پرسش :

خلاصه اشکالات پیرامون اربعین سال ۶۱ هجری قمری و پاسخ به آنها را بیان کنید.


پاسخ :
پاسخ:
شهید آیت الله قاضی طباطبائی (رحمت الله علیه) در کتاب خود که پیرامون اربعین نگاشته است، مفصلا اشکالاتی را که پیرامون این موضوع ـ آمدن اهل بیت (علیهم السلام) در بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری ـ مطرح شده را پاسخ گفته‌اند؛ به عنوان نمونه ثابت می‌کنند قولی که اهل بیت (علیهم السلام) یک ماه در شام مانده باشند و بعد راهی کربلا شده باشند، ـ آن طور که برخی بر این گمانند ـ مدرکی ندارد و صحیح نیست؛ چرا که نه ناقل آن و نه روایت آن مشخص نیستند و سید ابن طاووس (رحمت الله علیه) در اقبال آنرا فقط نقل کرده، منتها نه به طور مشخص، بلکه به شکل احتمال بیان شده و لذا قابل استناد و اعتماد نیست[1].
دلایلی برای نفی اربعین در سال ۶۱ هجری گفته‌اند و عمده آنها را محدث حاج میرزا حسین نوری (رحمت الله علیه) در کتاب لؤلؤ مرجان آورده است؛ که پاسخ آنها را مرحوم شهید آیت الله قاضی طباطبائی (رحمت الله علیه) به طور مفصل بیان می‌کنند، که برای نمونه به اختصار مواردی را ذکر می‌کنیم:

اشکال اول: مسافت طولانی و زمان اندک ناسازگار است.
پاسخ: عمده دلیلی که برای نفی اربعین در سال ۶۱ ذکر می‌کنند، همین مسأله است. به نظر آقای قاضی (رحمت الله علیه) شواهدی بر طول کشیدن راه طی شده از شام به عراق نداریم و بلکه خلاف این ادعا ثابت است. ایشان در کتاب خود ثابت می‌کنند که در ظرف یک هفته از شام به عراق و کوفه می‌آمدند و قاصد در مدت یک هفته از عراق به مدینه و بالعکس طی مسیر می‌کرده است؛ که نمونه آن شواهد را بعضا نقل می‌کنیم:
أ: روایت‌ هارون الرشید عباسی که هلال ماه ذی الحجه را در عراق می‌دید و خود را جهت انجام اعمال حج به مکه می‌رساند[2].
ب: روایتی که شیخ مفید (رحمت الله علیه) نقل کرده مبنی براینکه خیران اسباطی به خدمت امام هادی (علیه‌السلام) آمد. خود به امام می‌گوید که فاصله آمدن من از عراق به مدینه، ده روز بوده است[3].
ج: روایتی که آمدن مالک اشتر از مدینه به کوفه را ذکر کرده است؛ که در کمتر از مدت ده روز صورت گرفته است[4].
د: روایتی از یحیی بن هرثمه نقل شده که می‌گوید: میان ما و عراق ده روز فاصله است[5].
و: روایتی که جنگ دوران ابوبکر با رومیان را نقل می‌کند؛ که خالد بن ولید با آنهمه لشکر، در ظرف هشت روز خود را به مسلمین در جبهه جنگ با روم رسانید[6].
هـ: در قره العین نقل است که مروان، عامر بن ربیعه را با ۱۰۰۰۰۰ نفر از شام، برای جنگ با مختار حرکت داد و عامر و لشکریانش در مدت ده روز به کوفه رسیدند[7].
ر: جریان رسیدن خبر مرگ معاویه بن ابوسفیان به میثم تمار در روز جمعه در شط فرات؛ که گفته شده روز جمعه گذشته یعنی هشت روز قبل، این واقعه رخ داده و معلوم است که قاصد این خبر، از مدینه به عراق و کوفه می‌آمده است[8].
موارد فوق اندک روایاتی بود که در اثبات آمدن اهل بیت (علیهم السلام) از شام به کربلا در مدت ده روز یا کمتر صورت گرفته و این قول که بیستم ماه صفر در کربلا بوده‌اند و این واقعه در همان سال ۶۱ رخ داده است، ثابت می‌شود.

اشکال دوم: برخی مورخین در مقاتل اشاره به قصه آمدن اسراء به کربلا در اربعین اول نکرده‌اند، من جمله شیخ مفید (رحمت الله علیه).
پاسخ: اولا واضح است که اگر کسی مطلبی را نقل نکرد، دلیل بر عدم وقوع آن نیست.
ثانیا و نیز اگر نقل نکرده‌اند، دلیل بر انکار اربعین در سال ۶۱ نیست[9].

اشکال سوم: اینکه بنابر نقل کتاب «بشاره المصطفی» از عماد الدین ابوالقاسم طبیر آملی، جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت (علیهم السلام) را در آن روز درک نکرده است.
پاسخ: نسخه آن کتابی که از بشاره المصطفی این قول نقل شده است، ناقص بوده و مورد اعتماد نیست. دیگر آنکه، بسیاری از مقاتل آن را ذکر کرده‌اند و از مشهورات واقعه کربلاست و با نقل یک مقتل، نمی‌توان آن را رد نمود[10].

اشکال چهارم: عبور اهل بیت (علیهم السلام) از کوفه به شام، از راه سلطانی بوده است؛ یعنی آنان از راه تکریت، موصل، نصیبین و حلب رد شده‌اند؛ لذا مدت بسیاری طول می‌کشیده تا به شام برسند.
پاسخ: این قول نیز مودر قبول و اعتنا نیست؛ چرا که بر خلاف بسیاری از نقلهای دیگر است که در مقاتل و اسناد تاریخی آمده است[11].

اشکال پنجم: اگر جابر و امام سجاد (علیه‌السلام) در یک زمان به کربلا رسید‌ه‌اند، پس چرا جابر اولین زائر شمرده شده است در حالیکه امام سجاد (علیه‌السلام) منزلتی بالاتر از او دارد.
پاسخ: ممکن است جابر قبل از آمدن اهل بیت (علیهم السلام) و کاروان اسراء به زیارت رفته باشد و بعد از زیارت او همراهانش ـ غلامش و عطیه ـ کاروان رسیده باشد[12].

اشکال ششم: یزید اجازه نمی‌داد کاروان اسراء به راحتی به کربلا بروند و در رفتن به مدینه تأخیر داشته باشند.
پاسخ: نعمان را مأمور رساندن اهل بیت (علیهم السلام) کرد و برای جلوگیری از رسوایی بیشتر خود، گفته بود که ملاحظه آنان را بکند و به درخواستهای آنان پاسخ دهد و از اذیت و آزار آنها خودداری نماید و این نقل معروف و مشهور مورخین است[13].
این اشکالات و پاسخها و مواردی دیگر از اشکالات، به طور مفصل در کتاب مرحوم شهید قاضی طباطبائی (رحمت الله علیه) مطرح و پاسخ داده شده است؛ که مجال آوردن تمام آن موارد در این نوشتار نیست[14].

پی‌نوشت‌ها:
[1] - تحقیق درباره اول اربعین سید الشهداء (علیه‌السلام): ص ۴۵.
[2] - همان: ص ۴۵.
[3] - ارشاد شیخ مفید: ص ۳۴۵.
[4] - تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء (علیه‌السلام): ص ۵۰.
[5] - الخرائج و الجرائح: ص ۲۰۹.
[6] - تاریخ یعقوبی: ج ۲، ص ۱۱۲.
[7] - قره العین: ص ۱۲۷.
[8] - تنقیح المقال: ج ۳، ص ۲۶۲.
[9] - تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء (علیه‌السلام): ص ۱۵۳.
[10] - همان: ص ۱۸۱.
[11] - همان: ص ۲۲۱.
[12] - همان: ص ۲۷۵.
[13] - همان: ص ۲۷۷.
[14] - همان: از صفحات ۱۵۰ الی ۲۷۷.
www.sibtayn.com
نسخه چاپی