پرسش :
در برخورد با مخالفان دولت و نظام كه با اصل اسلام موافقند ولي نظام اسلامي يا شايد دولت جمهوري اسلامي را قبول ندارند، بهترين گزينه كدام است؟ آيا به حسب موارد برخوردها بايد مختلف باشد يا نه؟
پاسخ :
از مخربترين آفتهايي كه نظام اسلامي ما را تهديد ميكند و به اهداف اساسي دشمن ياري ميرساند، خط نفوذ، نفاق و بيگانه پرستي است كه تشديد عملكرد اين خط در سالهاي اخير در نظام ما، دلسوزان انقلاب و در رأس آنها مقام معظم رهبري را به واكنش واداشت كه منجر به طرح مسائلي از قبيل خودي و غيرخودي گرديد. چرا كه در نظام ما ميزان سنجش افراد از جنبه سياسي، پايبندي آنها به نظام اسلامي و وفاداري به امام و پيروي از ولايت است كه اين معيار همه كساني را كه به امام و انقلاب عشق ميورزند در صف خودي قرار ميدهد. هر چند از نظر عقيدتي شيعه هم نباشند مانند مدافعان غير مسلمان. در مقابل همه خائنان به نظام اسلامي و ارزشها غيرخودي به حساب ميآيند، هرچند از اسم اسلام و تشيع نيز بهره گيرند.[1]
بنابراين مخالفين نظام مقدس اسلامي كه در سؤال فوق آمده است را ميتوان تحت عنوان غيرخودي و موافقين و مدافعين اين نظام را كه در راستاي موفقيت آن از هر كوششي دريغ نميورزند خودي ناميد.
قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه تقسيم افراد به خودي و غيرخودي جداسازي دقيق محرم از نامحرم و جلوگيري از نفوذ دشمن در بدنه انقلاب و بازشناسي دشمن و كشف هويت افراد و جدايي صفوف از يكديگر است چرا كه تا صفوف جدا نشود تشخيص حق از باطل و دوست از دشمن امري بس مشكل است.
مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايد: دوران دشوار هر انقلابي آن دوراني است كه حق و باطل در آن ممزوج شود.[2]
در عين حال اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که اين صفبندي به معناي نقض حقوق شهروندي و تقسيم جامعه به شهروند درجه يك و دو نيست و غير خوديها تا وقتي كه به توطئهآفريني روي نياوردهاند از حقوق شهروندي برخوردارند.
مقام معظم رهبري در اين راستا ميفرمايند: «ما به عنوان حكومت، اين مخالفي كه در داخل جامعه وجود دارد ـ و لو مخالف نظام هم هست ـ تا وقتي كه توطئه و معارضه نكرده است، جان، مال، عرض و ناموس و حيثيت او امانت است؛ ما بايد از او دفاع كنيم و ميكنيم.»[3]
بنابر اين سياست نظام جمهوري اسلامي در قبال چنين مخالفاني هوشياري در برابر توطئه هاي احتمالي آنها و بر حذر بودن از اين عناصر در عين به رسميت شناختن حقوق شهروندي آنها مي باشد . مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايند: «محيطهاي سياسي بايد از چنين عناصري (غيرخودي) كه به فكر مصالح كشور نيستند برحذر باشند كه البته اين به معناي برخورد و محروم كردن آنان از حقوق شهروندي نيست».[4]
در طول تاريخ مشاهده ميكنيم كه حاكمان پيروز و سلاطين و پادشاهان و سران احزاب سياسي چگونه با مخالفان خود برخورد ميكردند به طوري كه هيچ گونه حقي براي آنها قائل نبوده و هرگونه آزادي را از آنها سلب ميكردند. امّا حضرت علي ـ عليه السّلام ـ كه در اصول گرايي نسبت به دشمن و تحمل مخالف ضرب المثل است در مدت كوتاه خلافت خود، سيرهاي بيبديل از خود برجاي گذاشته كه ميتواند براي حاكمان و مسلمانان الگويي كامل باشد كه از باب نمونه به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم:
روزي يكي از خوارج (قبل از نهروان) وارد مسجد شد و در مقابل حضرت ايستاد و گفت: از تو اطاعت نميكنم و در نماز به تو اقتدا نميكنم و تو را دشمن ميدارم. حضرت بعد از گوش دادن به تمام سخنان او پاسخ داد: با اين روش برخلاف دين عمل ميكني و به خود ضرر ميزني. آن مرد با تندي از مسجد خارج شد. ياران آن حضرت گفتند: او ميرود و فتنهها به پا ميكند، تا دست به حركتي نزده او را دستگير كنيم. امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: تا خلافي از او صادر نگردد، نميتوانيم آزادي او را محدود كنيم.[5]
در موردي ديگر روزي گروهي از خوارج وارد مسجد كوفه شدند و با شعارهاي مداوم قصد برهم زدن سخنراني امام را داشتند و پيوسته شعار «لاحكم الّا لله» را سر ميدادند. در اين هنگام امام با بزرگواري خاصي سكوت نموده و مخالفتهاي آنان را تحمل كرد، آن گاه خطاب به مردم فرمود:
كلمة حق يرادُ بها الباطل؛ شعار حقي است كه از آن باطل اراده ميكنند.
سپس خطاب به آنها فرمود: تا وقتي كه دست بر شمشير نبريد و با ما هستيد و از سه اصل اساسي برخورداريد:
1. لا نمنعكم مساجد الله تذكروا فيها اسمه؛ از ورود شما به مسجد براي نماز جلوگيري نميكنيم.
2. لانمنعكم من الفيء مادامت ايديكم مع ايدينا؛ تا وقتي كه با ما هستيد شما را از حقوق بيت المال محروم نميكنيم.
3. لانقاتلكم حتي تبدؤنا؛ با شما نميجنگيم تا شما جنگ را آغاز كنيد.[6]
شهيد مطهري در ترسيم حكومت علوي و حد و حدود آزادي كه حضرت به مخالفين ميداد مينويسد: «حضرت با خوارج در منتهي درجة آزادي و دموكراسي رفتار كرد، زندانشان نكرد، شلاقشان نزد و حتي سهم آنان را از بيت المال قطع نكرد. آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند، و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبه رو ميشدند و صحبت ميكردند. طرفين استدلال ميكردند، استدلال يكديگر را جواب ميگفتند. شايد اين مقدار آزادي در دنيا بيسابقه باشد كه حكومتي با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسي رفتار كرده باشد.»[7]
همان طور كه از فرمايشات مولاي متقيان استفاده ميشود گام اول در برخورد با مخالفان اين است که در عين حفظ هوشياري ، با آنها مدارا صورت گيرد اما در عين حال اين گونه نيست كه هميشه بايد با مخالف با لطف و تساهل برخورد نمود، بلكه اين تا زماني است كه مخالفت او و اظهار مخالفتش باعث به خطر افتادن نظام مقدس ما نشود كه در غير اينصورت بايد متناسب با مخالفت او برخورد نمود.
به عبارت ديگر اولاً: خودي و غيرخودي مفهومي است نسبي، يعني اين گونه نيست كه فرد يا گروه همواره خودي يا غيرخودي به حساب آيند، بلكه اين مرزبندي با توجه به موقعيت افراد متفاوت است. ثانياً خودي و غيرخودي داراي مراتب شديد و ضعيف است، يعني خوديها با توجه به ميزان وفاداريشان به انقلاب و نظام خودي محسوب ميشوند، چنان كه غيرخوديها نيز با توجه به عملكردشان در مقابله با ارزشها و نظام به مراتب ضعيف و متوسط و شديد تقسيم ميشوند. پس نوع برخورد نظام اسلامي با غير خوديها و سياستگذاري دربارة آنان به موقعيت آنان بستگي دارد . به طوري كه با كساني كه دشمنيشان در خصومت شخصي خلاصه ميشود، بايد از طريق مدارا در عين مراقبت، هوشياري و احتياط برخورد نمود كما اينكه با بغاة و كساني كه در داخل نظام اسلامي قصد برهم زدن امنيت را داشته باشند بايد با شديدترين شيوه برخورد نمود كه خود ميتواند به دو شيوه صورت گيرد:[8]
الف. طرد سياسي؛ از آنجا كه مخالفان نظام افرادي فرصتطلب و سودجو هستند كه بار انقلاب بر دوششان سنگيني نكرده، حكومت اسلامي و افراد جامعه اسلامي مانع از راه يافتن آنان در امور اساسي نظام و مناصب مهم و كليدي باشد و دست آنان را از مراكز حساس تصميمگيري كوتاه كنند، همان گونه كه حضرت امام خميني در اين زمينه ميفرمايند:
«من در ميان شما باشم يا نباشم، به همه شما وصيت ميكنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.»[9]
ب. برخورد صريح و قاطع: اگر حاكمان اسلامي به اين نتيجه رسيدند كه مدارا كردن با مخالفين داخلي نه تنها سودي نخواهد داشت، بلكه باعث تضعيف نظام نيز خواهد شد بايد با آنها برخوردي قاطع نمايند.
اسلام هم دين شمشير است و هم دين محبت، هم دين خشونت است، و هم دين نرمي، خشونت را در جاي خود تجويز ميكند و نرمي را در جاي خود؛ و عظمت و اهميت اسلام به همين است.
مولاي متقيان اين اصل اساسي (مدارا و خشونت) را در ضمن نامهاي كه به يكي از كارگزاران نوشته است، چنين گوشزد ميكند:
اِرفق ما كان الرفق اَرفق و التزم بالشدّة حين لايغني عنك الّا الشدة؛ آن جا كه مهرباني بايد راه مهرباني پوي و جايي كه جز درشتي به كار نيايد درشتي پيشه گيرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381.
2. حديث ولايت،ج 8.
3. مجموع الگوهاي رفتاري امام علي، مسائل سياسي، محمد دشتي، چ اوّل، 80.
پی نوشتها:
[1] . ر.ك: خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381. ص 9.
[2] . حديث ولايت، ج 8، ص 49.
[3] . مقام معظم رهبري، خطبه هاي نماز جمعه، 23 ارديبهشت 1379.
[4] . خودي و غير خودي، اسماعيل عليخاني، ص 14، به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي، تاريخ 19/9/1379.
[5] . مجموعه الگوهاي رفتاري امام علي، مسائل سياسي، محمد دشتي، سازمان تحقيقات نيروي مقاومت بسيج، چ اوّل، 80، ص 105.
[6] . همان، ص 103، به نقل از تاريخ طبري، ج 4، ص 53.
[7] . جاذبه و دافعه علي، مرتضي مطهري، ص 129.
[8] . خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، ص 52.
[9] . خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، ص 52، به نقل از كلمات قصار، پندها و حكمتهاي امام خميني، ص 97.
منبع: اندیشه قم
از مخربترين آفتهايي كه نظام اسلامي ما را تهديد ميكند و به اهداف اساسي دشمن ياري ميرساند، خط نفوذ، نفاق و بيگانه پرستي است كه تشديد عملكرد اين خط در سالهاي اخير در نظام ما، دلسوزان انقلاب و در رأس آنها مقام معظم رهبري را به واكنش واداشت كه منجر به طرح مسائلي از قبيل خودي و غيرخودي گرديد. چرا كه در نظام ما ميزان سنجش افراد از جنبه سياسي، پايبندي آنها به نظام اسلامي و وفاداري به امام و پيروي از ولايت است كه اين معيار همه كساني را كه به امام و انقلاب عشق ميورزند در صف خودي قرار ميدهد. هر چند از نظر عقيدتي شيعه هم نباشند مانند مدافعان غير مسلمان. در مقابل همه خائنان به نظام اسلامي و ارزشها غيرخودي به حساب ميآيند، هرچند از اسم اسلام و تشيع نيز بهره گيرند.[1]
بنابراين مخالفين نظام مقدس اسلامي كه در سؤال فوق آمده است را ميتوان تحت عنوان غيرخودي و موافقين و مدافعين اين نظام را كه در راستاي موفقيت آن از هر كوششي دريغ نميورزند خودي ناميد.
قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه تقسيم افراد به خودي و غيرخودي جداسازي دقيق محرم از نامحرم و جلوگيري از نفوذ دشمن در بدنه انقلاب و بازشناسي دشمن و كشف هويت افراد و جدايي صفوف از يكديگر است چرا كه تا صفوف جدا نشود تشخيص حق از باطل و دوست از دشمن امري بس مشكل است.
مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايد: دوران دشوار هر انقلابي آن دوراني است كه حق و باطل در آن ممزوج شود.[2]
در عين حال اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که اين صفبندي به معناي نقض حقوق شهروندي و تقسيم جامعه به شهروند درجه يك و دو نيست و غير خوديها تا وقتي كه به توطئهآفريني روي نياوردهاند از حقوق شهروندي برخوردارند.
مقام معظم رهبري در اين راستا ميفرمايند: «ما به عنوان حكومت، اين مخالفي كه در داخل جامعه وجود دارد ـ و لو مخالف نظام هم هست ـ تا وقتي كه توطئه و معارضه نكرده است، جان، مال، عرض و ناموس و حيثيت او امانت است؛ ما بايد از او دفاع كنيم و ميكنيم.»[3]
بنابر اين سياست نظام جمهوري اسلامي در قبال چنين مخالفاني هوشياري در برابر توطئه هاي احتمالي آنها و بر حذر بودن از اين عناصر در عين به رسميت شناختن حقوق شهروندي آنها مي باشد . مقام معظم رهبري در اين زمينه ميفرمايند: «محيطهاي سياسي بايد از چنين عناصري (غيرخودي) كه به فكر مصالح كشور نيستند برحذر باشند كه البته اين به معناي برخورد و محروم كردن آنان از حقوق شهروندي نيست».[4]
در طول تاريخ مشاهده ميكنيم كه حاكمان پيروز و سلاطين و پادشاهان و سران احزاب سياسي چگونه با مخالفان خود برخورد ميكردند به طوري كه هيچ گونه حقي براي آنها قائل نبوده و هرگونه آزادي را از آنها سلب ميكردند. امّا حضرت علي ـ عليه السّلام ـ كه در اصول گرايي نسبت به دشمن و تحمل مخالف ضرب المثل است در مدت كوتاه خلافت خود، سيرهاي بيبديل از خود برجاي گذاشته كه ميتواند براي حاكمان و مسلمانان الگويي كامل باشد كه از باب نمونه به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم:
روزي يكي از خوارج (قبل از نهروان) وارد مسجد شد و در مقابل حضرت ايستاد و گفت: از تو اطاعت نميكنم و در نماز به تو اقتدا نميكنم و تو را دشمن ميدارم. حضرت بعد از گوش دادن به تمام سخنان او پاسخ داد: با اين روش برخلاف دين عمل ميكني و به خود ضرر ميزني. آن مرد با تندي از مسجد خارج شد. ياران آن حضرت گفتند: او ميرود و فتنهها به پا ميكند، تا دست به حركتي نزده او را دستگير كنيم. امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: تا خلافي از او صادر نگردد، نميتوانيم آزادي او را محدود كنيم.[5]
در موردي ديگر روزي گروهي از خوارج وارد مسجد كوفه شدند و با شعارهاي مداوم قصد برهم زدن سخنراني امام را داشتند و پيوسته شعار «لاحكم الّا لله» را سر ميدادند. در اين هنگام امام با بزرگواري خاصي سكوت نموده و مخالفتهاي آنان را تحمل كرد، آن گاه خطاب به مردم فرمود:
كلمة حق يرادُ بها الباطل؛ شعار حقي است كه از آن باطل اراده ميكنند.
سپس خطاب به آنها فرمود: تا وقتي كه دست بر شمشير نبريد و با ما هستيد و از سه اصل اساسي برخورداريد:
1. لا نمنعكم مساجد الله تذكروا فيها اسمه؛ از ورود شما به مسجد براي نماز جلوگيري نميكنيم.
2. لانمنعكم من الفيء مادامت ايديكم مع ايدينا؛ تا وقتي كه با ما هستيد شما را از حقوق بيت المال محروم نميكنيم.
3. لانقاتلكم حتي تبدؤنا؛ با شما نميجنگيم تا شما جنگ را آغاز كنيد.[6]
شهيد مطهري در ترسيم حكومت علوي و حد و حدود آزادي كه حضرت به مخالفين ميداد مينويسد: «حضرت با خوارج در منتهي درجة آزادي و دموكراسي رفتار كرد، زندانشان نكرد، شلاقشان نزد و حتي سهم آنان را از بيت المال قطع نكرد. آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند، و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبه رو ميشدند و صحبت ميكردند. طرفين استدلال ميكردند، استدلال يكديگر را جواب ميگفتند. شايد اين مقدار آزادي در دنيا بيسابقه باشد كه حكومتي با مخالفين خود تا اين درجه با دموكراسي رفتار كرده باشد.»[7]
همان طور كه از فرمايشات مولاي متقيان استفاده ميشود گام اول در برخورد با مخالفان اين است که در عين حفظ هوشياري ، با آنها مدارا صورت گيرد اما در عين حال اين گونه نيست كه هميشه بايد با مخالف با لطف و تساهل برخورد نمود، بلكه اين تا زماني است كه مخالفت او و اظهار مخالفتش باعث به خطر افتادن نظام مقدس ما نشود كه در غير اينصورت بايد متناسب با مخالفت او برخورد نمود.
به عبارت ديگر اولاً: خودي و غيرخودي مفهومي است نسبي، يعني اين گونه نيست كه فرد يا گروه همواره خودي يا غيرخودي به حساب آيند، بلكه اين مرزبندي با توجه به موقعيت افراد متفاوت است. ثانياً خودي و غيرخودي داراي مراتب شديد و ضعيف است، يعني خوديها با توجه به ميزان وفاداريشان به انقلاب و نظام خودي محسوب ميشوند، چنان كه غيرخوديها نيز با توجه به عملكردشان در مقابله با ارزشها و نظام به مراتب ضعيف و متوسط و شديد تقسيم ميشوند. پس نوع برخورد نظام اسلامي با غير خوديها و سياستگذاري دربارة آنان به موقعيت آنان بستگي دارد . به طوري كه با كساني كه دشمنيشان در خصومت شخصي خلاصه ميشود، بايد از طريق مدارا در عين مراقبت، هوشياري و احتياط برخورد نمود كما اينكه با بغاة و كساني كه در داخل نظام اسلامي قصد برهم زدن امنيت را داشته باشند بايد با شديدترين شيوه برخورد نمود كه خود ميتواند به دو شيوه صورت گيرد:[8]
الف. طرد سياسي؛ از آنجا كه مخالفان نظام افرادي فرصتطلب و سودجو هستند كه بار انقلاب بر دوششان سنگيني نكرده، حكومت اسلامي و افراد جامعه اسلامي مانع از راه يافتن آنان در امور اساسي نظام و مناصب مهم و كليدي باشد و دست آنان را از مراكز حساس تصميمگيري كوتاه كنند، همان گونه كه حضرت امام خميني در اين زمينه ميفرمايند:
«من در ميان شما باشم يا نباشم، به همه شما وصيت ميكنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.»[9]
ب. برخورد صريح و قاطع: اگر حاكمان اسلامي به اين نتيجه رسيدند كه مدارا كردن با مخالفين داخلي نه تنها سودي نخواهد داشت، بلكه باعث تضعيف نظام نيز خواهد شد بايد با آنها برخوردي قاطع نمايند.
اسلام هم دين شمشير است و هم دين محبت، هم دين خشونت است، و هم دين نرمي، خشونت را در جاي خود تجويز ميكند و نرمي را در جاي خود؛ و عظمت و اهميت اسلام به همين است.
مولاي متقيان اين اصل اساسي (مدارا و خشونت) را در ضمن نامهاي كه به يكي از كارگزاران نوشته است، چنين گوشزد ميكند:
اِرفق ما كان الرفق اَرفق و التزم بالشدّة حين لايغني عنك الّا الشدة؛ آن جا كه مهرباني بايد راه مهرباني پوي و جايي كه جز درشتي به كار نيايد درشتي پيشه گيرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381.
2. حديث ولايت،ج 8.
3. مجموع الگوهاي رفتاري امام علي، مسائل سياسي، محمد دشتي، چ اوّل، 80.
پی نوشتها:
[1] . ر.ك: خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381. ص 9.
[2] . حديث ولايت، ج 8، ص 49.
[3] . مقام معظم رهبري، خطبه هاي نماز جمعه، 23 ارديبهشت 1379.
[4] . خودي و غير خودي، اسماعيل عليخاني، ص 14، به نقل از روزنامه جمهوري اسلامي، تاريخ 19/9/1379.
[5] . مجموعه الگوهاي رفتاري امام علي، مسائل سياسي، محمد دشتي، سازمان تحقيقات نيروي مقاومت بسيج، چ اوّل، 80، ص 105.
[6] . همان، ص 103، به نقل از تاريخ طبري، ج 4، ص 53.
[7] . جاذبه و دافعه علي، مرتضي مطهري، ص 129.
[8] . خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، ص 52.
[9] . خودي و غيرخودي، اسماعيل عليخاني، ص 52، به نقل از كلمات قصار، پندها و حكمتهاي امام خميني، ص 97.
منبع: اندیشه قم