پرسش :
توجه به اینکه هر موجودی ممکن است مگر خداوند که وجودش از خودش است و هر غیر واجبی را علتی است که تخطی معلول از آن محال است و هم چنین به این خاطر که اراده آدمی موجود است و گرنه منشا اثر نمی شد پس نتیجه می گیریم اراده انسان نیز با واسطه یا بی واسطه از طریق علل و معلول ها به خداوند می رسد و قابل تخطی نیست پس چگونه اختیار ممکن است؟
پاسخ :
در صدر اسلام در خصوص افعال انسان دو مذهب مشهور وجود داشت گروهى از اين روى كه افعال انسان متعلق ارادۀ غير قابل تخلف خدا است، انسان را در افعال خود مجبور مىدانستند و ارزشى براى اختيار و ارادۀ انسان نمىديدند، و گروهى انسان را در فعل خود مستقل مىدانستند و آن را متعلق ارادۀ خدا نمی دانستند.
فعلى كه انسان انجام مىدهد، يكى از پديدههاى جهان آفرينش است و پيدايش آن مانند ساير پديدههاى جهان، بستگى كامل به علت دارد و نظر به اين كه انسان جزء جهان آفرينش بوده و ارتباط وجودى با اجزاى ديگر جهان دارد، اجزاى ديگر در فعل وى بى اثر نخواهند بود.
حال خداى بزرگ كه صاحب و مالك همۀ ماست اراده كرده است كه انسان در كارهاى اختياريش با ارادۀ خود منشاء اثر باشد؛ يعنى اگر براى تحقق يك حادثه مثلاً پنج شرط و علت نيازمند باشد، يكى از آن علتها اختيار و اراده انسان است، مثلا براى روشن شدن يك چراغ بايد تمام وسايل لازم، سالم و مهيا باشد از جمله: كليد، سيم، لامپ، كنتور برق، اتصال سيم به كارخانه و منبع توليد برق و جريان برق در سيمها. حال يكى از علتهاى روشن شدن چراغ، فشار دادن كليد برق است كه در اين مثال در كارهاى اختيارى ما وقتى همه شروط مهيا است، زدن كليد همان اختيار ماست و خداوند خواسته است كه تا انسان با اختيار خودش كليد برق حادثهاى را نزند، چراغ آن واقعه روشن نگردد (در كارهاى اختيارى)، و ضرورى بودن فعل نسبت به مجموع اجزاى علت تامه منافات با اين ندارد كه نسبت به انسان كه يكى از اجزاى علت تامه است نسبت امكان باشد، در مثال قبل درست است كه اگر تمام علل و شرايط محقق شود چراغ روشن مىگردد، اما آيا فشار دادن كليد برق توسط انسان نيز ضرورى است و يا اين كه ممكن است؟ پاسخ، واضح و روشن است كه در صورت تمايل فرد نسبت به فشار دادن كليد برق، تمام علتها مجتمع گشته و ضرورتاً چراغ روشن مىگردد و همين ميل يا عدم تمايل فرد نسبت به اين كار، نسبت امكان را آشكار مىسازد، و لذا انسان، امكان؛ يعنى اختيار فعل را دارد و ضرورى بودن نسبت فعل به مجموع اجزاى علت، موجب ضرورى بودن نسبت فعل به برخى از اجزاى آن كه انسان است نمىباشد.
درك ساده و بى آلايش انسان نيز اين نظر را تأييد مىكند؛ زيرا ما مىبينيم مردم با نهاد خدادادى خود ميان أمثال خوردن و نوشيدن و رفتن و آمدن و ميان صحت و مرض و بزرگى و كوچكى قامت فرق مىگذارند و قسم اوّل را كه با خواست و اراده انسان ارتباط مستقيم دارد در اختيار شخص دانسته و مورد امر و نهى و ستايش و نكوهش قرار مىدهند، بر خلاف قسم دوم كه در آنها تكليفى متوجه انسان نيست.
نظر صحیح درباره افعال انسان:
به حسب تعاليم اهل بيت پيامبر (ص) كه همان تعلیم قرآن است ، انسان در فعل خود مختار است، ولى مستقل نيست بلكه خداى متعال از راه اختيار فعل را خواسته است.
به عبارت ديگر خداى متعال از راه مجموع اجزاى علت تامه كه يكى از آنها اراده و اختيار انسان است فعل را خواسته و ضرورت داده است كه در نتيجه، فعل، ضرورى و انسان نيز در آن مختار مىباشد؛ يعنى فعل نسبت به مجموع اجزاى علت خود ضرورى و نسبت به يكى از اجزاى كه انسان باشد اختيارى و ممكن است.
نتیجه این که:
استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد، زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند.
بنابر این، کارهای اختیاری انسان بی نیاز از خدای متعال و خارج از قلمرو ارادۀ او نخواهد بود و چنان نیست که یا باید مستند به ارادۀ انسان باشند یا مستند به اراده خدا؛ زیرا این دو اراده در عرض یکدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارها، علی البدل، انجام نمی گیرد، بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الاهی است و اراده خدای متعال برای تحقق آن ضرورت دارد.
منبع: http://farsi.islamquest.net
در صدر اسلام در خصوص افعال انسان دو مذهب مشهور وجود داشت گروهى از اين روى كه افعال انسان متعلق ارادۀ غير قابل تخلف خدا است، انسان را در افعال خود مجبور مىدانستند و ارزشى براى اختيار و ارادۀ انسان نمىديدند، و گروهى انسان را در فعل خود مستقل مىدانستند و آن را متعلق ارادۀ خدا نمی دانستند.
فعلى كه انسان انجام مىدهد، يكى از پديدههاى جهان آفرينش است و پيدايش آن مانند ساير پديدههاى جهان، بستگى كامل به علت دارد و نظر به اين كه انسان جزء جهان آفرينش بوده و ارتباط وجودى با اجزاى ديگر جهان دارد، اجزاى ديگر در فعل وى بى اثر نخواهند بود.
حال خداى بزرگ كه صاحب و مالك همۀ ماست اراده كرده است كه انسان در كارهاى اختياريش با ارادۀ خود منشاء اثر باشد؛ يعنى اگر براى تحقق يك حادثه مثلاً پنج شرط و علت نيازمند باشد، يكى از آن علتها اختيار و اراده انسان است، مثلا براى روشن شدن يك چراغ بايد تمام وسايل لازم، سالم و مهيا باشد از جمله: كليد، سيم، لامپ، كنتور برق، اتصال سيم به كارخانه و منبع توليد برق و جريان برق در سيمها. حال يكى از علتهاى روشن شدن چراغ، فشار دادن كليد برق است كه در اين مثال در كارهاى اختيارى ما وقتى همه شروط مهيا است، زدن كليد همان اختيار ماست و خداوند خواسته است كه تا انسان با اختيار خودش كليد برق حادثهاى را نزند، چراغ آن واقعه روشن نگردد (در كارهاى اختيارى)، و ضرورى بودن فعل نسبت به مجموع اجزاى علت تامه منافات با اين ندارد كه نسبت به انسان كه يكى از اجزاى علت تامه است نسبت امكان باشد، در مثال قبل درست است كه اگر تمام علل و شرايط محقق شود چراغ روشن مىگردد، اما آيا فشار دادن كليد برق توسط انسان نيز ضرورى است و يا اين كه ممكن است؟ پاسخ، واضح و روشن است كه در صورت تمايل فرد نسبت به فشار دادن كليد برق، تمام علتها مجتمع گشته و ضرورتاً چراغ روشن مىگردد و همين ميل يا عدم تمايل فرد نسبت به اين كار، نسبت امكان را آشكار مىسازد، و لذا انسان، امكان؛ يعنى اختيار فعل را دارد و ضرورى بودن نسبت فعل به مجموع اجزاى علت، موجب ضرورى بودن نسبت فعل به برخى از اجزاى آن كه انسان است نمىباشد.
درك ساده و بى آلايش انسان نيز اين نظر را تأييد مىكند؛ زيرا ما مىبينيم مردم با نهاد خدادادى خود ميان أمثال خوردن و نوشيدن و رفتن و آمدن و ميان صحت و مرض و بزرگى و كوچكى قامت فرق مىگذارند و قسم اوّل را كه با خواست و اراده انسان ارتباط مستقيم دارد در اختيار شخص دانسته و مورد امر و نهى و ستايش و نكوهش قرار مىدهند، بر خلاف قسم دوم كه در آنها تكليفى متوجه انسان نيست.
نظر صحیح درباره افعال انسان:
به حسب تعاليم اهل بيت پيامبر (ص) كه همان تعلیم قرآن است ، انسان در فعل خود مختار است، ولى مستقل نيست بلكه خداى متعال از راه اختيار فعل را خواسته است.
به عبارت ديگر خداى متعال از راه مجموع اجزاى علت تامه كه يكى از آنها اراده و اختيار انسان است فعل را خواسته و ضرورت داده است كه در نتيجه، فعل، ضرورى و انسان نيز در آن مختار مىباشد؛ يعنى فعل نسبت به مجموع اجزاى علت خود ضرورى و نسبت به يكى از اجزاى كه انسان باشد اختيارى و ممكن است.
نتیجه این که:
استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد، زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند.
بنابر این، کارهای اختیاری انسان بی نیاز از خدای متعال و خارج از قلمرو ارادۀ او نخواهد بود و چنان نیست که یا باید مستند به ارادۀ انسان باشند یا مستند به اراده خدا؛ زیرا این دو اراده در عرض یکدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارها، علی البدل، انجام نمی گیرد، بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الاهی است و اراده خدای متعال برای تحقق آن ضرورت دارد.
منبع: http://farsi.islamquest.net