پرسش :

بدون استناد به خود قرآن دليل منطقي بياوريد كه خدايي هست، قرآن معجزه است، پيامبر فرستاده خداست و از طرف خدا آمده است و در مورد اينكه قرآن معجزه است و تحريف نشده است و كامل است دليل بياوريد؟


پاسخ :
اين كه در امور اعتقادى به تقليد اكتفا نمى‏كنيد و به دنبال دليل اطمينان‏بخش هستيد قابل تقدير است و اساسا همه ما چنين وظيفه‏اى داريم. اما نكته‏اى كه بايد به آن توجه داشته باشيد اين كه مادامى كه در حال تحقيق و بررسى و مطالعه هستيد وظايف دينى خود را (انجام واجبات و ترك محرمات) كما كان ادامه دهيد كه خود موجب توفيق و سعادت خواهد شد.
يكى از براهين اثبات خدا، برهان نظم است كه تفكر در نظم جهان هستى ما را به سوى او رهنمون مى‏كند اين برهان را براى شما بيان مى‏كنيم ودر پايان كتبى در اين زمينه كه شيرين و دور از اصطلاحات فلسفى پيچيده باشد معرفى خواهيم كرد.
برهان نظم:
خداپرستان براى اثبات خداى جهان به دلايل فراوانى استدلال كرده‏اند؛ در ميان دلايل آنها روشن‏ترين و قانع‏كننده‏ترين دليلى كه جلب نظر مى‏كند «برهان نظم» است. زيرا اين برهان هم عقل را قانع مى‏كند و هم وجدان را راضى مى‏سازد و از اين جهت هميشه مورد توجه دانشمندان و فلاسفه الهى بوده است.
پايه‏هاى اساسى اين برهان:
اين برهان بر دو پايه اساسى قرار دارد: 1- در هر گوشه‏اى از اين جهان پهناور آثار نظم و حساب و قانون و هدف به چشم مى‏خورد، 2- هر دستگاهى چنين باشد سازنده آن يك مبدأ عالم و عاقلاست.
اكنون به توضيح اين دو مقدمه توجه فرماييد.
پايه اول:
در هر گوشه‏اى از جهان پهناور، دستگاه‏هاى منظم و سازمان‏هاى مرتب به چشم مى‏خورد، برنامه و حساب و قانون حتى بر كوچكترين اجزاء عالم حكومت مى‏كند و هر يك از اين موجودات گوناگون چون لشكرى انبوه كه به دسته‏هاىمختلفى تقسيم شده باشند، با صفوف منظم و با هماهنگى شگرفى تحت فرماندهى واحدى به سوى مقاصد خاصى حركت مى‏كنند. به عبارت ديگر: جهان هستى درهم و برهم نيست و همه موجودات و حوادث در يك خط سير معينى سير مى‏كنند. به عبارت سوم: يك نوع ارتباط وهماهنگى خاصى در ميان تمام اجزاء و موجودات عالم هستى مشاهده مى‏شود كه در اولين نظر محسوس است.
براى روشن شدن اين حقيقت توجه شما را به نكات زير جلب مى‏كنيم.
1- بررسى اجمالى برخى از عظمت و نظم كرات و سيارات:
نيوتون منجم معروف، در نظريه معروف خود مبنى بر جاذبه عمومى مى‏گويد: قانون جاذبه عمومى به ضميمه قوه «گريز از مركز» بر تمامى سيارات حكمفرما است و در هر يك از اجرام بالا، اين دو قوه به طور متعادل وجود دارد و از طرفى چون قوه جاذبه نسبت مستقيم باحجم دو جسم و نسبت معكوس با مجذور دو جسم دارد به همين دليل وزن هر يك از سيارات متناسب با فاصله و سرعت سير آنها است، بنابراين اگر تساوى بين اين دو ناموس برقرار نبود يعنى مثلاً قوه جاذبه بيشتر از قوه دافعه مى‏شد، جسم بزرگتر، كوچكتر را به سوى خود جذبمى‏كرد و اگر قوه دافعه زيادتر مى‏شد سيارات تدريجا از مركز خود دور شده نابود مى‏گرديدند. يعنى در اجرام سماوى اين دو نيرو به طور متساوى حكمفرما است كه اگر كوچكترين تخلفى روى دهد يعنى قوه جاذبه و يا نيروى گريز از مركز كم و زياد گردد و به طور كلى اگر سياراتفاصله يا حجم يا سرعت سيرى را كه دست قدرت براى آنها تعيين كرده از دست بدهند وضع آنها به كلى به هم مى‏خورد و اين خود يكى از مصاديق نظم در جهان بالا است.
حركت سيارات يكى از شواهد بارز نظم است كه روى يك حساب منظم و دقيقى به طور يكنواخت در حركتند. به طورى كه طى هزاران سال كمترين تغييرى در وضع آنها ديده نمى‏شود.
مسأله خسوف و كسوف هم از موضوعات قابل ملاحظه است، زيرا مى‏توان وقوع آنها را از سال‏ها قبل دقيقا پيش‏بينى كرد و اين خود به خوبى حكايت مى‏كند كه گردش كواكب چقدر منظم و دقيق است، به طور كلى در هر 18 سال و 11 روز 43 مرتبه كسوف و 28 مرتبهخسوف صورت مى‏گيرد. پس از گذشتن اين مدت باز كسوف و خسوف در اوقات معين تكرار مى‏شود. يعنى در هر 18 سال و 11 روز خورشيد و ماه و زمين در وضع متناسبى، مشابه جريان قبل قرار مى‏گيرند.
2- نگاهى گذرا به نظم در كوچكترين ذرات عالم:
كوچكترين موجودى كه تاكنون در دسترس علم بشر قرار گرفته «اتم» و اجزاء آن مى‏باشد. اتم كه از شگفت‏انگيزترين موجودات جهان آفرينش است به قدرى ريز و كوچك مى‏باشد كه حتى با نيرومندترين ميكروسكوپ‏هاى الكترونى كه موجودات را چندين ده‏هزار برابربزرگتر نشان مى‏دهد قابل رؤيت نيست. ولى تنها، محاسبات علمى و رياضى و آثار گوناگونى كه ضمن آزمايش‏ها روى شيشه‏هاى عكاسى و مانند آن ظاهر مى‏شود، بشر را به وجود اين موجود حيرت‏آور پر از قدرت هدايت نموده است.
اتم‏ها همان واحدها و مصالح ساختمان عظيم جهان ماده است كه از به هم پيوستن آنها به طرزهاى گوناگون، اجسام و موجودات متنوع اين جهان به وجود آمده است و به عبارت ديگر تمام اجسام و موجودات عالم طبيعت مجموعه‏اى است از اتم‏ها و يك جسم بسيار كوچككه به زحمت به چشم ديده مى‏شود، در حقيقت از تراكم ميليون‏ها اتم روى هم انباشته، به وجود آمده است.
ساختمان درونى اتم:
اتم با آن همه كوچكى داراى اجزاء متعددى است كه عمده آنها سه قسمت زير است كه آنها را به منزله اركان اتم مى‏شود معرفى كرد:
«پروتون» كه داراى بار الكتريكى مثبت است. «نوترون» كه از نظر خاصيت الكتريكى خنثى است. «الكترون» داراى بار منفى بوده و گاهى به آن «نگاتون» هم گفته مى‏شود.
اين اجزاء بى‏نهايت ريز به طور شگفت‏انگيزى ساختمان اتم را تشكيل داده‏اند، به اين ترتيب كه پروتون و نوترون به طور اجتماع در مركز قرار گرفته هسته اتم را تشكيل مى‏دهند و ذرات الكترون‏ها هم در فاصله‏هاى معينى در اطراف هسته به سرعت سرسام‏آورى درگردشند.
دانشمندان، ساختمان اتم را به ساختمان منظومه شمسى و حركت الكترون‏ها را به حركت دورانى سيارات تشبيه كرده‏اند، با اين تفاوت كه اگر تعجب نكنيد سرعت سير سارات اتمى به مراتب از سرعت سير سيارات منظومه شمسى بيشتر است و چنانچه خواهيم ديد، تعداد ذراتهسته و الكترون‏ها و فاصله آنها و بالاخره مداراتشان در اتم‏ها فرق مى‏كند.
ابعاد اتم‏ها:
پروتون كه يكى از اجزاء هسته‏اى اتم است به اندازه‏اى كوچك است كه هرگاه هزار ميليارد تا ده‏هزار ميليارد از آنها كنار هم چيده شوند تازه طول اين صف عجيب! فقط يك سانتيمتر خواهد بود.
حجم يك اتم بيش از هزار برابر حجم يك پروتون مى‏باشد ولى تمام اين حجم هم پر نيست و فاصله ميان الكترون‏ها و هسته كه نسبت به حجم هسته بسيار وسيع مى‏باشد كاملاً خالى است و براى تصوير اين فضاى عجيب كافى است بدانيم كه اگر قطر يك اتم را يك كيلومترفرض كنيم تنها يك متر آن به وسيله هسته و پروتون اشغال شده و الكترون‏ها در فاصله يك كيلومترى به دور هسته گردش مى‏كنند و بقيه را يك فضاى خالى تشكيل مى‏دهد.
قسمت پر و اشغال شده اتم‏ها نسبت به فضاى خالى آنها به قدرى ناچيز است كه درست مانند جرم كره خورشيد است در مقابل فضاى وسيع ميان آن و دورترين سيارات و روى اين حساب پيداست كه قسمت مهم حجم اتم خلاء بوده و ماده اصلى بسيار كوچك است و به گفته«ژوليو» دانشمند معروف اگر فضاى خالى ميان اتم‏هاى بدن يك انسان را از بين ببريم و تمام اجزاء اتم‏هاى آن را به وسيله مثلاً فشار فوق‏العاده به هم بچسبانيم، همين بدن انسان به قدرى كوچك مى‏شود كه به زحمت مى‏توان آن را مشاهده كرد! و عجيب‏تر آن كه اين جسم بسياركوچك وزن اوليه خود را از دست نخواهد داد، يعنى وزن آن برابر با وزن بدن اصلى مثلاً همان 70 كيلوگرم خواهد بود.
از سريع هم سريع‏تر! الكترون‏ها كه ذراتى سبك‏وزن و داراى بار منفى هستند و گرد هسته مركزى اتم با سرعت سرسام‏آورى حركت مى‏كنند در اتم هيدروژن كه ساده‏ترين اتم‏ها است و داراى يك الكترون مى‏باشد سرعت سير الكترون سه هزار كيلومتردر ثانيه است و در اتم اورانيوم كه الكترون‏هاى متعددى دارد سرعت حركت آنها به 164 و 201 كيلومتر در ثانيه مى‏رسد.
اكنون فكر كنيد در اين ميدان بى‏نهايت كوچك موجودى با اين سرعت عجيب، گردش كند چه وضعى به خود گرفته و در يك ثانيه چند مرتبه گرد مركز خود بايد طواف كند و چه مسافتى را بپيمايد؟
با توجه به اين بيان تصديق خواهد كرد كه سيارات شمسى هم با آن عظمت و سرعتى كه دارد هرگز به گرد اين الكترون‏هاى كوچك و ناچيز نمى‏رسد!
تفاوت اتم‏ها:
سابق بر اين گمان مى‏كردند كه ساختمان تمام اجسام از عناصر اربعه: آب، باد، خاك، آتش ساخته شده و اين چهار عنصر سازنده جهان مادى خود بسيط بوده قابل تجزيه نيستند. ولى در اثر تحقيقات و آزمايشات علمى معلوم شد كهنه تنها «عناصر» منحصر به چهار نيست بلكه اين چهار عنصر اساسا قابل تجزيه بوده و خود از عناصر بسيط ديگرى پديد آمده‏اند.
از اين عناصر تاكنون حدود 104 عنصر كشف شده كه از حيث تعداد ذرات هسته‏اى و الكترون‏ها با هم تفاوت دارند و همين اختلاف است كه تنوع اتم‏ها را ايجاب كرده است.
به اين معني كه اين اجسام گوناگون با آن همه اختلافاتي كه در خواص فيزيكي و شيميايي دارند تفاوت و اختلافي جز در كم و زياد تعداد الكترون ها و پروتون ها ندارند. ساده ترين اتم ها, اتم هيدروژن است كه فقط داراي يك الكترون و يك پروتون است تا مي رسد به اتم اورانيوم كه در آن 92 الكترون ‹‹ديوانه وار›› در مدارات متعدد دور هسته ي مركزي (كه داراي 136 تا 147 نوترون و پروتون مي باشد) در گردشند و بعد از عنصر اورانيوم عناصر ديگري كشف شده كه داراي الكترون هاي بيشتري هستند. مطالعه در عالم ‹‹بي نهايت كوچك›› اتم ها درس هايي به ما مي آموزد كه ما را به خداوند ‹‹بي نهايت بزرگ ›› راهنمايي كرده و به عظمت و قدرت و علم بي پايان او آشنا مي سازد. در اينجا كافي است كه ما چهار قسمت را كه بيش از همه جلب توجه مي كند و هر كدام نمونه بارزي از علم و قدرت آفريننده اتم مي باشد مورد مطالعه قرار دهيم :
1- نظم اتم ها: 104 عنصري كه تاكنون كشف شده همه داراي يك قاعده منظم و ترتيب مخصوصي مي باشد كه تعداد الكترون هاي آنها به ترتيب از يك شروع شده تدريجا" روز نقشه منظم و واحدي بالا مي رود. به طوري كه توانسته اند تمام آنها را دسته بندي كرده و تحت يك جدول (معروف به جدول مندليف ) تنظيم كنند.
2- تعادل نيروي جاذبه و دافعه : دو ‹‹بار›› مخالف الكتريسيته همواره يكديگر را جذب مي كنند, يعني اگر يك جسم كه حامل الكتريسيته مثبت است با ديگري كه داراي الكتريسيته منفي است نزديك شود آن دو جسم به سوي يكديگر حركت كرده و همديگر را در آغوش مي فرشاند و جرقه اي كه بايد نام آن را برق عشق گذارد جستن مي كند. روي اين حساب , الكترون ها كه داراي بار منفي و پروتون ها كه حامل بار مثبت هستند بايد به فوريت يكديگر را جذب كنند واين گردش هاي پرهيجان جاي خود را در دل اتم ها به سكون مرگباري بدهند. بديهي است اگر چنين مي شد, جهان وضع ديگري به خود مي گرفت . ولي هرگز چنين حادثه اي در جهان اتفاق نيافتاده و نخواهد افتاد و اين, روي يك حساب كلي دقيق و پايداري مي باشد كه اين تعادل عجيب و نظم شگفت انگيز را در درون اتم به وجود آورده است . رمز اين مطلب در اين است كه يك نظم و حساب معيني در اندرون اتم حكومت مي كند كه نگهدار و پديدآورنده اين تعادل است , يعني يك قوه ديگري كه در اثر گردش دوراني الكترون ها به دور هسته توليد مي شود و آن را قوه گريز از مركز مي نامند قوه جاذبه هسته مركزي را تعديل مي بخشد. ‹‹قوه گريز از مركز›› كه در اثر حركت دوراني به وجود مي آيد و قدرت آن متناسب با سرعت حركت مي باشد, همواره جسم متحرك را از هسته مزبور به عقب مي راند و از طرفي هم هسته ي مركزي با قوه جاذبه كه در اثر نزديكي دو ‹‹بار›› الكتريكي توليد شده , الكترون ها را به شدت به طرف خود مي كشاند. اكنون فكر كنيد كه براي حفظ موجوديت اتم بايد سرعت سير الكترون ها به اندازه اي باشد كه قوه دافعه متولد شده از آن , درست به اندازه قوه جاذبه و جوابگوي آن بوده باشد و اگر كوچكترين تجاوزي از اين حد و قانون معين رخ دهد دستگاه اتم از كار خواهد افتاد, يعني اگر كمي قوه گريز از مركز زيادتر شود الكترون ها به زودي فرار كرده و اتم تجزيه مي شود و اگر اين تعادل به نفع قوه جاذبه به هم بخورد, اجزاء اتم به زودي به هم نزديك شده و از كار خواهد افتاد و به اين ترتيب دستگاه اتم از بين خواهد رفت . فكر كنيد تنظيم اين حساب دقيق در آن محيط فوق العاده كوچك چه كار مشكلي است!
3- نيروي فوق العاده ي اتم : هسته اتم كه از ذرات پروتون و نوترون تشكيل يافته است , داراي يك نيروي فوق العاده عظيمي مي باشد كه در دل هسته اتم نهفته است و به عبارت صحيح تر اين ذرات چيزي جز ‹‹نيرو و انرژي متراكم›› نيستند! لذا وقتي اين نيرو از هسته اتم آزاد مي شود توليد يك انرژي عظيم مي كند كه آثار خارق العاده اي به وجود مي آورد. ولي با اين همه , اين نيروي بزرگ به طور اسرارآميزي در درون ذرات بي نهايت كوچك هسته ي اتم مهار شده و آزاد كردن آن به اين سادگي و آساني هم امكان پذير نيست , بلكه براي اين منظور احتياج به ماشين هاي عظيم الكتريكي دارد. حال فكر كنيد اگر اين ديو ديوانه به زودي مي توانست زنجير خود را پاره كرده و اتم را منفجر سازد چقدر زندگي در اين جهان خطرناك و مشكل بود!! مطالعات اين نكات توحيدي درباره ساختمان دقيق اتم و ابعاد و نظم اسرارآميزي كه در هر قسمت از آن به كار رفته و نيروي فوق العاده اي كه در دل آن نهفته است بدون شك ما را به يك منبع عظيم قدرت و علم كه به وجود آورنده آن است راهنمايي مي كند. راستي آيا ممكن است اين همه دقايق و اسرار نظامي را كه در وجود يك موجود بي نهايت كوچكي به كار رفته است معلول علل و عواملي دانست كه كاملا" از آنها بي اطلاع و بي خبر مي باشد حتي به اندازه يك كودك دو ساله هم ازعقل و شعور بهره ندارد؟! پايه دوم : سازماني با اين نظم و دقت نمي تواند معلول تصادف و اتفاق باشد. يعني يك سلسله علل فاقد عقل و شعور آن را ايجاد كرده باشند. از اين دو مقدمه (عالم منظم است و نظم آن بدون فاعل عاقل حكيم ممكن نيست) چنين نتيجه مي گيريم كه جهان داراي مبدئي دانا و توانا است كه اين سازمان عظيم را طبق نقشه و هدف خاصي ايجاد كرده و رهبري مي كند. اكنون كه اساس اين استدلال اجمالا" روشن شد به توضيح كامل هر يك از دو مقدمه آن مي پردازيم و چون مطالب مقدمه دوم ساده تر و از طرفي هنگام مطالعه از مقدمه اول جلوتر است . ما هم ابتدا مقدمه دوم را اثبات مي كنيم و سپس به بحث در پيرامون مقدمه اول مي پردازيم . چرا نظم حاكي از عقل و فكر است ؟ براي رسيدن به اين حقيقت كه نظم همواره حكايت از يك مبدأ عاقل و متفكر مي كند دو راه در پيش داريم , از هر كدام ميل داشته باشيد مي توانيم به مقصد برسيم ولي چه بهتر كه هر دو راه را با هم جمع كنيم : راه اول : همه مي دانيم كه براي ساختن يك آپارتمان آبرومند, يك خانه معمولي از هرگونه مصالحي نمي توان استفاده كرد. مثلا" مقوا و كاغذ و لاستيك براي اين كار به درد نمي خورد, بلكه سنگ و چوب و آهن و سيمان ومانند آن لازم است و باز مي دانيم كه اين مصالح ‹‹با كميت خاصي›› به درد مي خورد و هر مقداري از هر كدام باشد كافي نيست . حتما" بايد هر كدام به نسبت معيني باشند. اين هم نيز مسلم است كه مصالح مزبور هر كدام بايد با ‹‹كيفيت خاصي›› باشد تا مفيد واقع شود. مثلا" اگر آهن به صورت ‹‹براده›› و چوب به صورت قطعات خيلي كوچك در آيد به هر مقدار هم كه باشد كوچكترين فايده اي براي اين ساختمان نخواهد داشت . از اين بيان چنين نتيجه مي گيريم كه براي هر ساختماني ‹‹مواد مخصوص›› با ‹‹كميت مخصوص›› با ‹‹كيفيت مخصوص›› لازم است . بنابراين براي رسيدن به مقصود بايد از ميان تمام مصالح و مواد گوناگون فراواني كه در اين جهان هست مواد مورد نظر را انتخاب نموده و جدا سازيم . همچنين بايد توجه به مقدار و اندازه آن نيز داشته باشيم كه كم و زيادي پيش نيايد و نيز كيفيت و چگونگي هر يك از مصالح را از ميان تمام كيفيات موجود انتخاب كنيم و الا هرگز به منظور خود نائل نخواهيم شد. تازه از اين سه مرحله كه گذشتيم صحبت از ‹‹طرز تركيب›› اين مصالح مختلف پيش مي آيد كه آنها را به صورت خاصي به هم پيوسته و تركيب كنيم تا ساختمان مورد نظر به دست آيد. بديهي است هر يك از اين مراحل چهارگانه يعني : انتخاب نوع مصالح , كميت لازم , كيفيت مورد نظر, طرز تركيب آنها به يكديگر محتاج به يك مبدأ عقل و شعور است كه آن را انجام دهد و بدون آن هيچ يك از اين مراحل عملي نيست , تصادف كور و كر نمي تواند مصالح لازم و كيفيت و كميت آن را انتخاب كرده و به طرز خاصي به هم تركيب كند, از اينجاست كه ما از مشاهده يك ساختمان فورا" متوجه مبدأ عقل و شعوري كه در ساختن آن به كار رفته مي شويم . راه دوم حساب احتمالات : كتابي است علمي , مطالب آن طبق شماره صفحه مرتبه شده و داراي 100 برگ است . اوراق آن را در هم ريخته و مخلوط سازيد به طوري كه شماره ها و مطالب به طور مشوش و نامنظمي قرار گيرند, اكنون كتاب را به دست شخص بيسواد يا نابينايي بدهيد و خواهش كنيد كه آن را به صورت اول بازگرداند! او نابينا است يا سواد ندارد و در هر حال نمي تواند شماره ورق اول را بخواند. به منظور برداشتن همان ورق اول , ورقي را از ميان آن اوراق پراكنده برمي دارد, به اميد اين كه همان ورق اول باشد, ناگفته پيداست كه احتمال رسيدن او به اين مقصد يك احتمال از صد احتمال است . اين ورق را هر چه هست كنار مي گذارد, ورقي را به احتمال برگ دوم برمي دارد, احتمال درست از آب در آمدن آن يك احتمال در 99 احتمال است . بنابراين موفقيت او در قرار گرفتن شماره هاي 1 و 2 پشت سر هم تقريبا" يك احتمال در مقابل ده هزار احتمال است يعني : ميان اين ده هزار احتمال يك احتمال آن مطابق با واقع است و آن در صورتي است كه در دفعه اول ورق اول و در دفعه دوم ورق دوم را برداشته باشد و همچنين اگر ورقي ديگر را به منظور برگ سوم بردارد احتمال موفقيت آن يك احتمال در 98 احتمال است , يعني احتمال منظم شدن برگ اول و دوم و سوم تقريبا" يك احتمال در مقابل يك ميليون احتمال است . پس احتمال موفقيت اين شخص نابينا يا بيسواد در جمع آوري اين كتاب و مرتب كردن آن يك احتمال از عدديست نامتناهي , يعني تقريبا" يك احتمالي است در برابر ‹‹عدد 1 كه دويست صفر در سمت راست آن قرار داشته باشد››! مثال ديگر: فرض كنيد شعري در كمال فصاحت روي كاغذي نوشته شده اين شعر يك مطلب اخلاقي را بيان مي كند و بسيار موزون و خوش قافيه و بالاخره مشمول كليه مزاياي شعري است و از طرفي داراي مضمون بسيار عالي است و چنين به نظر مي آيد كه مربوط به هزار سال قبل است . آيا هيچ كس احتمال مي دهد كه اين شعر نتيجه حركات مدادي است كه به وسيله دست يك بچه خردسال به قصد بازي انجام گرفته و بالاخره از روي اتفاق به وجود آمده است ؟ يا اين كه فرض كنيد لوحه بسيار زيبا و نقاشي شده اي در يكي از حفاري ها به دست آمده و كارشناسان و متخصصين فن آن را مربوط به دو هزار سال قبل تشخيص داده اند آيا مي توان احتمال داد كه اين لوحه در اثر چرخيدن ناموزون دست كسي كه هيچ گونه اطلاعي از اصول نقاشي نداشته به وجود آمده ؟ بديهي است كه انسان از مشاهده اين آثار پي مي برد كه شاعري زبردست و با اطلاع از شعر و اخلاق و همچنين هنرمندي كه كاملا" از فن نقاشي اطلاع داشته در سرودن آن شعر و ترسيم اين لوحه دست در كار بوده اند. بدن انساني را در نظر بگيريد: فرض كنيد اين بدن داراي صد جزئ است كه با صد كيفيت تشكيل يافته كه هر كدام از اين اجزاء با يك حساب دقيق تنظيم و هر كدام به طور منظمي كار خود را انجام مي دهند, اكنون آيا احتمال به وجود آمدن اين بدن با اين كيفيت از روي تصادف و اتفاق , روي حساب احتمالات مساوي با صفر نيست ؟ و آيا مي توان اين موجود منظم و صدها بلكه هزارها موجود ديگر را كه در سازمان خلقت به چشم مي خورد به علل فاقد شعور و اراده نسبت داد؟ و اساسا" موضوع حكايت نظم از وجود يك مبدأ عاقل به قدري روشن است كه بعضي آن را از بديهيات شمرده اند تا آنجا كه دانشمند معروف مصري محمد فريد وجدي آن را از ‹‹فطريات›› مي داند.
از مباحث بالا چهار نتيجه گرفته مي شود كه عبارتند از:
1- در ماوراء جهان ماده نيرويي است مقتدر و دانا كه سازمان هستي را بنا كرده و اداره مي كند.
2- همه حوادث و موجودات را نمي توان به علل طبيعي تفسير كرد.
3- در ساختمان جهان نقشه صحيح به كار رفته و بنابراين علت اوليه داراي ‹‹هدف›› است .
4- اين دستگاه شگفت انگيز با آن همه ريزه كاري هاي دقيق از روي ‹‹تصادف›› به وجود نيامده است و احتمال پيدايش تصادفي آن مساوي با صفر است.
در پايان كتب زير را جهت مطالعه شما معرفي مي كنيم:
1- آفريدگار جهان , آيت الله مكارم شيرازي.
2- خدا را چگونه بشناسيم , آيت الله مكارم شيرازي.
3- توحيد, شهيد مطهري.
اما در رابطه با اعجاز قرآن توجه شما را به مطالب زير جلب مي نماييم:
قرآن از جهات گوناگونى، اعجاز دارد و معجزه‏اى جاويد و زنده است؛ يعنى، در همه زمان‏ها ديگران از آوردن مثل آن عاجز و ناتوانند. از همين‏رو قرآن تمام انديشمندان و فرزانگان بشريت را، به تحدى و چالش فراخوانده و به صراحت گفته است كه: «حتى اگر جن و انس به يارى يكديگر بشتابند، از آوردن مانند آن ناتوانند.» سوره اسراء ، آيه 88؛ بلكه اين مسأله چنان ترقى كرده كه گويد: «اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم ترديد داريد، پس تنها يك سوره مانند آن بياوريد.» (سوره بقره ، آيه 23) بعضي از جنبه‏هاى اعجاز قرآن عبارت است از:
1. اعجاز ادبى قرآن كه برجسته‏ترين اديبان عرب را سخت شگفتزده ساخته است و سرسخت‏ترين دشمنان پيامبر (مانند وليد) بر فرابشرى بودن اسلوب زيبا و تركيب بديع آهنگ بى‏نظير قرآن اعتراف كرده‏اند.
«آربرى» (Arberry.J.A) در اين زمينه مى‏گويد: «قرآن آهنگ و موسيقى دلنشينى دارد كه عرب پيش از قرآن هرگز با چنين آهنگى آشنا نبوده است». همو گويد: «از قرآن ترجمه‏هاى بسيار زيادى انجام شده و هريك پس از چند روزى به كهنگى و فرسودگى گراييده است؛ اما قرآن هم چنان بر فراز اعصار با طراوت و تازگى برقرار مانده است. آيا اين خود نشانه الهى بودن آن نيست؟»
2. اعجاز علمى يا رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقيانوس بيكرانى از دانش‏هاى كيهان شناختى، انسان شناختى، تاريخ، نجوم، جنين شناسى و... است كه دانشمندان شرق و غرب را به تحقيقات زيادى واداشته و سخت آنان را به حيرت افكنده است. در اين زمينه هزاران كتاب و مقاله از سوي دانشمندان در رشته‏هاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبيق آيات آن با جديدترين رهيافت‏هاى دانش بشرى سخن گفته‏اند. «موريس بوكاى» (Maurice,Bucaille) در كتاب مقايسه‏اى ميان تورات، انجيل و قرآن و علم مى‏گويد: «چگونه مى‏توان از تطبيق قرآن با جديدترين فرآورده‏ها علمى بشر در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نياورد».
3. اعجاز در پيشگويى‏هاى تاريخى مانند: غلبه روم بر ايران.
4. اعجاز در بيان رخدادهاى تاريخى پيشين و...
براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر . ك:
1. شهيد مطهرى، وحى و نبوت؛
2. علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج 1؛
3. سيد مرتضى توسليان، عظمت قرآن؛
4. جمعى از نويسندگان«درراه حق»، درسهايى پيرامون شناخت قرآن؛
5. محمد على گرامى، درباره شناخت قرآن؛
6. فخرالدين حجازى، پژوهشى پيرامون قرآن و پيامبر؛
7. مكارم شيرازى، قرآن و آخرين پيامبر؛
8. موريس بوکاي، مقايسه‏اى ميان تورات انجيل قرآن و علم؛
9. قرآن و دانشمندان؛
10. قرآن بر فراز اعصار.
براي اثبات مصونيت قرآن کريم از تحريف ادله متعددي که از زواياي گوناگون اين مطلب را مورد توجه قرار داده اند، ذکر شده است که به اختصار بيان مي کنيم و تفصيل آن را به کتبي که در اين زمينه تأليف شده واگذار مي کنيم:

الف) شواهد تاريخي:
1- دستورها و توصيه ها و اهتمام ويژه پيامبر اکرم در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کريم که سبب توجه و عنايت خاص مسلمانان به اين امر به عنوان يکي از وظايف مهم ديني گرديد.
2- علاقه زايدالوصف عرب معاصر قرآن نسبت به قرآن کريم به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آساي آن، در کنار توصيه هاي نبي اکرم، عامل مضاعفي در انس هر چه بيشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن مي گرديد.
3- با توجه به مبارزه طلبي قرآن مبني بر اين که اگر قادريد «يک آيه مثل آيات قرآن بياوريد» اگر دست جعل و تحريف در قرآن راه پيدا مي کرد به عنوان دستاويز کافران چه از اهل کتاب (يهود و نصارا) و چه غير آنان مورد تمسک قرار مي گرفت و به تواتر تاريخي نقل مي شد. چون انگيزه براي نقل آن قوي بود و مي توانست مهم ترين دستاويز عليه اسلام باشد.
4- حساسيت ويژه مسلمانان نسبت به هر گونه تغيير در قرآن کريم. با توجه به توصيه هاي پيامبر اکرم و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کريم و با توجه به مقدس و احترام ويژه اي که براي قرآن کريم به عنوان منبع و مرجع اصلي و قانون مدون براي تمام شؤون حيات فردي و اجتماعي خويش قائل بودند براساس شواهد تاريخي مسلمانان حساسيت ويژه اي نسبت به حفظ و صيانت قرآن از هرگونه تغييري از خود نشان مي دادند. به گونه اي که حتي نسبت به حذف يک «واو» از قرآن کريم شديدترين عکس العمل ها را نشان مي دادند و شمشير را از نيام بيرون مي کشيدند (همچنان که در مورد واو «والذين يکنزون الذهب» نقل شده است .رک: الدر المنثور، ج 3، ص 232 - دراسات و بحوث في التاريخ والاسلام، ج 1 ، ص 94 - الميزان، ج 9، ص 256)
5- اگر به هر شکل دست جعل و تحريف به قرآن راه مي يافت به تواتر نقل مي شد. زيرا انگيزه براي نقل آن قوي بود. چرا که مي توانست به عنوان مهم ترين دستاويز کفار اعم از اهل کتاب (يهود و نصارا) و غير آنان، عليه اسلام به کار گرفته شود. به ويژه تحريف به زياد کردن واضافه کردن به قرآن، با توجه به تحدي و مبارزه طلبي قرآن و اين که اگر مي توانيد يک آيه مانند قرآن بياوريد، در دوراني که عرب از سخنوران و شاعراني در اوج فصاحت و بلاغت بهره مي برد هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخي دهد و هرگونه تلاشي در اين زمينه شکست خورد. چرا که آيات قرآن از نظر بلندي و اوج محتوايي و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگين، آن چنان بود که هيچ سخني توان برابري با آن را نمي توانست داشته باشد و همچنان اين گونه است به طوري که به آساني کلام بزرگان دين چون امير بيان علي(ع) نيز از آيات قرآني متمايز وجه است.
6- در هيچ مقطعي از تاريخ، قرآن مفقود نشده است و همچنين هيچ گاه کساني به جاي قرآن رايج، ادعاي وجود قرآني ديگر به عنوان قرآن اصلي، نکرده اند و يا هيچ گاه نزاعي و دعوايي بر سر تغيير، حذف يا زيادت آيات قرآن در ميان مسلمانان رخ نداده است. با توجه به انشعابات و فرقه هاي فراواني که در بين مسلمانان پيدا شده با همه اختلافاتي که با يکديگر دارند هيچ کدام بر سر قرآن کريم و اين که اين قرآن، قرآن نازل شده بر پيامبر اکرم است کوچک ترين اختلافي ندراند. بلکه همواره در تمام استدلال هاي خود به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلي استدلال مي کرده اند.
و در طول تاريخ، بالاتفاق سينه به سينه و نسل به نسل قرآن رايج را حفظ و منتقل کرده اند. اگر کوچک ترين تغيير و تحريفي صورت مي گرفت. با توجه به اهتمام مسلمين به حفظ قرآن، منشأ نزاع و خونريزي مي گرديد و به تبع اگر هر يک از امور فوق رخ مي داد با توجه به انگيزه کفار و اين که مي توانست دستاويز خوبي براي آنان باشد، آن را نقل مي کردند. در حالي که هيچ يک از امور فوق حتي توسط مشرکين و کفار و يهود و نصارا نقل نشده است.
7- کتابت قرآن در زمان حيات رسول گرامي اسلام. يکي از عواملي که موجب حفظ و مصونيت قرآن کريم از تحريف شد، اين بود که با اهتمام نبي اکرم، عين الفاظ وحي در زمان خود حضرت نوشته شد (القرآن و دعاوي التحريف، رسول جعفريان، فصل سوم، ص 29)
کتابت قرآن کريم در زمان نبي اکرم از عوامل مهم و اساسي بود که مانع شد قرآن همانند تورات و انجيل دستخوش تحريف شود. درست برخلاف انجيل که به گفته خود مسيحيان مجموعه مکتوباتي است که سال ها پس از حضرت عيسي، توسط شاگردان وي نوشته شده است (کلام مسيحي، توماس ميشل، ترجمه حسين توفيقي، ص 26)
به علاوه مؤلفين انجيل نيز، عين کلام وحي را ننوشته اند. بلکه با محدوديت هاي زباني خود و با نگارش مخصوص خود چيزهايي را که به ذهنشان خطور مي کرده، نوشته اند (همان)
ب ) بررسي محتوايي:
يکي از راه هاي شناخت اين که آيا کتاب الهي دستخوش دگرگوني و تحريف گرديده يا نگرديده است بررسي محتوايي آن است. يکي از دلايلي که انديشوران آن را به عنوان محکم ترين ادله بر عدم تحريف قرآن دانسته اند، مضامين عاليه و مستحکم و عميق با بياني در اوج فصاحت و بلاغت است که خود قرآن هم بر همين اساس تحدي و مبارزه طلبي کرده است. قرآن از مباحث دقيق و معارف بلند توحيدي گرفته تا ساير آموزه هاي آن، همگي از انسجام استحکام و دقت و ظرافت و عمق و ژرف نگري خاصي برخوردار است. توحيدي که در قرآن تبيين شده با خداشناسي تورات و انجيل قابل مقايسه نيست. خداي تورات با يعقوب کشتي مي گيرد، پيامبر تورات و انجيل مرتکب افعال زشت مي شود و...
ج ) تواتر قرآن:
يکي از اموري که موجب قطع و يقين است تواتر در نقل است. يکي از ادله اي که براي عدم وقوع تحريف در قرآن اقامه مي شود نقل قرآن کريم به صورت متواتر در تمام اعصار در طول چهارده قرن تا به امروز است.
د ) دليل عقلي:
اين دليل از دو مقدمه تشکيل شده است. مقدمه اول: خداوند، قرآن را براي هدايت بشر فرستاده است. مقدمه دوم: با توجه به خاتميت دين و پيامبر اسلام، اگر قرآن تحريف شود، پيامبر ديگري که راه صحيح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد. بدون آن که در اين گمراهي تقصيري متوجه آنان باشد. بلکه اين گمراهي مستند به عدم حفظ قرآن از سوي خداوند خواهد بود و اين نقض غرض و مخالف با حکمت الهي است.
حکمت الهي اقتضا مي کند خداي تعالي کاري انجام دهد که بندگانش را به طاعت نزديک و از معصيت دور سازد. ديني که پايان بخش اديان آسماني و جاويدان است مي بايست بنياد و پايه هاي آن چنان محکم و استوار باشد که طوفان حوادث روزگار آن را نلرزاند. بر اين اساس، خداوند ضمانت نموده تا قرآن را همواره از تحريف مصون و محفوظ نگه دارد. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون›› (حجر، آيه 9).
ادله وقوع تحريف در تورات و انجيل:
1- به اعتراف خود مسيحيان، کتاب مقدس توسط نويسنده هاي بشر تأليف شده و نه عين کلام وحي است و نه عين کلام، حضرت عيسي. بلکه تراوش هاي ذهني اين نويسندگان است. لکن معتقدند خداوند به آنان توفيق داده و آنان را به گونه اي ياري کرده که فقط آن چه را که خدا مي خواسته نوشته اند (کلام مسيحي، توماس ميشل، ترجمه حسين توفيقي، ص 26)
ليکن براي اين ادعاي خود دليلي اقامه نمي کنند.
2- به اعتراف خود مسيحيان، هيچ يک از نسخه هاي اصلي کتاب مقدس در دست نيست (کتاب مقدس را بهتر بشناسيم، ساروخاچيکي، ص 14 و 22)
يعني هيچ کدام از کتب موجود داراي سند متصلي به نويسندگان آنها ندارد.
3- بررسي محتوايي تورات و انجيل، بهترين شاهد بر وقوع تحريف در اين دو کتاب است.
4- پس از اثبات عدم تحريف قرآن، يکي از ادله وقوع تحريف در کتب قبلي، تصريح قرآن کريم به اين امر است: «يکتبون الکتاب بايديهم و يقولون هذا من عندالله»؛ (بقره، آيه 79)
«يا اهل الکتاب، لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و أنتم تعلمون»؛ (آل عمران، آيه 78).
www.payambarazam.ir
نسخه چاپی