پرسش :
قرآن وظيفه عالمان ديني را هدايت معنوي مردم دانسته ، اگر آنان رهبري سياسي نيز ميداشتند، بايد در قرآن مطرح ميشد.
پاسخ :
رهبري سياسي، جزئي از وظايف پيامبران و امامان معصوم (عليهمالسلام) است و اين مطلب را آيات و روايات به خوبي روشن كرده است. قرآن كريم، عالمان دين را رونده راهي ميداند كه انبياء و اولياء رفتهاند و به همين دليل، نيازي به تصريح همه مسائل ديني در قرآن وجود ندارد. خداوند به همه مسلمانان و به طريق اولي به عالمان دين ميفرمايد كه سيره و روش و رفتار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را اسوه و الگوي خود قرار دهند: ”لقد كان لكم في رسول الله أُسوة حسنة“(1) و همگان را به تأسّي از ابراهيم خليل (عليهالسلام) و پيامبران الهي در ظلمستيزي و شركزدايي دعوت ميكند: ”قد كانت لكم أُسوة حسنة في إبراهيم والّذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا براء منكم“(2). بنابراين، بسياري از امور را قرآن كريم به سنّت و روايات محوّل كرده است و لازم نيست كه خودش تصريح كند و ثانياً با دستور پيروي از پيامبران و با روشن ساختن سيره سياسي ـ اجتماعي آنان و عهدهداري وظيفه اجراي دين و تشكيل حكومت، قهراً وظيفه و رسالت عالمان دين نيز روشن ميشود و در اثبات ولايت فقيه نيز روشن شد كه عقل، حكم ميكند كه اجراي احكام دين، بايد استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نبوده و اگر چه «أُولي الأمر» در آيه كريمه ”أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأُولي الأمر منكم“(3) ظاهرِ در معصومين (عليهمالسلام) است و آنان، اولي الامر بالاصالة هستند، ولي در عصر غيبت معصوم (عليهالسلام)، طبق رهنمود عقل و نيز به دستور خود معصومين (عليهمالسلام)، نائبان ايشان اولي الامر هستند، اما «أُولي الأمر بالتبع» نه «أُولي الأمر» بالاصاله و همانگونه كه در عصر حضور و ظهور معصوم، نائبان خاص، بسياري از كارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود، در عصر غيبت نيز نائبان عام، اداره امور را به دست دارند. البتّه نائبان عام و منصوبان امامان معصوم (عليهمالسلام) در مسأله رهبري و حكومت، عالمان و فقيهاني هستند كه سه شرط فقاهت، عدالت، و تدبير و مديريت نظام اسلامي را داشته باشند وگرنه، برخي از عالمان و فقيهان، فقط براي مباحث علمي و تدريس و اقامه جماعت مناسب هستند. فقيه عادلي براي رهبري منصوب است كه اوّلا ً بينش سياسي خوبي داشته باشد و ثانياً فن مديريت را بداند؛ زيرا مديريت، تنها علم نيست، بلكه فن و استعدادي خاص است كه همگان آن را ندارند و به همين دليل بود كه حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به ابوذر (رض) كارهاي مديريتي نميدادند؛ چون او توانايي اين امر را نداشت(4). فقيهاني كه بينش سياسي ـ اجتماعي و توانايي مديريت نداشته باشند، فقط براي قضاء و مرجعيت منصوبند نه براي رهبري. تذكر: بررسي نصوص فراواني كه وظيفه عالمان ديني را تعديلِ اقتصاد، رفع ظلم از گرسنگان، جلوگيري از شكمبارگي ظالمان، و… ميداند؛ مانند: «وما أخذ الله علي العلماء ان لا يقارّوا علي كظّة ظالم ولا سَغَب مظلوم»(5)، لزوم دخالت و بلكه تشكيل حكومت آنان را روشن ميكند.
(1)سوره أحزاب، آيه 21.
(2)سوره ممتحنه، آيه 4.
(3)سوره نساء، آيه 59.
(4)كتاب الخراج، ص 9.
(5)نهج البلاغه، خطبه 3، بند 16.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه، ص 369 ـ 371)
رهبري سياسي، جزئي از وظايف پيامبران و امامان معصوم (عليهمالسلام) است و اين مطلب را آيات و روايات به خوبي روشن كرده است. قرآن كريم، عالمان دين را رونده راهي ميداند كه انبياء و اولياء رفتهاند و به همين دليل، نيازي به تصريح همه مسائل ديني در قرآن وجود ندارد. خداوند به همه مسلمانان و به طريق اولي به عالمان دين ميفرمايد كه سيره و روش و رفتار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را اسوه و الگوي خود قرار دهند: ”لقد كان لكم في رسول الله أُسوة حسنة“(1) و همگان را به تأسّي از ابراهيم خليل (عليهالسلام) و پيامبران الهي در ظلمستيزي و شركزدايي دعوت ميكند: ”قد كانت لكم أُسوة حسنة في إبراهيم والّذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا براء منكم“(2). بنابراين، بسياري از امور را قرآن كريم به سنّت و روايات محوّل كرده است و لازم نيست كه خودش تصريح كند و ثانياً با دستور پيروي از پيامبران و با روشن ساختن سيره سياسي ـ اجتماعي آنان و عهدهداري وظيفه اجراي دين و تشكيل حكومت، قهراً وظيفه و رسالت عالمان دين نيز روشن ميشود و در اثبات ولايت فقيه نيز روشن شد كه عقل، حكم ميكند كه اجراي احكام دين، بايد استمرار داشته باشد و مختص به زمان حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نبوده و اگر چه «أُولي الأمر» در آيه كريمه ”أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأُولي الأمر منكم“(3) ظاهرِ در معصومين (عليهمالسلام) است و آنان، اولي الامر بالاصالة هستند، ولي در عصر غيبت معصوم (عليهالسلام)، طبق رهنمود عقل و نيز به دستور خود معصومين (عليهمالسلام)، نائبان ايشان اولي الامر هستند، اما «أُولي الأمر بالتبع» نه «أُولي الأمر» بالاصاله و همانگونه كه در عصر حضور و ظهور معصوم، نائبان خاص، بسياري از كارها را به عهده داشتند و مباشرت خود معصوم شرط نبود، در عصر غيبت نيز نائبان عام، اداره امور را به دست دارند. البتّه نائبان عام و منصوبان امامان معصوم (عليهمالسلام) در مسأله رهبري و حكومت، عالمان و فقيهاني هستند كه سه شرط فقاهت، عدالت، و تدبير و مديريت نظام اسلامي را داشته باشند وگرنه، برخي از عالمان و فقيهان، فقط براي مباحث علمي و تدريس و اقامه جماعت مناسب هستند. فقيه عادلي براي رهبري منصوب است كه اوّلا ً بينش سياسي خوبي داشته باشد و ثانياً فن مديريت را بداند؛ زيرا مديريت، تنها علم نيست، بلكه فن و استعدادي خاص است كه همگان آن را ندارند و به همين دليل بود كه حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به ابوذر (رض) كارهاي مديريتي نميدادند؛ چون او توانايي اين امر را نداشت(4). فقيهاني كه بينش سياسي ـ اجتماعي و توانايي مديريت نداشته باشند، فقط براي قضاء و مرجعيت منصوبند نه براي رهبري. تذكر: بررسي نصوص فراواني كه وظيفه عالمان ديني را تعديلِ اقتصاد، رفع ظلم از گرسنگان، جلوگيري از شكمبارگي ظالمان، و… ميداند؛ مانند: «وما أخذ الله علي العلماء ان لا يقارّوا علي كظّة ظالم ولا سَغَب مظلوم»(5)، لزوم دخالت و بلكه تشكيل حكومت آنان را روشن ميكند.
(1)سوره أحزاب، آيه 21.
(2)سوره ممتحنه، آيه 4.
(3)سوره نساء، آيه 59.
(4)كتاب الخراج، ص 9.
(5)نهج البلاغه، خطبه 3، بند 16.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه، ص 369 ـ 371)