چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

فرق بین فیزیک و متافیزیک (ماوراءطبیعت) چیست؟ اگر ماوراء طبیعت حد و مرز برای طبیعت است، چگونه آن را تبیین می کنید؟


پاسخ :
معنای فیزیک و متافیزیک
لفظ فیزیک در قدیم و جدید در اصطلاحات مختلفی به کار رفته است که در این نوشتار به طور اختصار به آن می پردازیم:
واژۀ فيزيك به علمى اطلاق مى‏شود كه در مورد پديدارهاى طبيعت مادى از قبيل حركت، ثقل، فشار، حرارت، نور، صدا، برق و ... تحقيق مى‏كند. بحث در اين موضوعات، غير از موضوع تركيب اجسام است؛ زيرا تركيب اجسام و تغييراتى كه عارض آن مى‏شود، فقط در علم شيمى مورد بحث است. اما دانشمندان جديد، دو علم فيزيك و شيمى را تحت يك عنوان مى‏نامند و آن عبارت است از: "علوم فيزيكى. علوم فيزيكى در مقابل علوم طبيعى و زيستى است كه موجودات زنده را مورد بحث قرار مى‏دهد. فيزيكى منسوب به فيزيك است و به امورى اطلاق مى‏شود كه متعلق به پديدارهاى طبيعت مادى است. اين اصطلاح در مقابل غيبى است؛ زيرا امر غيبى تعلق به پديدارهایى كه مربوط به حوزۀ حس و تجربه است ندارد، بلكه متعلق به چيزى است كه برتر از اين پديدارها است. نيز اين اصطلاح در مقابل روحى است؛ زيرا فيزيكى، چنان كه گفته‏اند، متعلق به پديدارهاى مادى‏اي است كه تابع قانون حتميّت و جبر علمى است. اما روحى متعلق به پديدارهاى نفسانى است که به آزادى متصف می شوند.
همچنین فيزيكى در مقابل رياضى يا نظرى است؛ زيرا فيزيكى متعلق به ظواهر اجسام حقيقى است، و رياضى يا نظرى متعلق به معانى مجرد است‏".[1]
ارسطو اولین کسی است که به این موضوع پی برد که یک سلسله مسائل وجود دارد که در هیچ علمی اعم از طبیعی، ریاضی، اخلاقی یا اجتماعی نمی گنجد. وی تشخیص داد محوری که این مسائل را به عنوان عوارض و حالات گرد خود جمع کرده، موجود "بما هو موجود است"، ولی ارسطو هیچ نامی روی این علم نگذاشته بود، اما وقتی آثار او را در یک دائرة المعارف جمع کردند، این بخش از نظر ترتیب بعد از بخش طبیعیات (فیزیک) قرار گرفت، ولی چون نام مخصوص نداشت به متافیزیک (بعد از فیزیک) معروف شد که ترجمه عربی آن "ما بعد الطبیعة" است.
بر اثر گذشت زمان فراموش شد که نام گذاری این علم به جهت واقع شدن بعد از مباحث طبیعیات بوده ؛ چنین گمان شد، این نام از آن جهت بر این علم گذاشته شده است که مسائل این علم یا حداقل بعضی از مسائل این علم مثل: خدا و عقول مجرده خارج از طبیعت هستند؛ از این رو برای افرادی مثل ابن سینا این سؤال پیش آمد که می بایست این علم را ما قبل الطبیعة نام نهاد؛ چرا که خداوند و عقول مجرده از نظر رتبۀ وجودی قبل از طبیعت هستند نه بعد از آن.
بعدها در میان بعضی از متفلسفان جدید این اشتباه لفظی و ترجمه ای منجر به یک اشتباه معنوی شد. گروه زیادی از اروپائیان کلمه ماوراء الطبیعة را معادل "مابعد الطبیعة" پنداشتند و گمان کردند که موضوع این علم اموری است که خارج از طبیعت هستند حال آن که موضوع این علم شامل طبیعت و ماورای طبیعت و هر چه موجود است می شود. این دسته از افراد متافیزیک را این گونه تعریف کردند: متافیزیک علمی است که فقط درباره خدا و امور مجرد از ماده بحث می کند.[2]
پس برای فهم این دو واژه باید تقسیمات حکمت را هم بیان کرد. "حکمت به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود. حکمت نظری که ناظر به دانستنی ها است، شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات بود، و طبیعیات شامل کیهان شناسی، معدن شناسی، حیوان شناسی و گیاه شناسی می شد. ریاضیات به حساب، هندسه، هیئت و موسیقی تقسیم می شد و الاهیات هم به دو بخش الاهیات به معنی الاعم (مباحث مربوط به اصل هستی) و الاهیات به معنی الاخص (مباحث مربوط به خدا شناسی) که مجموع این دو بحث الاهیات را، متافیزیک می گفتند".[3]
با این توضیحات روشن شد منظور از فیزیک علم طبیعیات است و منظور از متافیزیک الاهیات است.
رابطه بین علم فیزیک و علم متافیزیک
بنابر قول صحیح مترادف قرار دادن دو واژۀ ماوراء الطبیعة و مابعد الطبیعة خطایی است که افراد ناآگاه مرتکب شده اند؛ چرا که مابعد الطبیعة بر اساس محل ذکر این علم بعد از مبحث طبیعیات در کتاب ارسطو بوده و ماوراءالطبیعه بر اساس وجود مضامین ماورایی در خود علم است؛ بنابراین، رابطۀ بین فیزیک (طبیعیات) و متافیزیک (ما بعد الطبیعة) در علوم این است که متافیزیک عهده دار اثبات موضوع علم طبیعیات است، و بسیاری از اصول موضوعه علوم در این علم اثبات می شود، و در مقابل علوم دیگر، در اثبات برخی از مقدمات براهین فلسفی،فلسفه را یاری می کنند.
رابطه بین عالم فیزیک با عالم متافیزیک
در جهان خارج بین عالم فیزیک و عالم متافیزیک رابطۀ جزء و کل است و نسبت بین آنها عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی موضوع علم فیزیک بخشی از موضوع متافیزیک است؛ چون موضوع علم فیزیک مادیات است و موضوع متافیزیک مطلق هستی است، که هم شامل مادّیات(طبیعت) می شود، هم شامل ماوراء طبیعت.
رابطه بین فیزیک و ترانس فیزیک
در فلسفه اسلامی رابطه این دو (رابطۀ بین طبیعت (فیزیک) و ماوراء طبیعت (ترانس فیزیک)) رابطه بین علت و معلول است؛ یعنی موجودات ماورایی علل وجودی این عالم ماده هستند. مادیات همه سراسر محدودیت اند و این محدودیت با این گستردگی در عالم ماورای طبیعت وجود ندارد. همچنین رابطۀ بین ماده و ماوراء ماده، رابطۀ حقیقت و رقیقت نیز شمرده شده است.
گفتنی است که افلاطون و پيروان او نظام خلقت را در مثل تجسم كرده‏اند. وى عالم را دو بخش كرده است. فيزيك و متافيزيك، عالم ماوراى طبيعت اصل است و عالم طبيعت سايه و ظل عالم ماورا است، عالم ماورا عالم ارباب انواع است كه از ديدگاه او مثل الامثال در رأس مخروط قرار دارد و عالم اجسام در قاعده آن. اين خلقت مخروطى شكل كه البته در تصوير مى‏توان نظام خلقت او را به شكل مخروط تصور كرد، بدين گونه است كه مثل الامثال و رب الارباب،[4] از ذات مبدأ اول به وجود آمده است و فيض به تدريج متكثر و ارباب انواع يا امثال تكثر يافته‏اند تا به عالم اجسام كه قاعده آن مخروط است. عالم مثل عالم پايدار است و عالم انواع جسمانيه غير پايدار و در معرض كون و فساد است.[5]
پی نوشتها:
1 جميل صليبا، فرهنگ فلسفى، منوچهر صانعى دره بيدى، ص 507، چاپ اول، انتشارات حكمت، تهران، 1366 هـ ش.
[2] مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی،ج 1، ص 94، چاپ جدید، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362ش، با اندکی تلخیص؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 69، چاپ دوم، سازمان تبلیغات اسلامی معاونت فرهنگی، تهران، 1366ش.
[3] غرویان، محسن، در آمدی بر آموزش فلسفه استاد مصباح یزدی، ص 33، چاپ سوم، انتشارات شفق، 1373ش.
[4] مجمع البحوث الاسلامية، شرح المصطلحات الفلسفية، ص 355، مجمع البحوث الاسلامية، مشهد، چاپ اول، 1414 هـ ق.
[5] سجادى، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفى ملاصدرا، ص 317، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ اول، 1379 هـ ش.

منبع: http://farsi.islamquest.net


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.