پرسش :
چرا برخي به افراد فقير پشت مي كنند؟
پاسخ :
در بحث زير ابتدا نظر اسلام را در مورد فقر بررسي مي كنيم و سپس خواهيم گفت كه آيا هميشه به فقير پشت مي كنند يا نه گاهي فقير از مردم كناره گيري مي كند؟ و در آخر دربارة انواع فقر سخن به ميان خواهيم آورد. فقر پديده اي است نامبارك كه دين اسلام به شيوه هاي مختلف سعي بر براندازي آن دارد. دستوراتي نظير قناعت، احسان، قرض دادن، انفاق،صدقه، زكات، خمس، هديه، اطعام فقير و اطعام فقير در كفاره هايي مثل قسم دروغ، روزه ها و ... همه و همه اشاره به فقرستيزي دارد. در قرآن شريف در آياتي هم كه تمجيد از فقرا شده بخاطر صفت فقر آنها نيست به دليل ايمان قوي، تحمل، بردباري، حق مداري و ... آن افراد بوده است.[1]
فقر آن قدر قدرت تخريبي دارد كه در روايات متعدد آن را بزرگترين مرگ و يا عامل محرك به سوي كفر و .. خوانده اند[2]
سؤال: آيا به راستي هميشه مردم به فقير پشت مي كنند يا ...؟ با تأمل در حالات فقرا و دقت در جوانب موضوع و بررسي روايات به اين نتيجه مي رسيم كه گاهي هم فقرا از مردم گناره گيري مي كنند در ذيل به بررسي اين دو بعد مي پردازيم:
الف) علت هاي پشت كردن به فقرا:
1 . عشق به دنيا و تعلقات آن: عشق به دنيا و خودخواهي و وسوسه شيطان، و هواي نفس باعث مي شود كه انسان از آخرت غافل شود به گونه اي كه لحظه اي وقت تأمل دربارة حقيقت زندگي و هدف آفرينش نباشد اين انسان از جمع مال به نفع زندگي مادي خود از هيچ چيز دريغ نمي ورزد و پيوسته به اين فكر است كه چه كند كه بيشتر به خواسته ها و آرزوهايش برسد نگاهي به زندگي افراد مستبدي همچون قارون و فرعون و همكيشان فعلي آنها ما را به عمق اين تفكر مي رساند. افرادي كه براي رسيدن به خواسته هاي خود حاضرند دست به ظلم، غصب اموال و املاك و حتي قتل بزنند، دنياگرايي افراطي خود باعث صفات پستي مي شود كه در ذيل به آن مي پردازيم. صفاتي كه هر كدام به تنهايي كافي است كه از فقيران غافل شوند.
1 ـ 1 . حرص: صفتي است كه آدمي را وادار بر جمع نمودن زائد از آنچه كه به آن احتياج داريم كه خود يكي از شعب هاي مهلك حبّدنيا است.[3]
1 ـ 2 . بُخل: امساك كردن از آنچه بايد بذل كرد كه از صفات زشت و نتيجه حبّ دنيا است كه در اخبار و احاديث بخيل مورد مذمت قرار گرفته است و تجربه شده كه بخيل در نظرها ذليل و خوار است و نگاه به چهرة او دل را مي گيرد و تاريك مي كند.[4]
1 ـ 3 . بي اعتمادي به خدا: ما به خاطر ذهن ماديگرايي كه داريم هميشه دنيايي فكر مي كنيم معادله هاي ما در چارچوب برد و باخت (سود و زيان) مطرح مي شود به همين خاطر هميشه همبستگي مثبت بين (احساس، يا صدقه، خمس، زكات و ....) و كاهش مال مي بينيم يعني مي گوييم در زكات چون پول از جيبمان بيرون مي رود پس سرماية كلي ما كمتر مي شود در صورتي كه خداوند كه صادق ترين، بي نيازترين، قادرترين و... است خود فرموده اند كه احسان، باعث زيادي مال، رزق و آسايش شما خواهد شد خداوند مثل انفاق را در قرآن چنين فرموده اند: مثل دانه اي است كه بكاريد سپس سبز شود و هفت خوشه به بار آورد كه هر خوشه صد دانه داشته باشد و خدا به كساني كه قصد و نيت خالص داشته باشند بيش از اين هم مرحمت مي كند كه او دارا و دانا است.
1 ـ 4 . تشويق دوستان و اطرافيان ناباب: گاهي انسان زمينه انفاق و كمك به فقير را دارد اما اطرافيان كه جز به تمنيات خود نمي انديشند مانع از احسان و كمك به آنها مي شوند و با وسوسه ها و كارشكني ها مانع كمك به فقرا مي شوند.
1 ـ 5 . موقعيت و شأن اجتماعي كاذب: افرادي كه از نظر ايمان ضعيف هستند و در ذهنشان تنها زندگي دنيا جاي دارد حساب هاي ماديگرانه اي دارند لباس شيك، ماشين آخرين سيستم، خانه چنان و در كل سرو وضع و پز برايشان آخرين هدف نهايي است هيچ چيز آنها را مثل سودهاي مادي (مال و جاه) خوشحال نمي كند و هيچ امري مثل از دست دادن موقعيت اجتماعي پوشالي (جاه، رياست، ثروت) آنها را ناراحت نمي كند تا جايي كه حتي در نشستن در مجالس بايد در صدر مجلس بنشيند، مردم بايد به آنها احترام بگذارند و ... در قرآن شريف مي خوانيم كه ثروتمنداني به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ گفتند ما دوست داريم نزد تو بيائيم اما افرادي كه از سطح ما پايين تر هستند و ايمان آنها به خاطر طمع در مال و درجه استه نزد شما جمع شده اند آنها را از خود برانيد تا ما بيشتر با شما باشيم كه خداوند فرمودند اي پيامبر هرگز چنين كاري را انجام نده كه باعث ظلم خواهي شد.»[5]
به تعبير قرآن شريف پول و ثروت در دست افراد غافل سبب غرور و سرمستي، انحراف، نشنيدن موعظه، فراموشي خدا و خلق، فخرفروشي، خودنمايي، تجملگرايي و... مي گردد.[6] كه همه اينها باعث مي شود كه انسان به اطراف خود (فقرا و نيازمندان و...) بي توجه باشد. در روايت داريم پيامبر با عده اي نشسته بودند مرد فقيري وارد مجلس شد شخصي خودش و لباسش را جمع كرد (با اكراه و بي ميلي و بي احترامي) حضرت او را مورد عتاب فرمودند و گفتند ترسيدي فقرا و به تو سرايت كند.[7]
نكته: اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه والاترين مردم زمين بودند و ثروت مادي و دنيوي جهان در خدمت آنها بود به هيچ وجه از فقيران كنار نمي كشيدند امام رضا ـ عليه السلام ـ به كسي كه خواست سفره اش را از خدمتكارانش جدا كند نصيحت فرمودند كه آنها نيز بندگان خدا هستند و با كمال ميل با خدمتكاران خود هم غذا مي شوند. داستان هاي انفاق اهل بيت، يتيم نوازي، سركشي به فقرا و اطعام آنها زبانزد عام و خاص است. به ويژه شيوة برخورد با فقير (حفظ حرمت و آبروي آنها و ...)
«برو اي گداي مسكين در خانة علي زن كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را»
1 ـ 6 . صفات بد برخي از فقرا:
الف) مكر و حيله: برخي از فقرا به قول معروف صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي دارند ولي برخي از لطف و محبت مردم سوء استفاده مي كنند از مردم توقّع زياد دارند، وقت و بي وقت مزاحم مردم مي شوند، تملق و چاپلوسي مي كنند خود را ذليل و خوار مي كنند كه باعث مي شود امر مشتبه شود چون برخي عادت به گدامنشي دارند و در واقع زندگي فقيرانه را براي اغفال و فريب مردم ترجيح مي دهند اين كلك ها وحقه بازي ها باعث مي شود كه مردم به فقرا بدبين شوند يعني احتمال دهند كه اين افراد واقعاً نيازمند نيستند.
ب) كم همتي و تنبلي: پستي طبع و قصور همت از طلب كارهاي بزرگ و قناعت (به معني غير واقعي) نمودن نفس به شغل هاي پست و اعمال جزئي نتيجه كم دلي و ضعف نفس است كه اين خود باعث فقر و پايين تر بودن از سطح عرف جامعه مي گردد مسلّم است كه مردم از چنين افراد تنبلي روي خوش ندارند و ميلي ندارند كه به او كمك كنند چون او توانايي و قدرت بهتر بودن را دارد ولي سستي و تنبلي مي كند.[8] (فقر از ازدواجِ سستي و كسالت متولد گردد) نقل از تحف العقول، ص 158.
ج) اسراف: گاهي برخي به خاطر اسراف دچار فقر مي شوند كه اين افراد نزد مردم بدجلوه مي كنند.
«آن وقت كه جيك جيك مستونت بود فكر زمستونت نبود؟
1 ـ 7) تبعات فقر: فقر يك عامل نحس و شوم است كه بر فرهنگ، بهداشت، طرز فكر افراد اثر ميگذارد عاملي است كه تنها با اتحاد و كمك اجتماعي و انصاف قابل حل است از سويي هم انسان ها دوست دارند كه روز به روز پيشرفت كنند و از سقوط و در جا زدن ترسان هستند به همين خاطر مردم دوست دارند با افرادي معاشرت كنند كه بر فرهنگ، سلامت، مهارت و ... آنها بيفزايند بنابراين ترجيح مي دهند بيشتر با افرادي كه در آمد خوبي دارند رفت و آمد كنند در ذيل به برخي ديگر از تبعات بد فقر اشاره مي كنم كه هر كدام به گونه اي مردم را از معاشرت با آنها باز دارد
الف) بدبيني به خدا: گاهي افراد فقير به خاطر نداشتن قدرت تحليل و ايماني قوي سبب آن را از خدا مي دانند و او را باعث بدبختي خود مي شمارند و پيوسته بد و بيراه مي گويند.
ب) انزوا ج) بي نشاطي و حزن د) سستي اراده هـ ) غضب و خشم 9) منفي بافي و نگاه به بعد منفي مسايل و) نا اميد كردن خود و ديگران.
نكته: در موارد بالا ديديم كه فقر مي تواند سازمان رواني و بهداشت جسماني فرد را با مشكل روبرو كند و او را از زندگي طبيعي (اجتماعي بودن، نشاط، ارتباطات و.... ) محروم سازد و از آنجايي كه فرد فقير چون عضوي از شبكه اجتماعي است در حد خود مي تواند اثرگذار باشد.
1 ـ 8) دلسوزي: گاهي افراد با فقرا همنشين نمي شوند و معاشرت نمي كنند به اين دليل كه آنها زندگي و وضع خوب ما را مي بيند و از موقعيت خود خجالت مي كشند.
1 ـ 9) ترحم و بي احترامي: گاهي ما از رفت و آمد با فقرا ابا داريم چون مي ترسيم كه آنها گمان كنند كه ما از روي ترحم با آنها رفت و آمد داريم و باعث رنج آنها شود (البته اين دليل خوبي نيست بايد ديد راه بهتر كدام است نه اينكه كناره بگيريم)
1 ـ 10) عدم درك موقعيت: گاهي افراد وقتي با انسان هاي فقير و يا كم درآمد رفت و آمد مي كنند چون زندگي خودشان خوب است به هر چيزي كه بخواهند دسترسي دارند گمان مي كنند كه فرد فقير بخيل است به عنوان مثال وقتي در خانه خودمان مهمان بودند غذاي خوبي به آنها داديم و پذيرايي خوبي كرديم اما وقتي به خانه آنها رفتيم پذيرايي خوبي نديديم گمان مي كنيم كه او قصد بي احترامي دارد و يا به خاطر حساسيت پول خرج نمي كند و اين درك واقعاً براي كسي كه طعم تلخ فقر را نچشيده مشكل است. پس با دقت در زندگي روزانه آنها، توجه به درآمد و خرج آنها و ... مي تواند ما را نسبت به آنها خوش بين كند.
1 ـ 11) غفلت: گاهي انسان (كه نوعاً مردم از اين گونه اند) به اصل قضيه و نيازمندان آگاه است اما در عصر جديد (عصر تكنولوژي و استرس و...) هر كسي هزاران گرفتاري دارد(بچه، غذا، پوشاك، مسكن و...) بگونهاي كه غرق در نيازهاي خود كه گاهي اوقات نياز ضروري و درجه اول نيست مي شود و به دنبال چيزهاي بهتري براي رفاه و زندگي خوب خود است (سفر بهتر، خانه شيك تر، لباس مرغوبتر و...) اينها باعث مي شود كه انسان به نيازمندان دقت نكند (و مسئوليت انساني و الهي خود در قبال آنها) به همين خاطر است كه گاهي صحبت از وضع اسفبار فقرا و گرفتاري هاي (روحي و جسماني) آنها مي شود اين افراد سريع تحت تأثير واقع مي شوند و به دنبال رفع نياز آنها مي آيند. (پس اين امر نياز به موعظه، امر به معروف، تشويق به احسان، بيان مسائل و مشكلات فقرا، فرهنگ فقرستيزي، آگاهي مردم با دستورات اجتماعي (معاشرت، احسان، صله، هديه، و... ) در توجه به مسائل فقر را بيشتر نشان مي دهد).
1 ـ 12 . عدم اطلاع رساني، گاهي انسان قصد بي احترامي به فقير ندارد اما چون نمي داند در منطقه يا محل زندگي خود افراد نيازمندي هم (بخاطر مناعت طبع و عزت نفسي كه اين فقرا دارند) زندگي مي كنند پس بر ما لازم است كه اين افراد را شناسايي كنيم.
1 ـ 13 . دسترنج و تلاش خود: برخي مي گويند (از روي هوا و هوس و فراموشي خدا) كه مالم حاصل زحمات خودم است چرا به ديگري بدهم (مثل قارون در سوره قصص) و به افراد خير معرفي كنيم.
نكته: به يمن انقلاب اسلامي و با تدبير حضرت امام خميني(ره) و مهر افرد خيّر، كميته امداد و سازمان هاي شبيه آن توانسته اند گامهاي خوبي در اين زمينه بردارند اما براي فقر ستيزي نياز به تعاون و همكاري همه جانبه مردم و مسئولين است چرا كه نيازهاي مادي تنها يك قسمت از نيازهاي اين افراد است چه بسا بسياري از نيازهاي معنوي و روحي اين افراد ارضاء نشود كه همين مي تواند مانع ارتباطات انساني صحيح بين افراد جامعه گردد.
ب) علت هاي كناره گيري برخي فقرا از مردم 1) بينش ماديگرانه: فقيري كه بينش الهي و ديني خوبي ندارد و معيار محبوبيت و مقبوليت را تنها در پول و جاه مي داند هميشه در آرزوهايش دنبال پولي است كه بين مردم سربلند باشد و به ديگران فخرفروشي كند نمي تواند تحمل كند كه سر و لباسش از ديگران پايين تر است اين احساس پستي هميشه از درون او را اذيت مي كند و باعث مي شود كه از اجتماع گريزان باشد اما برخي از فقرا كه از عقيدة محكمي برخوردارند مي دانند كه فقر بر دو نوع است.[9] «فقر تقديري» (به خاطر مصلحت خدا و حكمت او) و «فقر اكتسابي» (بخاطر سستي، تنبلي، اسراف و ...) آنها با خود مي گويند حالا كه مصلحت خدا بر اين قرار گرفته كه من با فقر امتحان شوم چه خوب است كه با شكيبايي از اين امتحان الهي سربلند بيرون آيم او نه تنها از وضع خود خجالت نمي كشد بلكه مايه اميد و نشاط افراد بي بضاعت ديگر نيز مي شود و هميشه در متن جامعه است مثال اينها مثل پابرهنگاني بود كه از رهبري امام خميني حمايت كردند و تا پيروزي انقلاب اسلامي مقاومت كردند (و اين يعني اجتماعي بودن يعني سياسي و متدين بودن)
3 . عزت نفس: برخي از فقرا از حضور در اجتماع خودداري مي كنند آنها زياد دوست ندارند با افرادي كه وضع بهتري دارند معاشرت كنند تا مبادا مورد ترحم كسي قرار بگيرند آنها از آنچه دارند راضي هستند و قانع. هرگز شكايتي پيش اين و آن نمي كنند.
3 . فراز از منّت: يكي از كارهايي كه باعث ضايع شدن اجر احسان و كمك مالي مي شود منّت است قرآن شريف به مؤمنان سفارش مي كند كه مبادا با منّت اجر خودتان را از بين ببريد.[10] متأسفانه بسياري از انسان ها بخاطر كم ظرفيتي علاقه به مطرح شدن و مشهور شدن و مقبوليت اجتماعي به گونه اي كار نيك خودشان را مطرح مي كنند و اين باعث اذيت شدن فردي است كه مورد كمك واقع شده است و گاهي هم انسان كم ظرفيتي مي كند و در كوچكترين نزاع و بحث با يك فرد فقير كمك هاي خودش را به رخ او مي كشد به همين خاطر برخي از افراد نيازمند براي حفظ آبرو و موقعيت اجتماعي از همان اول جلوي انفاق و احسان را مي گيرند و يا در جمع آنها حاضر نمي شوند كه اگر كمكي به آنها شده معين گردد و انگشت نما شوند.
4 . انفاق اموال و اشياء پست: متأسفانه مُد شده كه اگر انسان چيزي را مي بيند كه در منزل باعث تنگي جا شده و يا بي مصرف باقي مانده را تصميم مي گيرد كه به نيازمندان بدهد و از آن بدتر كه قيافه فرد خيّر را هم به خود مي گيرد اين كار برخلاف فرمايش قرآن كريم است كه مي فرمايد: از آنچه كه مورد علاقه و پسند خودتان است انفاق كنيد (نه اشياء بي ارزش يا كم ارزش)[11]
5 . عدم تحليل درست: برخي از افراد نيازمند بخاطر سختي اي كه متحمل مي شوند قضاوت هاي نادرستي هم مي كنند و اين بخاطر اين است كه نيازهاي جسمي و روحي ما به هم پيوند و ارتباط دارند اگر يكي از نيازها ارضاء نشود تعادل بقيه سازمان ها جسمي و رواني را به هم مي زند تنها ايمان قوي مي تواند مانع قضاوت هاي عجولانه وغير منصفانه را بگيرد. برخي از نيازمندان پيوسته (به خاطر عدم تحليل درست) نق مي زنند از اين و آن بد مي گويند به اطرافيان خود كه پول و مالي دارند نسبت نادرست دزد، رشوه گير، باج گير و ... مي زنند كه اين عوامل (نق زدن ها، مارك زدن ها، منفي بافي ها) باعث تنش و كدورت مي شود كه گاهي روابط بين آنها را به هم مي زند (چه زيباست كه افراد متمكن با تحمل اين حرف به آن نيازمندان بينش صحيح و كمك مناسب نمايند.)
6 . فقر سبب انزوا مي شود: حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند آدم نيازمند در شهر خودش نيز غريب است[12]
7 . فقر سبب قطع ارتباط كلامي مي شود: روشن است كه انسان ها با قدرت بيان با همديگر ارتباط برقرار مي كنند و تا جايي كه قدرت بيان يكي از نعمت ها و حرفه ها محسوب مي شود فردي كه نتواند ارتباط كلامي خوبي ايجاد كند در برخي مواقع نمي تواند از حق خود دفاع كند و چه بسا مورد ظلم واقع شود حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: الفقرُ يَحرسُ الفَطِنَ عَن حجتهِ؛ فقر شخص زيرك را از بيان دليلش گنگ مي سازد[13] (شخصيت اجتماعي او آسيب مي بيند)
8 . فقر باعث خشم و غضب مي شود[14]
9 . فقر حزن و غم را در پي دارد: اِنَّ الفقرَ جالبٌ للهُمومِ (شرح غررالحكم، ج 1، ص 37، حديث 77)
10 . فقيرنااميد و سست اراده است: كسي كه نيازمند است و قدرت توكل و صبر خوبي ندارد زود از پا در ميآيد نااميد مي شود و از ادامه كار باز مي ماند حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: ان اِفْتَقَر قَنَطَ وَ وَهَن؛ اگر فقير شود نوميد و سست مي گردد (كلمات قصار، نهجالبلاغه)
11 . فقر شخصيت آدمي را پست مي كند: علي ـ عليه السلام ـ خطاب به امام حسن ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: يا بني الفقير حقيرٌ[15]
12 . فقر موجب بي آبرويي مي شود: كسي كه به فقر مبتلا گشت به كمي حياء و آبرو نيز مبتلا مي شود. فقير بسيار دست نياز دراز مي كند و زياد از حد عاريه مي گيرد و عاريه يعني چيزي كه انسان با عار و شرم از ديگري مي گيرد.
13 . عدم تأييد اجتماعي: يكي از عواملي كه سبب رونق بازار ارتباط مي شود لباس شيك، موي منظم، عطر و ... روشن است كه فقير بخاطر عدم قدرت مالي نمي تواند از اين امكانات برخوردار باشند به همين خاطر گاهي اوقات خودشان از افرادي كه سر و وضع خوبي دارند فاصله مي گيرند تا از مقايسه ديگران در امان بماند (براي اطلاع بيشتر به كتب روانشناسي اجتماعي بحث جاذبه بين فردي رجوع كنيد).
14 . بازتاب رفتاري: انسان ها نوعاً با هر كسي مثل خودش برخورد مي كنند شخصي كه نيازمند است كمتر مي تواند دل خوشي داشته باشد و بيشتر محزون است و اين غم از دل به چهره و حتي ژست و وضعيت بدني (زبان بدني) ظاهر مي شود برخي افراد كه فرد نيازمند را با اين حالت افسردگي و ... مي بينند از او فاصله مي گيرند همين امر باعث مي شود كه خود فرد نيازمند نسبت به آنها بدبين شوند و بخواهد كمتر در جمع آنها حاضر شوند آري فقر سبب حزن و غم مي شود اين مورد در روايات ما نيز آمده كه نداري غم ها و اندوه ها را با خود به ارمغان مي آورد.
حرف آخر: در اسلام فقر چيز ناپسندي شمرده شده از مؤمنين خواسته شده كه با رعايت مسائل ديني (احسان، صدقه،زكات، قرض، رفع نياز و ...) با فقر مبارزه كنند (فقر برادر كفر است) از نكات بسيار مورد توجه اين است كه ما بايد در راستاي دستورات اسلام، به بهترين وجه به فقرا كمك كنيم به گونه اي كه اندكي به حرمت، عزت و ... آنها آسيبي نرسد و موانع حضورشان در اجتماع را برطرف مي كنيم از سوي ديگر همه ما بايد متوجه باشيم كه اين وضعيت ممكن است براي هر كسي پيش آيد كه گفته اند به مالت نناز كه به شبي بند است و به زيبايي ات نناز كه به تبي بند است. بايد بينش الهي خودمان را قوي كنيم با فقري كه تقديري است (قضا و قدر الهي) از روي عشق كنار آئيم چون كه پشت آن حكمت و امتحان الهي است چه بسا مال و جاه باعث نابودي گردد و با فقر اكتسابي كه حاصل تنبلي، بي حالي، عجز و نداشتن برخورد انساني، بي امانتي، خيانت، اسراف و ... مي باشد مبارزه كنيم و در آخر با غناي خودمان لحظه اي از خدا غافل نباشيم و دست نيازمندان را بگيريم و پيوسته اين آيه را مدّ نظر داشته باشيم يا ايها الناسُ انتم الفقراء الي الله» ما همگي نسبت به خدا كه كمال و جمال مطلق است و هر صفت خوبي را در حد تمامش دارد فقير هستيم ما فقر وجودي نسبت به خدا داريم يعني هر لحظه براي وجودمان مديون خدا هستيم و اين معني كلام رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ كه مي فرمودند: «الفقرُ فخري؛ فقر مايه مباهاتم است» (نه فقر مالي).[16]
از عدم دِِرهم دَرهم مباش و دين را به دنيا مده كه روز جزا گويند دين آر نه دينار
نقل از معراج السعاده
منابع كمكي:
1 . فقر و غنا در قرآن و حديث، دكتر محمدكاظم شاكر، ناشر رايزن.
2 . ر.ك: تفسير نمونه، آيه 52، سورة بقره و 26 ـ 30، سوره هود و 83 ـ 76 سورة قصص.
------------------------------------------
[1] . ر. ك: سوره هود، آيه 26 ـ 30، سوره انعام، آيه 52 و ...
[2] . ميزان الحكمه، باب فقر.
[3] . خلاصه معراج السعادة. شيخ عباس قمي، مؤسسه در راه حق.(بحث حرص).
[4] . همان.
[5] . تفسير شبرّ، علامه سيد عبدالله شبّر، انتشارات اسوه، ذيل آيه 52، سورة انعام.
[6] . تفسير نور، سورة قصص، محسن قرائتي، آيه 76 ـ 83.
[7] . تفسير كنزالدقائق، ذيل آيه 52، سورة انعام، (تفسير كنز الدقائق يك تفسير روايي است).
[8] . اصول و روشهاي تربيت در اسلام، دكتر سيد احمد احمدي، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهي، ص 94، (اقتباس).
[9] . احياء العلوم، ج 4،ص 193.
[10] . سوره بقره، آيه 264، سورة آل عمران، آيه 92.
[11] . همان.
[12] . نهجالبلاغه، كلمات قصار، حكمت 3 و حكمت 30 و حكمت 319 (فقر در دين كاستي آورد و خرد را سرگردان كند و سختگيري مردم را برانگيزد).
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . بحارالانوار، ج 73.
[16] . فقر در تقسيم ديگر به فقر وجودي (همه در اصل وجود و نعمت هستي نياز به خداوند داريم) و مالي جامع السعادات ج 1، ص 82.
( اندیشه قم )
در بحث زير ابتدا نظر اسلام را در مورد فقر بررسي مي كنيم و سپس خواهيم گفت كه آيا هميشه به فقير پشت مي كنند يا نه گاهي فقير از مردم كناره گيري مي كند؟ و در آخر دربارة انواع فقر سخن به ميان خواهيم آورد. فقر پديده اي است نامبارك كه دين اسلام به شيوه هاي مختلف سعي بر براندازي آن دارد. دستوراتي نظير قناعت، احسان، قرض دادن، انفاق،صدقه، زكات، خمس، هديه، اطعام فقير و اطعام فقير در كفاره هايي مثل قسم دروغ، روزه ها و ... همه و همه اشاره به فقرستيزي دارد. در قرآن شريف در آياتي هم كه تمجيد از فقرا شده بخاطر صفت فقر آنها نيست به دليل ايمان قوي، تحمل، بردباري، حق مداري و ... آن افراد بوده است.[1]
فقر آن قدر قدرت تخريبي دارد كه در روايات متعدد آن را بزرگترين مرگ و يا عامل محرك به سوي كفر و .. خوانده اند[2]
سؤال: آيا به راستي هميشه مردم به فقير پشت مي كنند يا ...؟ با تأمل در حالات فقرا و دقت در جوانب موضوع و بررسي روايات به اين نتيجه مي رسيم كه گاهي هم فقرا از مردم گناره گيري مي كنند در ذيل به بررسي اين دو بعد مي پردازيم:
الف) علت هاي پشت كردن به فقرا:
1 . عشق به دنيا و تعلقات آن: عشق به دنيا و خودخواهي و وسوسه شيطان، و هواي نفس باعث مي شود كه انسان از آخرت غافل شود به گونه اي كه لحظه اي وقت تأمل دربارة حقيقت زندگي و هدف آفرينش نباشد اين انسان از جمع مال به نفع زندگي مادي خود از هيچ چيز دريغ نمي ورزد و پيوسته به اين فكر است كه چه كند كه بيشتر به خواسته ها و آرزوهايش برسد نگاهي به زندگي افراد مستبدي همچون قارون و فرعون و همكيشان فعلي آنها ما را به عمق اين تفكر مي رساند. افرادي كه براي رسيدن به خواسته هاي خود حاضرند دست به ظلم، غصب اموال و املاك و حتي قتل بزنند، دنياگرايي افراطي خود باعث صفات پستي مي شود كه در ذيل به آن مي پردازيم. صفاتي كه هر كدام به تنهايي كافي است كه از فقيران غافل شوند.
1 ـ 1 . حرص: صفتي است كه آدمي را وادار بر جمع نمودن زائد از آنچه كه به آن احتياج داريم كه خود يكي از شعب هاي مهلك حبّدنيا است.[3]
1 ـ 2 . بُخل: امساك كردن از آنچه بايد بذل كرد كه از صفات زشت و نتيجه حبّ دنيا است كه در اخبار و احاديث بخيل مورد مذمت قرار گرفته است و تجربه شده كه بخيل در نظرها ذليل و خوار است و نگاه به چهرة او دل را مي گيرد و تاريك مي كند.[4]
1 ـ 3 . بي اعتمادي به خدا: ما به خاطر ذهن ماديگرايي كه داريم هميشه دنيايي فكر مي كنيم معادله هاي ما در چارچوب برد و باخت (سود و زيان) مطرح مي شود به همين خاطر هميشه همبستگي مثبت بين (احساس، يا صدقه، خمس، زكات و ....) و كاهش مال مي بينيم يعني مي گوييم در زكات چون پول از جيبمان بيرون مي رود پس سرماية كلي ما كمتر مي شود در صورتي كه خداوند كه صادق ترين، بي نيازترين، قادرترين و... است خود فرموده اند كه احسان، باعث زيادي مال، رزق و آسايش شما خواهد شد خداوند مثل انفاق را در قرآن چنين فرموده اند: مثل دانه اي است كه بكاريد سپس سبز شود و هفت خوشه به بار آورد كه هر خوشه صد دانه داشته باشد و خدا به كساني كه قصد و نيت خالص داشته باشند بيش از اين هم مرحمت مي كند كه او دارا و دانا است.
1 ـ 4 . تشويق دوستان و اطرافيان ناباب: گاهي انسان زمينه انفاق و كمك به فقير را دارد اما اطرافيان كه جز به تمنيات خود نمي انديشند مانع از احسان و كمك به آنها مي شوند و با وسوسه ها و كارشكني ها مانع كمك به فقرا مي شوند.
1 ـ 5 . موقعيت و شأن اجتماعي كاذب: افرادي كه از نظر ايمان ضعيف هستند و در ذهنشان تنها زندگي دنيا جاي دارد حساب هاي ماديگرانه اي دارند لباس شيك، ماشين آخرين سيستم، خانه چنان و در كل سرو وضع و پز برايشان آخرين هدف نهايي است هيچ چيز آنها را مثل سودهاي مادي (مال و جاه) خوشحال نمي كند و هيچ امري مثل از دست دادن موقعيت اجتماعي پوشالي (جاه، رياست، ثروت) آنها را ناراحت نمي كند تا جايي كه حتي در نشستن در مجالس بايد در صدر مجلس بنشيند، مردم بايد به آنها احترام بگذارند و ... در قرآن شريف مي خوانيم كه ثروتمنداني به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ گفتند ما دوست داريم نزد تو بيائيم اما افرادي كه از سطح ما پايين تر هستند و ايمان آنها به خاطر طمع در مال و درجه استه نزد شما جمع شده اند آنها را از خود برانيد تا ما بيشتر با شما باشيم كه خداوند فرمودند اي پيامبر هرگز چنين كاري را انجام نده كه باعث ظلم خواهي شد.»[5]
به تعبير قرآن شريف پول و ثروت در دست افراد غافل سبب غرور و سرمستي، انحراف، نشنيدن موعظه، فراموشي خدا و خلق، فخرفروشي، خودنمايي، تجملگرايي و... مي گردد.[6] كه همه اينها باعث مي شود كه انسان به اطراف خود (فقرا و نيازمندان و...) بي توجه باشد. در روايت داريم پيامبر با عده اي نشسته بودند مرد فقيري وارد مجلس شد شخصي خودش و لباسش را جمع كرد (با اكراه و بي ميلي و بي احترامي) حضرت او را مورد عتاب فرمودند و گفتند ترسيدي فقرا و به تو سرايت كند.[7]
نكته: اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه والاترين مردم زمين بودند و ثروت مادي و دنيوي جهان در خدمت آنها بود به هيچ وجه از فقيران كنار نمي كشيدند امام رضا ـ عليه السلام ـ به كسي كه خواست سفره اش را از خدمتكارانش جدا كند نصيحت فرمودند كه آنها نيز بندگان خدا هستند و با كمال ميل با خدمتكاران خود هم غذا مي شوند. داستان هاي انفاق اهل بيت، يتيم نوازي، سركشي به فقرا و اطعام آنها زبانزد عام و خاص است. به ويژه شيوة برخورد با فقير (حفظ حرمت و آبروي آنها و ...)
«برو اي گداي مسكين در خانة علي زن كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را»
1 ـ 6 . صفات بد برخي از فقرا:
الف) مكر و حيله: برخي از فقرا به قول معروف صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي دارند ولي برخي از لطف و محبت مردم سوء استفاده مي كنند از مردم توقّع زياد دارند، وقت و بي وقت مزاحم مردم مي شوند، تملق و چاپلوسي مي كنند خود را ذليل و خوار مي كنند كه باعث مي شود امر مشتبه شود چون برخي عادت به گدامنشي دارند و در واقع زندگي فقيرانه را براي اغفال و فريب مردم ترجيح مي دهند اين كلك ها وحقه بازي ها باعث مي شود كه مردم به فقرا بدبين شوند يعني احتمال دهند كه اين افراد واقعاً نيازمند نيستند.
ب) كم همتي و تنبلي: پستي طبع و قصور همت از طلب كارهاي بزرگ و قناعت (به معني غير واقعي) نمودن نفس به شغل هاي پست و اعمال جزئي نتيجه كم دلي و ضعف نفس است كه اين خود باعث فقر و پايين تر بودن از سطح عرف جامعه مي گردد مسلّم است كه مردم از چنين افراد تنبلي روي خوش ندارند و ميلي ندارند كه به او كمك كنند چون او توانايي و قدرت بهتر بودن را دارد ولي سستي و تنبلي مي كند.[8] (فقر از ازدواجِ سستي و كسالت متولد گردد) نقل از تحف العقول، ص 158.
ج) اسراف: گاهي برخي به خاطر اسراف دچار فقر مي شوند كه اين افراد نزد مردم بدجلوه مي كنند.
«آن وقت كه جيك جيك مستونت بود فكر زمستونت نبود؟
1 ـ 7) تبعات فقر: فقر يك عامل نحس و شوم است كه بر فرهنگ، بهداشت، طرز فكر افراد اثر ميگذارد عاملي است كه تنها با اتحاد و كمك اجتماعي و انصاف قابل حل است از سويي هم انسان ها دوست دارند كه روز به روز پيشرفت كنند و از سقوط و در جا زدن ترسان هستند به همين خاطر مردم دوست دارند با افرادي معاشرت كنند كه بر فرهنگ، سلامت، مهارت و ... آنها بيفزايند بنابراين ترجيح مي دهند بيشتر با افرادي كه در آمد خوبي دارند رفت و آمد كنند در ذيل به برخي ديگر از تبعات بد فقر اشاره مي كنم كه هر كدام به گونه اي مردم را از معاشرت با آنها باز دارد
الف) بدبيني به خدا: گاهي افراد فقير به خاطر نداشتن قدرت تحليل و ايماني قوي سبب آن را از خدا مي دانند و او را باعث بدبختي خود مي شمارند و پيوسته بد و بيراه مي گويند.
ب) انزوا ج) بي نشاطي و حزن د) سستي اراده هـ ) غضب و خشم 9) منفي بافي و نگاه به بعد منفي مسايل و) نا اميد كردن خود و ديگران.
نكته: در موارد بالا ديديم كه فقر مي تواند سازمان رواني و بهداشت جسماني فرد را با مشكل روبرو كند و او را از زندگي طبيعي (اجتماعي بودن، نشاط، ارتباطات و.... ) محروم سازد و از آنجايي كه فرد فقير چون عضوي از شبكه اجتماعي است در حد خود مي تواند اثرگذار باشد.
1 ـ 8) دلسوزي: گاهي افراد با فقرا همنشين نمي شوند و معاشرت نمي كنند به اين دليل كه آنها زندگي و وضع خوب ما را مي بيند و از موقعيت خود خجالت مي كشند.
1 ـ 9) ترحم و بي احترامي: گاهي ما از رفت و آمد با فقرا ابا داريم چون مي ترسيم كه آنها گمان كنند كه ما از روي ترحم با آنها رفت و آمد داريم و باعث رنج آنها شود (البته اين دليل خوبي نيست بايد ديد راه بهتر كدام است نه اينكه كناره بگيريم)
1 ـ 10) عدم درك موقعيت: گاهي افراد وقتي با انسان هاي فقير و يا كم درآمد رفت و آمد مي كنند چون زندگي خودشان خوب است به هر چيزي كه بخواهند دسترسي دارند گمان مي كنند كه فرد فقير بخيل است به عنوان مثال وقتي در خانه خودمان مهمان بودند غذاي خوبي به آنها داديم و پذيرايي خوبي كرديم اما وقتي به خانه آنها رفتيم پذيرايي خوبي نديديم گمان مي كنيم كه او قصد بي احترامي دارد و يا به خاطر حساسيت پول خرج نمي كند و اين درك واقعاً براي كسي كه طعم تلخ فقر را نچشيده مشكل است. پس با دقت در زندگي روزانه آنها، توجه به درآمد و خرج آنها و ... مي تواند ما را نسبت به آنها خوش بين كند.
1 ـ 11) غفلت: گاهي انسان (كه نوعاً مردم از اين گونه اند) به اصل قضيه و نيازمندان آگاه است اما در عصر جديد (عصر تكنولوژي و استرس و...) هر كسي هزاران گرفتاري دارد(بچه، غذا، پوشاك، مسكن و...) بگونهاي كه غرق در نيازهاي خود كه گاهي اوقات نياز ضروري و درجه اول نيست مي شود و به دنبال چيزهاي بهتري براي رفاه و زندگي خوب خود است (سفر بهتر، خانه شيك تر، لباس مرغوبتر و...) اينها باعث مي شود كه انسان به نيازمندان دقت نكند (و مسئوليت انساني و الهي خود در قبال آنها) به همين خاطر است كه گاهي صحبت از وضع اسفبار فقرا و گرفتاري هاي (روحي و جسماني) آنها مي شود اين افراد سريع تحت تأثير واقع مي شوند و به دنبال رفع نياز آنها مي آيند. (پس اين امر نياز به موعظه، امر به معروف، تشويق به احسان، بيان مسائل و مشكلات فقرا، فرهنگ فقرستيزي، آگاهي مردم با دستورات اجتماعي (معاشرت، احسان، صله، هديه، و... ) در توجه به مسائل فقر را بيشتر نشان مي دهد).
1 ـ 12 . عدم اطلاع رساني، گاهي انسان قصد بي احترامي به فقير ندارد اما چون نمي داند در منطقه يا محل زندگي خود افراد نيازمندي هم (بخاطر مناعت طبع و عزت نفسي كه اين فقرا دارند) زندگي مي كنند پس بر ما لازم است كه اين افراد را شناسايي كنيم.
1 ـ 13 . دسترنج و تلاش خود: برخي مي گويند (از روي هوا و هوس و فراموشي خدا) كه مالم حاصل زحمات خودم است چرا به ديگري بدهم (مثل قارون در سوره قصص) و به افراد خير معرفي كنيم.
نكته: به يمن انقلاب اسلامي و با تدبير حضرت امام خميني(ره) و مهر افرد خيّر، كميته امداد و سازمان هاي شبيه آن توانسته اند گامهاي خوبي در اين زمينه بردارند اما براي فقر ستيزي نياز به تعاون و همكاري همه جانبه مردم و مسئولين است چرا كه نيازهاي مادي تنها يك قسمت از نيازهاي اين افراد است چه بسا بسياري از نيازهاي معنوي و روحي اين افراد ارضاء نشود كه همين مي تواند مانع ارتباطات انساني صحيح بين افراد جامعه گردد.
ب) علت هاي كناره گيري برخي فقرا از مردم 1) بينش ماديگرانه: فقيري كه بينش الهي و ديني خوبي ندارد و معيار محبوبيت و مقبوليت را تنها در پول و جاه مي داند هميشه در آرزوهايش دنبال پولي است كه بين مردم سربلند باشد و به ديگران فخرفروشي كند نمي تواند تحمل كند كه سر و لباسش از ديگران پايين تر است اين احساس پستي هميشه از درون او را اذيت مي كند و باعث مي شود كه از اجتماع گريزان باشد اما برخي از فقرا كه از عقيدة محكمي برخوردارند مي دانند كه فقر بر دو نوع است.[9] «فقر تقديري» (به خاطر مصلحت خدا و حكمت او) و «فقر اكتسابي» (بخاطر سستي، تنبلي، اسراف و ...) آنها با خود مي گويند حالا كه مصلحت خدا بر اين قرار گرفته كه من با فقر امتحان شوم چه خوب است كه با شكيبايي از اين امتحان الهي سربلند بيرون آيم او نه تنها از وضع خود خجالت نمي كشد بلكه مايه اميد و نشاط افراد بي بضاعت ديگر نيز مي شود و هميشه در متن جامعه است مثال اينها مثل پابرهنگاني بود كه از رهبري امام خميني حمايت كردند و تا پيروزي انقلاب اسلامي مقاومت كردند (و اين يعني اجتماعي بودن يعني سياسي و متدين بودن)
3 . عزت نفس: برخي از فقرا از حضور در اجتماع خودداري مي كنند آنها زياد دوست ندارند با افرادي كه وضع بهتري دارند معاشرت كنند تا مبادا مورد ترحم كسي قرار بگيرند آنها از آنچه دارند راضي هستند و قانع. هرگز شكايتي پيش اين و آن نمي كنند.
3 . فراز از منّت: يكي از كارهايي كه باعث ضايع شدن اجر احسان و كمك مالي مي شود منّت است قرآن شريف به مؤمنان سفارش مي كند كه مبادا با منّت اجر خودتان را از بين ببريد.[10] متأسفانه بسياري از انسان ها بخاطر كم ظرفيتي علاقه به مطرح شدن و مشهور شدن و مقبوليت اجتماعي به گونه اي كار نيك خودشان را مطرح مي كنند و اين باعث اذيت شدن فردي است كه مورد كمك واقع شده است و گاهي هم انسان كم ظرفيتي مي كند و در كوچكترين نزاع و بحث با يك فرد فقير كمك هاي خودش را به رخ او مي كشد به همين خاطر برخي از افراد نيازمند براي حفظ آبرو و موقعيت اجتماعي از همان اول جلوي انفاق و احسان را مي گيرند و يا در جمع آنها حاضر نمي شوند كه اگر كمكي به آنها شده معين گردد و انگشت نما شوند.
4 . انفاق اموال و اشياء پست: متأسفانه مُد شده كه اگر انسان چيزي را مي بيند كه در منزل باعث تنگي جا شده و يا بي مصرف باقي مانده را تصميم مي گيرد كه به نيازمندان بدهد و از آن بدتر كه قيافه فرد خيّر را هم به خود مي گيرد اين كار برخلاف فرمايش قرآن كريم است كه مي فرمايد: از آنچه كه مورد علاقه و پسند خودتان است انفاق كنيد (نه اشياء بي ارزش يا كم ارزش)[11]
5 . عدم تحليل درست: برخي از افراد نيازمند بخاطر سختي اي كه متحمل مي شوند قضاوت هاي نادرستي هم مي كنند و اين بخاطر اين است كه نيازهاي جسمي و روحي ما به هم پيوند و ارتباط دارند اگر يكي از نيازها ارضاء نشود تعادل بقيه سازمان ها جسمي و رواني را به هم مي زند تنها ايمان قوي مي تواند مانع قضاوت هاي عجولانه وغير منصفانه را بگيرد. برخي از نيازمندان پيوسته (به خاطر عدم تحليل درست) نق مي زنند از اين و آن بد مي گويند به اطرافيان خود كه پول و مالي دارند نسبت نادرست دزد، رشوه گير، باج گير و ... مي زنند كه اين عوامل (نق زدن ها، مارك زدن ها، منفي بافي ها) باعث تنش و كدورت مي شود كه گاهي روابط بين آنها را به هم مي زند (چه زيباست كه افراد متمكن با تحمل اين حرف به آن نيازمندان بينش صحيح و كمك مناسب نمايند.)
6 . فقر سبب انزوا مي شود: حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند آدم نيازمند در شهر خودش نيز غريب است[12]
7 . فقر سبب قطع ارتباط كلامي مي شود: روشن است كه انسان ها با قدرت بيان با همديگر ارتباط برقرار مي كنند و تا جايي كه قدرت بيان يكي از نعمت ها و حرفه ها محسوب مي شود فردي كه نتواند ارتباط كلامي خوبي ايجاد كند در برخي مواقع نمي تواند از حق خود دفاع كند و چه بسا مورد ظلم واقع شود حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: الفقرُ يَحرسُ الفَطِنَ عَن حجتهِ؛ فقر شخص زيرك را از بيان دليلش گنگ مي سازد[13] (شخصيت اجتماعي او آسيب مي بيند)
8 . فقر باعث خشم و غضب مي شود[14]
9 . فقر حزن و غم را در پي دارد: اِنَّ الفقرَ جالبٌ للهُمومِ (شرح غررالحكم، ج 1، ص 37، حديث 77)
10 . فقيرنااميد و سست اراده است: كسي كه نيازمند است و قدرت توكل و صبر خوبي ندارد زود از پا در ميآيد نااميد مي شود و از ادامه كار باز مي ماند حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: ان اِفْتَقَر قَنَطَ وَ وَهَن؛ اگر فقير شود نوميد و سست مي گردد (كلمات قصار، نهجالبلاغه)
11 . فقر شخصيت آدمي را پست مي كند: علي ـ عليه السلام ـ خطاب به امام حسن ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: يا بني الفقير حقيرٌ[15]
12 . فقر موجب بي آبرويي مي شود: كسي كه به فقر مبتلا گشت به كمي حياء و آبرو نيز مبتلا مي شود. فقير بسيار دست نياز دراز مي كند و زياد از حد عاريه مي گيرد و عاريه يعني چيزي كه انسان با عار و شرم از ديگري مي گيرد.
13 . عدم تأييد اجتماعي: يكي از عواملي كه سبب رونق بازار ارتباط مي شود لباس شيك، موي منظم، عطر و ... روشن است كه فقير بخاطر عدم قدرت مالي نمي تواند از اين امكانات برخوردار باشند به همين خاطر گاهي اوقات خودشان از افرادي كه سر و وضع خوبي دارند فاصله مي گيرند تا از مقايسه ديگران در امان بماند (براي اطلاع بيشتر به كتب روانشناسي اجتماعي بحث جاذبه بين فردي رجوع كنيد).
14 . بازتاب رفتاري: انسان ها نوعاً با هر كسي مثل خودش برخورد مي كنند شخصي كه نيازمند است كمتر مي تواند دل خوشي داشته باشد و بيشتر محزون است و اين غم از دل به چهره و حتي ژست و وضعيت بدني (زبان بدني) ظاهر مي شود برخي افراد كه فرد نيازمند را با اين حالت افسردگي و ... مي بينند از او فاصله مي گيرند همين امر باعث مي شود كه خود فرد نيازمند نسبت به آنها بدبين شوند و بخواهد كمتر در جمع آنها حاضر شوند آري فقر سبب حزن و غم مي شود اين مورد در روايات ما نيز آمده كه نداري غم ها و اندوه ها را با خود به ارمغان مي آورد.
حرف آخر: در اسلام فقر چيز ناپسندي شمرده شده از مؤمنين خواسته شده كه با رعايت مسائل ديني (احسان، صدقه،زكات، قرض، رفع نياز و ...) با فقر مبارزه كنند (فقر برادر كفر است) از نكات بسيار مورد توجه اين است كه ما بايد در راستاي دستورات اسلام، به بهترين وجه به فقرا كمك كنيم به گونه اي كه اندكي به حرمت، عزت و ... آنها آسيبي نرسد و موانع حضورشان در اجتماع را برطرف مي كنيم از سوي ديگر همه ما بايد متوجه باشيم كه اين وضعيت ممكن است براي هر كسي پيش آيد كه گفته اند به مالت نناز كه به شبي بند است و به زيبايي ات نناز كه به تبي بند است. بايد بينش الهي خودمان را قوي كنيم با فقري كه تقديري است (قضا و قدر الهي) از روي عشق كنار آئيم چون كه پشت آن حكمت و امتحان الهي است چه بسا مال و جاه باعث نابودي گردد و با فقر اكتسابي كه حاصل تنبلي، بي حالي، عجز و نداشتن برخورد انساني، بي امانتي، خيانت، اسراف و ... مي باشد مبارزه كنيم و در آخر با غناي خودمان لحظه اي از خدا غافل نباشيم و دست نيازمندان را بگيريم و پيوسته اين آيه را مدّ نظر داشته باشيم يا ايها الناسُ انتم الفقراء الي الله» ما همگي نسبت به خدا كه كمال و جمال مطلق است و هر صفت خوبي را در حد تمامش دارد فقير هستيم ما فقر وجودي نسبت به خدا داريم يعني هر لحظه براي وجودمان مديون خدا هستيم و اين معني كلام رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ كه مي فرمودند: «الفقرُ فخري؛ فقر مايه مباهاتم است» (نه فقر مالي).[16]
از عدم دِِرهم دَرهم مباش و دين را به دنيا مده كه روز جزا گويند دين آر نه دينار
نقل از معراج السعاده
منابع كمكي:
1 . فقر و غنا در قرآن و حديث، دكتر محمدكاظم شاكر، ناشر رايزن.
2 . ر.ك: تفسير نمونه، آيه 52، سورة بقره و 26 ـ 30، سوره هود و 83 ـ 76 سورة قصص.
------------------------------------------
[1] . ر. ك: سوره هود، آيه 26 ـ 30، سوره انعام، آيه 52 و ...
[2] . ميزان الحكمه، باب فقر.
[3] . خلاصه معراج السعادة. شيخ عباس قمي، مؤسسه در راه حق.(بحث حرص).
[4] . همان.
[5] . تفسير شبرّ، علامه سيد عبدالله شبّر، انتشارات اسوه، ذيل آيه 52، سورة انعام.
[6] . تفسير نور، سورة قصص، محسن قرائتي، آيه 76 ـ 83.
[7] . تفسير كنزالدقائق، ذيل آيه 52، سورة انعام، (تفسير كنز الدقائق يك تفسير روايي است).
[8] . اصول و روشهاي تربيت در اسلام، دكتر سيد احمد احمدي، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهي، ص 94، (اقتباس).
[9] . احياء العلوم، ج 4،ص 193.
[10] . سوره بقره، آيه 264، سورة آل عمران، آيه 92.
[11] . همان.
[12] . نهجالبلاغه، كلمات قصار، حكمت 3 و حكمت 30 و حكمت 319 (فقر در دين كاستي آورد و خرد را سرگردان كند و سختگيري مردم را برانگيزد).
[13] . همان.
[14] . همان.
[15] . بحارالانوار، ج 73.
[16] . فقر در تقسيم ديگر به فقر وجودي (همه در اصل وجود و نعمت هستي نياز به خداوند داريم) و مالي جامع السعادات ج 1، ص 82.
( اندیشه قم )