبودند. همچنين ازدواج با برخى از آنها، موجب نزديكى پيامبر(ص) با قبيله او مى‏شد و مشكلاتى كه آنان در راه رسالت آن حضرت ايجاد مى‏كردند، مرتفع مى‏گرديد و ...
اما درباره شبهاتى كه مطرح مى‏شود بايد گفت:
الف) پيامبر(ص) تا سن 25 سالگي در جامعه اي پر از مفاسد، هيچگونه ارتباط جنسي نداشته و در طهارت کامل زيسته است.

ب ) اولين ازدواج آن حضرت با خديجه چهل ساله بود و تا زمان حيات وي با هيچ کس ديگر ازدواج نکرد اگر چه مسأله تعدد زوجات، قبل از اسلام نيز در ميان عرب رواج داشته و حتي برخي از بت پرستاني که مسلمان شده بودند داراي ده همسر بودند و اسلام با وضع قوانيني خاص توانسته است آن را مقيد و قانونمند نمايد و از مطلق العنان بودن برهاند. اما با اين وجود پيامبر(ص) بعد از ازدواج با خديجه، چه قبل از بعثت (که تعدد زوجات مرسوم بود) و چه بعد از آن، ازدواج ديگري ننموده است و اين امر ممکن است به دلائل مختلفي بوده باشد:
اولا، اين که در همان سال هاي اول بعثت، عده اي از بزرگان قريش به ابوطالب پيشنهاد دادند که حاضرند ثروت هاي زياد و نيز بهترين زنان و دختران را به پيامبر(ص) بدهند و در مقابل، ايشان نيز دست از تبليغ رسالت بردارند که البته پيامبر(ص) از پذيرش پيشنهاد آنان امتناع ورزيد. حال اگر پيامبر(ص) خود دست به چنين اقدامي مي زد و تعدد زوجات اختيار مي کرد (اگر چه مطابق سنت قبل از اسلام و بعد از اسلام بود) اما ممکن بود دشمنان و مخالفان آن حضرت بگويند که محمد(ص)، ادعاي نبوت را وسيله اي قرار داد تا بهترين زنان ودختران عرب را تصاحب نمايد و اين امر ممکن بود به گسترش اسلام لطمه اي وارد نمايد.
ثانيا، علاقه شديد پيامبر(ص) به خديجه و نيز محبت وافر خديجه به پيامبر(ص) به گونه اي بود که خديجه تمام دارايي خويش را براي نشر اسلام در اختيار پيامبر(ص) قرار داد و در حالي که خود از ثروتمندترين زنان عرب بود اما در پي تحريم اقتصادي، گرسنگي و تنگناهاي طاقت فرساي شعب ابي طالب جان سپرد و پيامبر(ص) نيز آنچنان علاقه اي به خديجه داشت و در برابر ايمان و ايثار خديجه، سپاسگزار وي بود که وقتي حضرت زهرا(س) به دنيا آمد، دخترش را هم نام مادر خديجه که فاطمه بود نام نهاد (در حالي که نام مادر پيامبر(ص) آمنه بود) و پيامبر(ص) مي خواست تا بدين ترتيب از آن همه زحمات و فداکاري هاي اين بانوي فداکار تقدير و تشکر نموده و علاقه واقعي خويش را به وي بنماياند.

ج ) طبق آيه سوم سوره نساء که مي فرمايد: «اگر مي ترسيد که نمي توانيد عدالت را در حق همسران خويش رعايت کنيد، پس يک همسر اختيار کنيد»، مفسران گفته اند منظور از عدالت در اين آيه، رفتار عملي و خارجي است که بايد توأم با عدالت باشد و اين که در آيه 129 همين سوره مي فرمايد: «شما هرگز نمي توانيد در ميان زنان، عدالت کنيد، هر چند کوشش نماييد..» مفسران گفته اند منظور از نفي عدالت در آيه شريفه، به قرينه ادامه آن، عدالت از نظر محبت قلبي است و بديهي است که پيامبر(ص) که چنان علاقه اي به همسرش خديجه دارد و قلب او مالامال از محبت به وي است نمي تواند اين عدالت والا را داشته باشد و با وجود خديجه، همسر يا همسران ديگري هم داشته باشد و در عين حال اين عدالت يعني محبت و ميل قلبي را رعايت نمايد چه آن که بعد از خديجه به همسرانش مي فرمود اگر چه شما خوب هستيد اما هيچ کدامتان به خديجه نمي رسيد.
بنابراين بعد از خديجه، با توجه به شرايط خاص جامعه که متذکر شديم و نيز عدم وجود زني مانند خديجه، پيامبر(ص) ازدواج هاي متعددي نمود و همسراني داشت که اگر چه بعضا زنان خوبي بودند اما هيچ يک داراي ويژگي هاي ممتاز خديجه نبودند زيرا خديجه آن بانوي ثروتمند عرب که داراي موقعيت ويژه اي بود در حالي با پيامبر(ص) ازدواج کرد که وي داراي موقعيت خاص اجتماعي نبوده و يتيمي بود که تحت حمايت عمويش ابوطالب مي زيست اما زنان ديگر در حالي با پيامبر(ص) ازدواج کردند که وي مبعوث به نبوت شده بود و داراي موقعيت ممتاز و منحصر به فردي بوده است.

د ) شيوه‏هاى رفتار جنسى آن حضرت با همسران خود، به گونه‏اى است كه كاملاً با شيوه انسان‏هاى شهوتران متفاوت بوده است؛ مثلاً عايشه - كه جوان‏ترين همسر پيامبر بوده - مى‏گويد: «هيچ گاه من عورت او را نديدم و او مرا نديد». از طرف ديگر انسان‏هاى شهوت‏ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواج‏هاى دايم شانه خالى مى‏كنند و به كامرانى‏هاى گذرا و آنى مى‏پردازند؛ در حالى كه چنين چيزى در رفتار پيامبر(ص) هرگز مشاهده نشده است.
شخصيت پيامبر(ص) و شيوه‏هاى رفتار جنسى و قراينى كه در بالا ذكر شد، همه و همه نافى صدق اين فرض مى‏باشد. روشنى اين مسأله تا آنجا است كه مستشرقان غربى قرن اخير، از اينكه پيشينيان آنها پيامبر(ص) را به شهوترانى متهم مى‏نمودند، پوزش خواسته و خلاف آن را معتقد شدند و در همين راستا، كتاب‏هاى متعددى نگاشته شد؛ از جمله: «عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن» نگاشته جان ديون پورت و...
براي آگاهي بيشتر ر.ک: عقيقى بخشايشى، همسران رسول خدا.
اما درباره علي(ع) و فاطمه زهرا(س) بايد گفت که وضعيت اين دو معصوم(ع) نيز مانند پيامبر(ص) و خديجه و حتي مي توان ادعا کرد که بالاتر بود به گونه اي که پيامبر(ص) به علي(ع) مي فرمود: سه چيز به تو عطا شده که به من نشده است: «اول اين که داماد شخصي مانند من هستي (داماد پيامبر هستي)، همسري چون فاطمه داري و فرزنداني چون حسن و حسين(ع)» (بحارالانوار، ج 39، ص 77).
شخصيت حضرت زهرا(س) آن قدر والا و ارزشمند بود که حتي صحابه، به علي(ع) به خاطر ازدواج او با فاطمه(س) غبطه مي خوردند. بنابراين زن وشوهري چون علي و فاطمه که به فرموده پيامبر(ص) اگر خداوند فاطمه را خلق نمي کرد بر روي زمين از آدم به بعد، براي علي کفو و همتايي نبود» (وسائل، ج 20، ص 74).
بديهي است که مردي چون علي(ع) با داشتن همسري چون فاطمه(س) که دستور ازدواج آنان از آسمان نازل شده است [پيامبر(ص) فرمود: «همانا من مانند شما بشر هستم در ميان شما ازدواج
مي کنم و شما را به تزويج مي دهم مگر فاطمه که تزويج او از آسمان نازل شده است» (همان)] همسر ديگري اختيار نکند و اين دو گوهر ممتاز خلقت در کنار هم باشند و دل در گرو هم داشته باشند اما بعد از فاطمه(س) بقيه همسران علي(ع) اگر چه خوب بودند اما هيچ کدام مانند فاطمه نبودند و جاي فاطمه را براي علي(ع) پر نکردند. از اين رو علي(ع) نيز مانند پيامبر(ص) پس از همسر اولش که بي نظير بود، تعدد زوجات اختيار کرد.
اما در مورد نکاح متعه بايد گفت که تشريع متعه علاوه بر آثار تربيتي، براي رفع نابساماني هاي اجتماعي است نه براي حرم سرا سازي، هوسراني و عياشي مرفهان و شهوت پرستان. از اين رو اگر چه نکاح متعه در زمان پيامبر(ص) نيز مرسوم بوده است و ائمه(ع) نيز با تمام صلابتي که در راه احياي سنت نبوي داشتند و در بيان حکم متعه تقيه نمي کردند، با وجود اين به اصحاب خود اجازه هوسراني نمي دادند و علي رغم ترغيب ها و تشويق هايي که در مورد نکاح متعه انجام مي دادند، اما در پاره اي مواقع، عده اي را از انجام اين کار منع مي نمودند. علي بن يقطين (يکي از وزيران هارون و از بزرگان اماميه) وقتي از امام موسي کاظم(ع) اجازه متعه خواست، امام(ع) به او فرمودند: «تو را با متعه چه کار و حال آن که خداوند از آن بي نيازت کرده است» (احمد بن عيسي الاشعري القمي، النوادر الاشعري، ص 87، ح 199).
بنابراين نکاح متعه در مواردي است که شخص قادر به ازدواج نباشد و يا اگر همسر دارد در حال حاضر امکان دسترسي به وي برايش مهيا نباشد (شيخ کليني، کافي، ج 5، ص 452، ح 2).
و همچنين در روايات، فلسفه تشريع متعه، جلوگيري از انحرافات اخلاقي و پاکسازي جامعه از فساد و فحشاء و در واقع رحمت خداوند نسبت به امت اسلامي است کما اين که ابن عباس مي گويد: «متعه چيزي نيست مگر رحمت خداوند نسبت به امت اسلامي (و با وجود متعه) زنا نمي کند مگر انسان شقاوتمند - و يا مگر عده کمي -» (شيخ مفيد، خلاصه الايجاز، ص 25).
و اين که بعدا توسط يکي از خلفاء، نکاح متعه بدون در نظر گرفتن فلسفه تشريع آن و صرفا از روي جهالت و احساسات ممنوع شد، نه تنها خدمتي به دين نشد بلکه بزرگترين خيانت انجام پذيرفت و مي توان گفت از رواياتي که به نکاح متعه ترغيب مي کنند مي توان فهميد که براي مخالفت با ممنوعيت آن بوده است (دقت فرماييد) نه ترويج هوسراني و شهوت پرستي و اگر معصومين(ع) هم اين کار را انجام مي دادند از باب حليت آن و نيز مخالفت با تحريم کنندگان آن بوده است.
بنابراين از مجموع آنچه که در پاسخ به اين پرسش بيان شد مي توان چنين نتيجه گرفت که اصل بر تک همسري است و در اسلام (آيات و روايات) تعدد زوجات با حفظ قيود و شرايط مجاز دانسته شده است يعني به خاطر اضطرار و ضرورت هاي اجتماعي و يا اين که اين نوع ازدواج مي تواند آثار مثبتي داشته باشد همانگونه که تعدد ازدواج پيامبر(ص) و نيز ازدواج هاي متعدد علي(ع) و ديگر معصومين(ع) از اين رو بوده است.
منبع: www.payambarazam.ir
نسخه چاپی