پرسش :
در سوره آل عمران آيه 20 به پيامبر دستور ترک ستيز و مجادله داده مي شود ،در صورتي که در جاي ديگر قرآن داريم که با مخالفانت به روش نيکو مجادله کن علت اين تفاوت دستور چيست و تفاوت اين دو شرايط در چيست؟
پاسخ :
براي رسيدن به پاسخ ، لازم است مفاد دو آيه روشن شود تا آشکار گردد که هيچ گونه تضاد و تنافي ميان مضمون دو آيه کريمه نمي باشد.
خداوند در آيه 125 سوره نحل روش تبليغ اسلام و طرز دعوت به آن را اين گونه بيان مي کند که نخستين گام در دعوت به سوي راه حق و آئين اسلام اين است که از بعد عقلي وجود انسان ها استفاده مي شود و با منطق، علم و حکمت و استدلال، فکر و انديشه آنان به سمت راه نجات به حرکت در آيد و عقل هاي خفته آنان بيدار گردد و حقيقت به گونه اي آشکار شود که هيچ شک و ابهامي در آن نماند و از همين جا روشن مي شود که دعوت به حکمت همه افراد خوب است.
دعوت به وسيله موعظه حسنه و استفاده از بعد عاطفي انسان ها به گونه اي که نفس شان نرم و قلب شان به رقت بيايد، دومين گام و روشي است که قرآن مطرح نموده است و از اين که «موعظه» را به «حسنه، نيکو» مقيّد کرده معلوم مي شود بعضي از موعظه ها حسن نداشته و اثر منفي دارد و از آن بايد اجتناب نمود.
مناظره و جدال احسن با مخالفان سومين راه و طريقي است که قرآن به استفاده از آن فراخوانده و آن روشي است که با استفاده از مطالب مورد قبول خصم، ادعايش را رد کنيم و اين روش آنگاه مؤثر مي افتد که حق، عدالت، صدق و درستي بر آن حکم فرما بوده و از هر گونه تحقير، خلاف گوئي، استکبار و سخنانی که خصم را تحريک به عناد و لجبازي نمايد و به غضب آورد، اجتناب شود و روي همين جهت قرآن کريم جدال و مناظره را به «احسن، نيکوتر، مقيد نموده است که دلالت مي کند بر اين که برخي جدال ها نيکو و برخي نيکوتر است و برخي اصلا حسن ندارد.[1]
بنا بر آنچه گفته شد روشن شد که آيه 125 سوره نحل عهده دار بيان اصل ابلاغ رسالت به يکي از سه روش حساب شده فوق مي باشد امّا آنچه آيه 20 آل عمران متکفل و عهده دار آن است مسأله قبول و رد دعوت پيامبر اسلام به وسيله اهل کتاب و مشرکين مي باشد و مسئوليت قبول و رد دعوت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را، خداوند از دوش آن جناب برداشته و به همين دليل وظيفه آن حضرت را ابلاغ دين دانسته است.
و از همين جا روشن مي شود که دستور خداوند به اعراض از جدال در جايي است که ابلاغ دين حق صورت گرفته و از ارتباط اين آيه با آيه 19 همين سوره موضوع جدال اهل کتاب روشن و فهميده مي شود که چرا در چنين موضوعي جدال سزاوار نيست.
در آيه 19 همين سوره، قرآن از وحدت دين نزد خداوند سخن گفته و آن را اسلام ناميده است و جدال اهل کتاب با پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر سر اين امر بوده که آنان به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي گفته اند اختلاف (يا مخالفت) ما، از روي غرور و ستمگري نيست يعني چنين نيست که بعد از روشن شدن حق، در آن اختلاف و با آن مخالفت کرده باشيم بلکه عقل و اجتهاد ما، ما را به اين نتيجه رسانده و در همين راهي که انتخاب کرده ايم تسليم حق تعالي هستيم و آن چه هم که تو اي محمد انتخاب کرده اي و به سوي آن دعوت مي کني از همين قبيل است يعني آئين ما و شما اسلام است نه اين که فقط شما تسليم خداوند باشيد.
در همين رابطه خدا به پيامبرش دستور داده که از تسليم بودن خود و پيروان خويش، به خداوند و دين حق سخن بگويد و از اهل کتاب و مشرکين بي کتاب سؤال کند که آيا حقيقتا تسليم خداوند هستند؟
و با اين پرسش که خود جواب قاطع به جدال اهل کتاب است، به محاجه و جدال آنان پايان داده و به منازعه و گفتگو در مورد يک مطلب ضروري خاتمه بدهد و آن مطلب ضروري همان چيزي است که در آيه 19 همين سوره مطرح شده و دين خدا «تسليم بودن به خدا» دانسته شده است و بديهي است که بحث بر سر اين موضوع که دين خدا اسلام است، جدال و لجاج است نه بحث معقول.[2]
و در چنين مناظره و جدال که يک طرف مناظره دلايل روشن طرف مقابل را با عناد و بدون داشتن حرف حساب رد مي کند، طرف ديگر نبايد دلايل را تکرار کند بلکه بهتر اين است که با بيان يک مطلب کلي به تناسب موضوع بحث از قبيل آنچه ذيل آيه 20 سوره آل عمران مطرح شده و فرموده است «آيا شما اسلام آورده ايد؟» بحث را خاتمه بدهد.
بنابراين موضوع جدال در آيه 20 سوره آل عمران يک امرغیر ضروري مي باشد که جدال و بگو مگو در چنين موضوعي وجهي ندارد و لذا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مأمور به اعراض از احتجاج شده است.
همان طوري که بعد از انجام مراحل سه گانه دعوت که در آيه 125 سوره نحل بيان شده است، اگر باز هم طرف مقابل به جدال و محاجه ادامه داد و هيچ يک از آن طرق سه گانه کارگر نيفتاد، بايد جدال و گفتگو پايان يابد زيرا اگر روح حق جوئي در طرف مقابل وجود داشت حق را پذيرا مي شد و از اين که نپذيرفته اند معلوم مي شود به جهت عناد و لجاجت بوده و گفتگو با چنين کساني عقلائي نمي باشد و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نيز ديگر مسلمانان مسئوليت بيش از تبليغ دين را ندارند امّا مسأله قبول و رد دعوت به عهده خود کساني است که دين به آنها ابلاغ شده است.
نتيجه اين که احتجاج و جدال بر سر يک موضوع واضح و نيز بعد از اتمام حجت و ابلاغ حقيقت به يکي از سه طريقي که بدان اشاره شد وجهي ندارد و در غير اين صورت جاي جدال احسن است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زبدة التفاسير، ملا فتح الله کاشاني، ج1، ص462.
2ـ تفسير المراغي، احمد بن مصطفي مراغي، ج3، ص121.
پی نوشتها:
[1]. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي، جامعه مدرسين، 1374ش، ج12، ص534؛ مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج11،ص 455.
[2]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج3، ص190 به بعد، همان، و تفسير نمونه، ج2، ص476.
منبع: اندیشه قم
براي رسيدن به پاسخ ، لازم است مفاد دو آيه روشن شود تا آشکار گردد که هيچ گونه تضاد و تنافي ميان مضمون دو آيه کريمه نمي باشد.
خداوند در آيه 125 سوره نحل روش تبليغ اسلام و طرز دعوت به آن را اين گونه بيان مي کند که نخستين گام در دعوت به سوي راه حق و آئين اسلام اين است که از بعد عقلي وجود انسان ها استفاده مي شود و با منطق، علم و حکمت و استدلال، فکر و انديشه آنان به سمت راه نجات به حرکت در آيد و عقل هاي خفته آنان بيدار گردد و حقيقت به گونه اي آشکار شود که هيچ شک و ابهامي در آن نماند و از همين جا روشن مي شود که دعوت به حکمت همه افراد خوب است.
دعوت به وسيله موعظه حسنه و استفاده از بعد عاطفي انسان ها به گونه اي که نفس شان نرم و قلب شان به رقت بيايد، دومين گام و روشي است که قرآن مطرح نموده است و از اين که «موعظه» را به «حسنه، نيکو» مقيّد کرده معلوم مي شود بعضي از موعظه ها حسن نداشته و اثر منفي دارد و از آن بايد اجتناب نمود.
مناظره و جدال احسن با مخالفان سومين راه و طريقي است که قرآن به استفاده از آن فراخوانده و آن روشي است که با استفاده از مطالب مورد قبول خصم، ادعايش را رد کنيم و اين روش آنگاه مؤثر مي افتد که حق، عدالت، صدق و درستي بر آن حکم فرما بوده و از هر گونه تحقير، خلاف گوئي، استکبار و سخنانی که خصم را تحريک به عناد و لجبازي نمايد و به غضب آورد، اجتناب شود و روي همين جهت قرآن کريم جدال و مناظره را به «احسن، نيکوتر، مقيد نموده است که دلالت مي کند بر اين که برخي جدال ها نيکو و برخي نيکوتر است و برخي اصلا حسن ندارد.[1]
بنا بر آنچه گفته شد روشن شد که آيه 125 سوره نحل عهده دار بيان اصل ابلاغ رسالت به يکي از سه روش حساب شده فوق مي باشد امّا آنچه آيه 20 آل عمران متکفل و عهده دار آن است مسأله قبول و رد دعوت پيامبر اسلام به وسيله اهل کتاب و مشرکين مي باشد و مسئوليت قبول و رد دعوت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را، خداوند از دوش آن جناب برداشته و به همين دليل وظيفه آن حضرت را ابلاغ دين دانسته است.
و از همين جا روشن مي شود که دستور خداوند به اعراض از جدال در جايي است که ابلاغ دين حق صورت گرفته و از ارتباط اين آيه با آيه 19 همين سوره موضوع جدال اهل کتاب روشن و فهميده مي شود که چرا در چنين موضوعي جدال سزاوار نيست.
در آيه 19 همين سوره، قرآن از وحدت دين نزد خداوند سخن گفته و آن را اسلام ناميده است و جدال اهل کتاب با پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر سر اين امر بوده که آنان به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي گفته اند اختلاف (يا مخالفت) ما، از روي غرور و ستمگري نيست يعني چنين نيست که بعد از روشن شدن حق، در آن اختلاف و با آن مخالفت کرده باشيم بلکه عقل و اجتهاد ما، ما را به اين نتيجه رسانده و در همين راهي که انتخاب کرده ايم تسليم حق تعالي هستيم و آن چه هم که تو اي محمد انتخاب کرده اي و به سوي آن دعوت مي کني از همين قبيل است يعني آئين ما و شما اسلام است نه اين که فقط شما تسليم خداوند باشيد.
در همين رابطه خدا به پيامبرش دستور داده که از تسليم بودن خود و پيروان خويش، به خداوند و دين حق سخن بگويد و از اهل کتاب و مشرکين بي کتاب سؤال کند که آيا حقيقتا تسليم خداوند هستند؟
و با اين پرسش که خود جواب قاطع به جدال اهل کتاب است، به محاجه و جدال آنان پايان داده و به منازعه و گفتگو در مورد يک مطلب ضروري خاتمه بدهد و آن مطلب ضروري همان چيزي است که در آيه 19 همين سوره مطرح شده و دين خدا «تسليم بودن به خدا» دانسته شده است و بديهي است که بحث بر سر اين موضوع که دين خدا اسلام است، جدال و لجاج است نه بحث معقول.[2]
و در چنين مناظره و جدال که يک طرف مناظره دلايل روشن طرف مقابل را با عناد و بدون داشتن حرف حساب رد مي کند، طرف ديگر نبايد دلايل را تکرار کند بلکه بهتر اين است که با بيان يک مطلب کلي به تناسب موضوع بحث از قبيل آنچه ذيل آيه 20 سوره آل عمران مطرح شده و فرموده است «آيا شما اسلام آورده ايد؟» بحث را خاتمه بدهد.
بنابراين موضوع جدال در آيه 20 سوره آل عمران يک امرغیر ضروري مي باشد که جدال و بگو مگو در چنين موضوعي وجهي ندارد و لذا پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مأمور به اعراض از احتجاج شده است.
همان طوري که بعد از انجام مراحل سه گانه دعوت که در آيه 125 سوره نحل بيان شده است، اگر باز هم طرف مقابل به جدال و محاجه ادامه داد و هيچ يک از آن طرق سه گانه کارگر نيفتاد، بايد جدال و گفتگو پايان يابد زيرا اگر روح حق جوئي در طرف مقابل وجود داشت حق را پذيرا مي شد و از اين که نپذيرفته اند معلوم مي شود به جهت عناد و لجاجت بوده و گفتگو با چنين کساني عقلائي نمي باشد و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نيز ديگر مسلمانان مسئوليت بيش از تبليغ دين را ندارند امّا مسأله قبول و رد دعوت به عهده خود کساني است که دين به آنها ابلاغ شده است.
نتيجه اين که احتجاج و جدال بر سر يک موضوع واضح و نيز بعد از اتمام حجت و ابلاغ حقيقت به يکي از سه طريقي که بدان اشاره شد وجهي ندارد و در غير اين صورت جاي جدال احسن است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زبدة التفاسير، ملا فتح الله کاشاني، ج1، ص462.
2ـ تفسير المراغي، احمد بن مصطفي مراغي، ج3، ص121.
پی نوشتها:
[1]. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي، جامعه مدرسين، 1374ش، ج12، ص534؛ مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج11،ص 455.
[2]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج3، ص190 به بعد، همان، و تفسير نمونه، ج2، ص476.
منبع: اندیشه قم