شنبه، 2 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

عده‌ای بر این عقیده‌اند که برای پیشرفت اقتصادی، در ابتدا می‌بایست مشکل سیاست خارجی را حل کرد. بدین معنی که روابط آزاد و تعامل همه‌جانبه با سایر کشورها، موجب ورود سرمایه‌گذار خارجی و تجارت دوطرفه خواهد شد و این امر در نهایت به پیشرفت منجر می‌شود. این نگاه تا چه اندازه درست است؟


پاسخ :
پاسخ از دكتر حجت‌الله عبدالمالكی، عضو هیأت علمی دانشكده‌ی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام:

به‌طور کلی، سرمایه‌ی بین‌المللی و آن محیطی که خارج از مرزهای ما وجود دارد، فرصت‌هایی را برای پیشرفت اقتصادی ایجاد می‌کند و ظرفیتی در درون این مسئله وجود دارد. این یک اصل است و ما این اصل را می‌پذیریم، اما مسئله این است که متناسب با این فرصت‌ها، تهدیدهایی هم وجود دارد که اگر این تهدیدها را دفع نکنیم، ممکن است تعاملات خارجی باعث بدتر شدن پیشرفت اقتصادی شود و ما را در برنامه‌ی اقتصادی به عقب برگرداند.

مسئله‌ی دوم اینکه در همین فضایی که فرصت‌ها و تهدیدهایی وجود دارد، برای بهره‌مندی از ظرفیت‌ها باید توجه ویژه‌ای به الگوی ارتباط خارجی شود. ممکن است که از یک الگو بتوان بهره‌برداری مثبت کرد و نوع دیگری از ارتباط با همان کشورهای خارجی، باعث تضعیف و آسیب اقتصاد ما شود. بنابراین باید از ظرفیت خارجی استفاده کرد اما چگونه؟ عده‌ای معتقدند ما باید به کشورهای پیشرفته متصل شویم؛ یعنی واگن‌ خودمان را به لوکوموتیو کشورهای پیشرفته ببندیم. این نظریه تقریباً می‌توان گفت حداقل مال پنجاه شصت سال پیش است و در دوران حاضر به‌ کلی منسوخ شده است. امروزه حتی در کتاب‌های اقتصاد توسعه مطرح می‌شود که برای رسیدن به توسعه با شاخص‌های متعارف مادی نیز وابسته کردن خود به کشورهای توسعه‌یافته، کمک مهمی نخواهد کرد.

این مسئله دو دلیل دارد. اول اینکه الگوهایی که کشورهای توسعه‌یافته دیکته می‌کنند، لزوماً منطبق با ظرفیت‌ها و وضعیت محیطی و اجتماعی کشورهای دیگر نیست. ممکن است در حالت خوش‌بینانه، انگلیس و آمریکا به کشوری مثل کره‌ی جنوبی الگویی برای پیشرفت ارائه دهند، اما این ایده متناسب با ظرفیت آن‌ها نباشد. نکته‌ی دوم اینکه معمولاً کشورهای پیشرفته‌ی جهان، که کشورهای سلطه‌گر هستند، در همه‌ی تعاملات خود، به دنبال منفعت خودشان هستند، حتی اگر آن منفعت به‌شدت به ضرر کشوری باشد که با آن تعامل می‌کنند.

کشورهای دنیا را به‌طور کلی به دو دسته‌ی کشورهای سلطه‌جو و غیر از آن‌ها، تقسیم می‌کنیم. کشورهای سلطه‌جو آمریکا و برخی کشورهای اروپایی هستند و کشورهای غیر آن‌ها که خود به دو گروه تقسیم می‌‌شوند: کشورهایی که از توانمندی و ظرفیت‌های بالایی برای پیشرفت برخوردارند و کشورهایی که امکانات و منابع کافی برای پیشرفت ندارند. کشورهای بزرگی مثل ایران که منابع طبیعی و انسانی بالایی دارند، طبیعتاً جزء گروه اول از دسته‌ی دوم هستند؛ یعنی کشورهایی که سلطه‌جو نیستند و ظرفیت بالایی هم برای پیشرفت دارند. کشورهای سلطه‌جو در تمام تعاملاتی که با کشورهای دیگر، اعم از پرظرفیت و کم‌ظرفیت دارند، به دنبال تأمین منافع خود هستند و غیر از منفعت خود در سطح ملی به هیچ منفعت دیگری فکر نمی‌کنند. لذا اگر با سایر کشورها تعامل می‌کنند، برای این است که منافع خود را تأمین کنند.

معمولاً هم در تعاملات بین‌المللی، تضاد و تعارض منافعی بین کشورها وجود دارد. دو کار بسیار شایع است که کشورهای سلطه‌گر با کشورهای دیگر انجام می‌دهند. یکی تصاحب و غارت منابع طبیعی آن‌ها، از جمله نفت، گاز و سایر منابع است که به‌نوعی می‌توانیم نیروی انسانی خلاق را هم جزء منابع طبیعی در نظر بگیریم. از این منظر، کشورهای سلطه‌گر و نهادهای اقتصادی زیرمجموعه‌ی آن‌ها از جمله بانک جهانی، صندوق بین‌الملل پول، سازمان تجارت جهانی و امثال این‌ها، سازوکاری می‌چینند که بر اساس آن، کشورهایی که دارای منابع طبیعی‌اند و سرمایه‌ی کمتری دارند، خام‌فروشی کنند و خودشان تکنولوژی و محصولات تولیدشده از آن مواد خام را با قیمت بالا بفروشند. متأسفانه ما هم گویا همین مسیر را طی می‌کنیم و به زیاد شدن فروش نفت خام خود می‌بالیم.

دومین بلایی که کشورهای سلطه‌گر سر کشورهای پیرو می‌آورند، این است که محصولات خودشان را به بازارهای آن‌ها تحمیل می‌کنند. بازارهایی که معمولاً جمعیت زیادی دارند و درآمد قابل توجهی از محل خام‌فروشی به دست می‌آورند. در واقع کشورهای سلطه‌گر منابع طبیعی کشورهای دیگر را با قیمتی ناچیز می‌خرند و بعد کالاهایی را با بهره‌گیری از همان نیروی متخصصی که از کشورهای دیگر جذب کرده‌اند تولید می‌کنند و به آن‌ها می‌فروشند و درآمدهای هنگفتی کسب می‌کنند.

این برنامه‌ای است که کشورهای سلطه‌گر در تعامل با کشورهای پیرو خودشان، به‌طور معمول اجرا می‌کنند. حتی متفکرین و اقتصاددانان غربی اقتصاد توسعه‌ای که بی‌طرف هستند، برنامه‌ی نهادهای بین‌المللی مثل صندوق پول را بررسی کرده‌اند و براساس شواهد آماری و دقیق، اثبات نموده‌اند که خیلی از این برنامه‌ها در راستای منافع کشورهای توسعه‌یافته و پیشرفته بوده و در عمل چیزی غیر از افت بیشتر برای کشورهای پیرو نداشته است.

اینجا سؤال می‌شود پس چگونه چین یا کره‌ی جنوبی پیشرفت می‌کنند؟ در پاسخ باید گفت هرچند آن‌ها از یک‌سری از ظرفیت‌های بین‌المللی استفاده کردند، اما دو نکته وجود دارد. اولاً اینکه آن‌ها می‌توانستند خیلی بیشتر از این پیشرفت کنند، کمااینکه ما در مورد ایران هم می‌گوییم وضعیت موجود، بسیار فاصله دارد با آن وضعیتی که می‌توانستیم تا امروز به آن برسیم. در واقع بخشی از تعاملاتی که کره‌ی جنوبی و چین با دنیا داشتند، باعث شده است بخشی از توسعه و پیشرفت بالقوه‌ی آن‌ها به فعلیت نرسد.

دومین نکته اینکه در آن بخش‌هایی که پیشرفت داشته‌اند، بیشتر متکی بر نوآوری و خلاقیت و نیروهای داخلی خودشان بوده‌اند. برای مثال، درست است صنعت خودرو در دنیا وجود دارد، اما خودروسازی کره‌ی جنوبی بیشترین پیشرفت خود را مرهون بومی‌سازی است. هیچ‌وقت سرمایه‌گذار آمریکایی و اروپایی نمی‌خواهد این اتفاق بیفتد، مگر اینکه بخواهد تولید خودرو را برون‌سپاری کند؛ کاری که در خصوص صنایع آلاینده یا در مواردی که نیازمند نیروی انسانی ارزان‌قیمت هستند انجام می‌دهند. این‌گونه نیست که کشورهایی مثل چین و کره‌ی جنوبی با پیروی صرف از کشورهای پیشرفته به یک پیشرفت نسبی رسیده باشند، بلکه تا حد زیادی پیشرفت‌شان را درون‌زا کردند.

ما هم باید از دنیا استفاده کنیم، اما استفاده‌ای که در تئوری‌هایی موجود در حوزه‌ی روابط اقتصادی بین‌المللی نیامده باشد و در چارچوب الگوی بومی اقتصاد بین‌الملل، که مسئله‌ی همان درون‌زایی و برون‌گرایی اقتصاد است، قرار می‌گیرد. از فرصت‌های بین‌المللی باید با چشم باز استفاده کنیم. این ارتباط بین‌المللی مؤلفه‌هایی دارد. مهم‌ترین مؤلفه‌اش این است که حداکثر ارزش افزوده را در نهادهای طبیعی خودمان ایجاد کنیم و اگر از تکنولوژی یا دانش خارجی خواستیم استفاده کنیم، با هدف بومی‌سازی آن دانش و تکنولوژی باشد. البته معمولاً طرف‌های مقابل حاضر نیستند چنین تعاملی با ما داشته باشند. با وجود اینکه صد سال است شرکت‌های غربی در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه‌گذاری می‌کنند، دانشی در این زمینه به ما منتقل نکرده‌اند. با وجود اینکه در قراردادها، موضوع انتقال تکنولوژی به‌عنوان یک بند قید شده، حتی در سال‌های اخیر هم که سی‌واندی سال از انقلاب اسلامی گذشته است، می‌بینیم شرکت‌های اروپایی که در میادین نفت و گاز ما کار می‌کنند، در بخش‌های حساس ورود ایرانی‌ها را ممنوع کرده‌اند. بنابراین این‌گونه نیست که ما با تعامل گسترده و کاملاً آزاد با دنیا به پیشرفت برسیم. اگر این تعامل با چشم باز نباشد، به احتمال زیاد باعث می‌شود سرعت پیشرفت ما کمتر شود.

منبع: khamenei.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.