يکشنبه، 31 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

بریدن کامل از زندگی اجتماعی و پناه بردن به گوشه ای خلوت چه حکمی دارد؟


پاسخ :
شرح پرسش:
در شرایطی که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند، حضور انسان در اجتماع، باعث ترس از آلوده شدن به گناه خواهد شد، در این صورت بریدن کامل از زندگی اجتماعی و پناه بردن به گوشه ای خلوت و دور از اجتماع چه حکمی دارد؟


پاسخ اجمالی:
گوشه گیری گاهی کامل و همیشگی است و گاهی ناقص و مقطعی.

کناره گیری کامل و همیشگی به جهاتی اشکال دارد؛ زیرا:
1. خلاف سنت و تدبیر الاهی است؛ چون سنت و مشیت ذات حق تعالی بر این است که بشر از راه اختیار و فراهم کردن ابزارهای آن، یعنی فراهم بودن راه ضلالت و هدایت، به تکامل برسد.

2. مورد نهی ادیان الاهی قرار گرفته و بدعتی بوده که در میان عده ای، پیدا شده است. از این جهت دیده نشده است که انبیای الاهی و اوصیای آنها به طور کامل از اجتماع انسانی بریده باشند.

3. این نوع کناره گیری به هر دلیل که باشد، با روح آموزه های دینی و انسانی؛ همچون ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادر دینی، روا ساختن حاجت مومن، اصلاح میان مردم و...، منافات دارد.

4. بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد. انسان می تواند در عین التزام به دستورات دینی در بین مردم زندگی کند و در جهت خدمت رسانی به آنان کوشا باشد و لو این که کسی همچون شما فکر کند که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند و... .
از دیدگاه اسلام در چنین صورتی مسئولیت انسان های مؤمن در جهت پاک سازی فضای جامعه و تلاش در جهت خدمت به مردم، بیشتر خواهد بود.

پاسخ تفصیلی:
عزلت یا خلوت یا رهبانیت به معنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی است،[1] و از انواعی برخوردار است:
1. گوشه گیری کامل و همیشگی
2. گوشه گیری ناقص و مقطعی
گوشه گیری، قسم اول جایز نیست، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد.
هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند[2] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند.

دلایل مذمت و نکوهش گوشه گیری نوع اول:
1. عده ای از پیروان دین موسی و عیسی (ع) که در اقلیت و محکومیت حاکمان ظالم قرار گرفته بودند، به خاطر ترس از جان و دین خود، از مردم کناره گرفتند و به عبادت مشغول شدند.[3]
گروهی از مسلمانان به گمان این که چنین شیوه ای پسندیده است گوشه عزلت اختیار کردند، اما با نهی پیامبر اسلام (ص) رو به رو شدند. بعد از رحلت آن حضرت هم عده ای از مسلمانان به نام صوفی، گوشه گزینی را گزینش کردند و برای آن آدابی قرار دادند، که از سوی اهل بیت مورد تائید قرار نگرفت.[4]

2. انبیای الاهی و اوصیای آنها، اگر چه دوره ای کوتاه از عمر خود را در دوری از مردم بسر بردند، اما همین دوره را به منظور آمادگی بیشتر برای پذیرش بهتر و بیشتر دستورات الاهی و ابلاغ آنها به مردم، سپری کردند، لذا هیچ یک از آنها گوشه گیری دایمی نداشتند و با حاکمان ظالم مبارزه کردند و در میان مردم و در غم و شادی آنها شریک بودند.

3. سنت و تدبیر الاهی در خصوص زندگی بشری به گونه ای است که باید هم ابزارهای گمراهی و هم ابزارهای بندگی فراهم باشد؛ چون کمال آدمی با عبور از آنها به دست می آید.
لذا گوشه گزینی، نوعی نابود کردن عوامل رشد و پرورش روح و دین است.

4. رسول اسلام (ص) فرموده است که رهبانیت امت من هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره است. [5]
امام صادق (ع) در فرازی از فرمایش خود در خصوص دین اسلام می فرماید: گوشه گیری و بیابان گردی که دوری از مردم باشد، در دین اسلام وجود ندارد.[6]

5. کناره گیری کامل و همیشگی از مردم با روح آموزه های دینی؛ مانند ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادران دینی، روا ساختن حاجت مؤمن، اصلاح میان مردم، اطعام مؤمن، خیر خواهی مؤمن، همت گماشتن به امور مسلمانان و صله ارحام و ...، منافات دارد.[7]
نکته ای که در پایان باید بدان توجه داشت آن است که بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد، بلکه آداب گوشه گیری را در زندگی اجتماعی می توان رعایت و اهداف آن را نیز می توان به دست آورد؛ چون عمده آداب خلوت گزینی؛ غیر از دوری و گوشه نشینی از مردم، عبارت اند از: وضوء دایمی، ذکر دایم تلاوت قرآن، کم خوابی، کم گویی، کم خوری، خود را در محضر ذات حق تعالی دیدن و ... [8] که در زندگی اجتماعی دینی هم می شود عمده آن را رعایت کرد و هدف عمده آن، سلامت دین و آباد نمودن اوقات و بررسی احوال نفس و اخلاص عمل است که همه این اهداف در زندگی اجتماعی دینی قابل تحصیل است.
علاوه با مردم بودن و در اجتماع زندگی کردن اشکالات گوشه گزینی را ندارد.
خلاصه این که انسان در هر حالی و در هر کاری می تواند به یاد ذات حق تعالی باشد و به بررسی و سازندگی حالات نفس بپردازد.

پی نوشتها:
[1] نک: التعریفات، سید شریف علی بن محمد جرجانی، باب غین، اصطلاحات الصوفیه، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، باب خاء؛ تفسیر المیزان، ج 19، ص 173.
[2] معراج السعادة، ص 569.
[3] تفسیر المیزان، ج 19، ص 178.
[4] نک: مصباح الهدایة، ص 115.
[5] نک: تفسیر المیزان، ج 19، ص 178.
[6] اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب شرایع، ج 1.
[7] نک: اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، کتاب الدعاء. کتاب معاشرت.
[8] نک: کیمیای سعادت، ج 1، ص 454؛ مصباح الهدایة، ص 117؛ عوارف المعارف، ص 213، 220.
منبع: www.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.