شنبه، 23 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا امام حسين عليه السلام بعد از رسيدن به كربلا پيشنهاد داد به مدينه برگردد؟


پاسخ :
براي اينكه بدانيم چرا امام حسين عليه السلام چنين فرمايشي را كرده بايد ببينيم كه چه اتفاقاتي افتاد كه امام مجبور شد چنين درخواستي را بكند لذا به بررسي واقعه مي پردازيم:
امام حسين عليه السلام بعد از رسيدن به كربلا و مواجهه با سپاه حر بن يزيد رياحي و جلوگيري حرّ و سپاهيانش از حركت امام به سمت كوفه، رو به آنان كرد و فرمود:
«... ايها الناس! من به سوي شما نيامدم، كه نامه‏ ها و فرستادگان شما به نزد من آمدند، و گفتند نزد ما بيا كه امام نداريم. شايد خداوند به وسيله‏ ي تو ما را هدايت كند. پس اگر بر اين عهد باقي هستيد به من اطمينان بدهيد تا به سوي شهر شما بيايم، و اگر از آمدن من پشيمان شده ‏ايد و ميل نداريد، به جايي كه بودم برمي ‏گردم»
لشكريان حر سكوت اختيار كردند. پس از نماز عصر، مجددا امام عليه‏ السلام فرمود:
«ايها الناس اگر حق را به حق‏دار تسليم كنيد، خدا را خشنود كرده‏ ايد، ما اهل بيت پيغمبر به خلافت شما از اين مدعيان بناحق كه با شما به ظلم رفتار مي‏ كنند سزاوارتر هستيم. اگر ما را نمي‏ خواهيد و از آنچه نوشته ‏ايد و پيغام داده‏ ايد برگشته ‏ايد، برمي‏گردم». (1).
همچنين آن حضرت روز عاشورا خطاب به دشمن فرمود:
«أيها الناس! اذ كرهتموني فدعوني أنصرف عنكم الي مأمني من الارض». «اي مردم! حال كه مرا نمي‏ خواهيد، بگذاريد به جائي بروم كه در امن و امان باشم».(2) .
هنگامي كه عمرو بن سعد وارد كربلا شد، «قره بن قيس حنظلي» را طلبيد و به او گفت: برو از حسين بپرس كه چرا آمده و چه مي‏ خواهد؟
امام عليه‏ السلام فرمود:«همشهريان شما به من نوشتند كه بيا؛ اما حالا كه مرا نمي‏خواهند، برمي‏ گردم» (3) .
نتيجه : آمدن امام عليه‏ السلام به سمت كوفه صرفا به جهت دعوت مردم كوفه از ايشان و بيعت آنان با حضرت بود لذا چند بار فرمود: اگر نمي‏ خواهيد برمي‏گردم. امام عليه السلام اشاره اي به مكان خاصي نيز نمي كند و تنها مي خواهد كه به خاطر ناجوانمردي و خيانت مردم كوفه از آنان دوري گزيند.
حال با توجه به مطالب بالا وجه آن كه امام عليه‏ السلام به گفته ابن‏ عباس نيز عمل نكرد معلوم مي‏شود، ابن‏ عباس آمد و خواست از حركت امام عليه‏ السلام جلوگيري كند، و گفت:
«اگر حتما مي‏خواهي از مكه بيرون روي پس به سوي يمن برو، چون يمن سرزمين وسيعي است و قلعه‏ ها و دره ‏هاي بسياري دارد، و شيعيان پدرت آنجا هستند، پس به آنجا مي‏روي و مبلغين خود را به اطراف مي‏فرستي. اميدوارم كه به خوبي و خوشي موفق شوي».
امام عليه ‏السلام فرمود:«به خدا سوگند! مي‏دانم كه تو پند دهنده‏ ي دلسوزي هستي، ولي من تصميم گرفتم كه به سوي عراق بروم». (4)
پس دليل اصلي حضرت، از رفتن به طرف كوفه، دعوت كوفيان بود اما بعداز اينكه آنان خود از ادامه حركت امام به سوي كوفه جلوگيري كردند امام چاره اي نداشت جز اينكه به آنان بگويد حال كه در دعوت خود خيانت كرديد لااقل بگذاريد به جايي بروم كه ايمن باشم از شر شما، اما آنان از حركت امام به مناطق ديگر نيز جلوگيري كردند. پس دليل اين فرمايش امام روشن شد كه تنها به خاطر دوري از اين فتنه گران و نامردمان بوده حال اين رفتن به هر طرفي مي خواهد باشد.امام با اين فرمايش خود مي خواست به همگان و آيندگان بفهماند كه دعوت كنندگان حضرت مردماني بودند كه حتي با درخواست امام براي رفتن به مكاني ديگر هم مخالفت كردند و مقصود آنان تنها به شهادت رساندن فرزند پيغمبر خدا (ص) بوده است و اين موضوع اوج مظلوميت حضرت را مي رساند.
گذشته از اينكه حر بن يزيد با رفتن حضرت به ديگر مناطق هم مخالفت ‏كرد و نگذاشت امام عليه‏ السلام به آن سو حركت كند مگر آن كه با او بجنگند اما اين كار، خلاف مرام آن بزرگوار بود، چون در اين صورت، آغاز كننده‏ ي جنگ بود.

پي نوشتها:
1.تاريخ طبري، جلد 5، ص 401 و 402
2. همان ص 425
3. همان ص 411
4. همان ص 383،‌ 384 ؛تاريخ سيد الشهداء، عباس صفائي حائري، ص 200 به بعد
منبع:سایت انوار طاها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما