پرسش :

در صورتى كه پيامبران از گناه و اشتباه مصون‏اند، چرا در قرآن چندين مرتبه ‏به پيامبر اكرم (ص) امر و نهى شده است؟


پاسخ :
معمولاً وقتى ما واژه‏هاى استغفار و مغفرت را مى‏شنويم، معناى آمرزش گناهان و ايمنى از عذاب الهى به ذهن تداعى مى‏شود؛ در حالى كه اين معنا يكى از مصاديق معناى استغفار است و دايره آن تنگ‏تر و محدودتر از معناى اصلى و اصطلاح قرآنى آن است (و امروزه همين معنا ميان ما متداول مى‏باشد).
اين واژه در قرآن كريم معناى وسيع‏ترى دارد كه هم شامل معناى نخست مى‏شود هم موارد ديگرى را در بر مى‏گيرد. در كتاب «مفردات راغب» كلمه «غَفْر» اين گونه معنا شده است: اَلْغُفُر: الباسُ ما يصونه عن الدنس؛ يعنى، پوشاندن هر چيزى كه فرد يا شى‏ء را از آلودگى‏ها، نقص‏ها، ضررها و كاستى‏ها محافظت نمايد. ازاين‏رو به نوعى زره كه جنگجويان به تن مى‏كردند «غِفاره» گفته مى‏شود؛ زيرا اين پوشش، فرد را از آسيب‏هاى دشمن مصون نگه مى‏دارد. حال اگر كسى از خداوند متعال بخواهد كه به او نيرويى عطا نمايد كه به وسيله آن به هيچ باطلى گرايش پيدا نكند و از تأثير هواى نفس مصون بماند، يا در قضاوت از تبليغات و وسوسه‏هاى طرفين دعوا مصون بماند،
افراد مخصوصاً انبيا و اوليا(ع) نيز براى اين كه از لغزش‏ها ايمن باشند نيازمند چنين استغفارى‏اند. اين نوع استغفار با عصمت انبيا منافاتى ندارد. آنچه با عصمت سازگار نيست، اين است كه فرد با اوامر الهى مخالفت كند. بنابراين هميشه لازمه استغفار اين نيست كه فرد گناهى انجام داده باشد و براى اين كه از عذاب الهى در امان باشد استغفار نمايد؛ بلكه گاهى مرد با اين كه معصوم است، خود را نيازمند استغفار و استمداد الهى مى‏بيند. در آيه‏اى كه شما به آن اشاره كرده‏ايد، استغفار به معناى دوم آن مى‏باشد.
براى مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ص 115.
از زاويه‏اى ديگر گفتنى است كه: به هر ميزان كه انسان به خدا نزديك‏تر شود و او را بهتر بشناسد، خود را در مقابل او كوچك‏تر و عاجزتر مى‏بيند و بيشتر احساس مى‏كند كه در انجام وظايف كوتاهى كرده است، ازاين‏رو براى انجام برخى از كارها - كه گناه نيست ولى نوعى ترك اولى به شمار مى‏رود - خود را مستحق عذاب الهى مى‏بيند و همه اينها از مقام شامخ الهى و علو ذات ربوبى و عظمت و جلال دستگاه الهى ناشى مى‏شود. به تعبير ديگر رابطه فرد با خدا آن قدر ظريف، لطيف، رقيق و عالى مى‏شود كه امورى را كه براى ما گناه نيست، او براى خود گناه مى‏داند و با استغفار از خداوند متعال مى‏خواهد كه آنها را بپوشاند و او را از عذاب مصون بدارد. در روابط ميان افراد هم اين امر بسيار محسوس و ملموس است. هر قدر دو فرد به هم نزديك بوده و به هم علاقه بيشترى داشته باشند، نحوه رابطه آنها ظريف‏تر و دقيق‏تر مى‏شود. آن دو به نكاتى توجه ميكنند كه در رابطه با افراد ديگر به آنها توجه نمى‏شود. رابطه انسان با خدا از اين جهت شبيه رابطه انسان و طبيعت است.
هر قدر انسان طبيعت را بيشتر بشناسد، براى او مجهولات بيشترى رخ مى‏نمايد و به عجز خود در شناخت راز هستى بيشتر پى مى‏برد و خود را در مقابل آن ناتوان‏تر مى‏بيند.
نكته آخر اين كه ترك اوامر الهى معصيت مى‏باشد اما از آنجايى كه پيامبر اكرم(ص) و ساير معصومين(ع) مانند عموم مسلمانان از جانب خداوند متعال تكاليف و وظايفى دارند، آنان نيز مشمول اوامر و نواهى الهى مى‏شوند و خداوند متعال به آنان نيز امر و نهى مى‏كند و اين خلاف عصمت نيست. آنچه خلاف عصمت مى‏باشد معصيت است؛ يعنى، فرد بر خلاف اوامر الهى عمل كند. اين كه خداوند متعال به پيامبران امر و نهى مى‏كند، دليل معصوم نبودن آنها نمى‏شود.
www.payambarazam.ir
نسخه چاپی