پرسش :

چرا كسي روزه دارد وقتي اذان ظهر بگذرد و از شهر خود خارج شود شكسته نمي شود يعني بطوري كه به او مسافر گويند ولي نماز شكسته مي شود؟


پاسخ :
درخصوص سؤالي كه بيان فرموديد نكات زير قابل توجه مي باشد.
1. كسي كه از شهر خود بعدازظهر خارج شده (بعد از اينكه به حد ترخص رسيد)،‌ اگر از شب قبل تصميم مسافرت نداشته است به اتفاق همة فقهاي عاليقدر روزه اش صحيح است، ولي اگر از شب قبل تصميم مسافرت داشته است، بيشتر فقها از جمله حضرت امام خميني "ره" مي فرمايند: "روزه اش صحيح است و قضا هم ندارد ولي بعضي از فقها فرموده اند كه آن روز را بگيرد و قضا هم بنمايد. (1)
2. نماز در صورتي شكسته مي شود كه تمام شرايط شكسته شدن جمع شود والا شكسته نخواهدبود مثلاً اگر سفر براي معصيت باشد نماز تمام خواهد بود و موارد ديگر كه در رساله هاي عمليه ذكر شده است. (2)
3. در خصوص سؤال شما به جوابي در فلسفه احكام دست نيافتيم ولي به نكات مهمي در مورد فلسفه احكام (علل الشرايع) اشاره مي كنيم كه بسيار مفيد است و شما مي توانيد براي مطالعه و بررسي بيشتر به آدرس ذكر شده مراجعه بفرماييد.
الف) گرچه ما حق داريم از فلسفه احكام سؤال كنيم اما بايد توجه داشته باشيم كه انسان موحد واقعي كسي است كه اگر فلسفه حكمي را بداند يا نداند برايش در عمل به حكم فرقي نمي كند و آن را چون دستور خداوند است، انجام مي دهد. (3)
ب) (عقل ما دو نوع فرمان دارد: فرمان كوتاه مدت و فرمان دراز مدت، به طور مثال: در مراجعه به پزشك و گرفتن دارو، فرمان كوتاه مدتش اين است كه از اين دارو را طبق دستور پزشك استفاده كن، گر چه فلسفه خواص دارو را نمي‌‌داني، و فرمان دراز مدتش اين است كه برو درس بخوان تا بفهمي ـ در مسائل شرعي هم همين است ـ يعني عمل كن گرچه فلسفه اش را نمي داني، ولي دنبال تحقيق باش) (4)
ج) گرچه از خداي حكيم، هيچ دستوري بدون مصلحت و حكمت صادر نمي شود، اما چرا بايد تمام احكام، فلسفه
اقتصادي، سياسي، بهداشتي و ... داشته باشند و چرا تسليم خداوند بودن، خود بالاترين فلسفه تكاليف الهي نباشد؟! به طور مثال در سربريدن حضرت اسماعيل "ع" به وسيله حضرت ابراهيم "ع" چه فلسفه اي غير از ظهور مقام تسليم حضرت ابراهيم و اسماعيل "ع" وجود دارد؟! (5)
د) بعضي كه نمي خواهند مقيد شده و بندگي خدا را بپذيرند، سركشي خود را منافقانه زير پوشش تحقيق پنهان مي كنند. به طور مثال مي گويي چرا حلقة طلا در دست داري، براي مرد حرام است؟ مي گويد: تا فلسفه اش را نفهمم بيرون نمي آورم. اينان آنقدر بيچاره اند كه در برابر همنوعان خود و محيط و مدهاي رنگارنگ تسليمند، ولي در برابر حكم خداوند چنين منافقانه عمل مي كنند و بهانه مي گيرند. دليلش آن است كه به آنچه هم كه مي دانند عمل نمي كنند. (6)
خداوند متعال همة ما را به معارف و احكام نوراني اش هر چه بيشتر عجين بفرمايد انشاءالله
پی نوشتها:
2.1. احكام عمومي، محمد وحيدي، ج 1 ، ص 285 و 212
3و4و5و6 . فلسفه اسرار احكام، ج2، محمد وحيدي، ص28و29
منبع:www.eporsesh.com
نسخه چاپی