دوشنبه، 7 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

به نظر شما تأويل در قرآن كريم چند بار و در چه معنايى به كار رفته است؟


پاسخ :
جواب حجت الاسلام على اكبر بابايى:
در قرآن كلمه ى تأويل به عكس كلمه ى تفسير، زياد به كار رفته است. حدود هفده بار استعمال شده است. البته در همه ى آن موارد، تأويل در مورد قرآن به كار نرفته است؛ پنج بار در مورد قرآن به كار رفته است، دو بار يقينى و اجماعى است و سه بار به نظر مشهور و بر حسب ظاهر، و دوازده بار در مورد غير قرآن است. چهار مورد به صورت اضافه به احلام، رؤيا يا ضميرى كه به آن برمى گردد به كار رفته است. در اين موارد بدون هيچ ترديدى به معناى تعبير خواب و رؤيا است؛ چيزى كه خواب از آن حكايت مى كند. حضرت يوسف(عليه السلام)خواب مى بيند كه يازده ستاره و خورشيد و ماه بر او سجده مى كنند و خواب را براى پدرش تعريف مى كند. پدر مى گويد: اين حاكى از مقام بلندى است كه در پيش دارى. وقتى حضرت يوسف به آن مقام بلند مى رسد و برادران در برابر وى به سجده مى افتند، حضرت يوسف مى گويد: (يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا...). اين حقيقتى كه در خارج محقّق شده و خواب، از پيش، حكايت كننده ى آن بود، تأويل آن رؤيا به شمار آمده است. سه بار در حال اضافه ى به «الاحاديث» است كه به تبع اختلاف معناى «الاحاديث» در معناى تأويل نيز اختلاف شده است؛ ولى به قرينه ى سياق، در اين موارد نيز معناى تعبير خواب و رؤيا با ظاهر آيات سازگارتر است.
يك بار هم در حال اضافه به ضمير به كار رفته است كه به تبع اختلاف در مرجع آن ضمير، در معناى تأويل نيز اختلاف شده است. اگر در اين مورد، مرجع ضمير، رؤيا و آنچه كه آن دو زندانى در خواب ديده اند، باشد و يا مرجع آن، كلمه ى طعام در (طَعامٌ تُرْزَقانِهِ)باشد و مقصود از طعام همان طعامى باشد كه آن دو زندانى در خواب ديده اند، در اين جا نيز تأويل به معناى تعبير خواب است و كسانى كه ضمير را به طعام برگردانده اند و طعام را طعامى كه براى زندانيان آورده مى شود دانسته اند، تأويل را به حقيقت طعام و ماهيّت و كيفيّت و ساير احوال آن معنا كرده اند.
كلمه ى تأويل دوبار در مورد كارهايى كه حضرت خضر(عليه السلام)انجام داد و اسرار آن براى حضرت موسى(عليه السلام) پنهان بود به كار رفته است. خضر(عليه السلام)كشتى را سوراخ مى كند؛ نوجوانى را مى كشد؛ ديوارى را تعمير مى كند؛ هر بار حضرت موسى(عليه السلام) به وى اعتراض مى كند، خضر(عليه السلام) در بيان حكمت و اسرار اين كارها مى گويد:
كشتى را سوراخ كردم كه از غصب ظالمان مصون بماند؛ زيرا آنان كشتى هاى سالم را غصب مى كردند؛ نوجوان را كشتم تا پدر و مادر وى از طغيان و كفر او مصون بمانند؛ ديوار را تعمير كردم تا گنجى كه در زير آن پنهان بود، براى بچه هاى يتيم محفوظ بماند و پس از بيان اين اسرار مى گويد: (ذلِك تَأْوِيلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً)؛ اين است تأويل كارهايى كه بر انجام آن نمى توانستى صبر كنى.
در برخى از آيات آمده است كه اگر در تنازعات به خدا و رسول مراجعه كنيد، تأويل آن نيكوتر است و در آيه اى ديگر پس از فرمان به اين كه در وقت پيمانه كردن، پيمانه را پر كنيد و با ترازوى مستقيم وزن كنيد، فرموده است: اين بهتر و تأويل آن نيكوتر است؛ گرچه تعبيرات مفسران در بيان معناى آن در اين دو مورد، مختلف است؛ ولى اين ديدگاه كه مراد از آن، نتيجه و ثمرى است كه بر آن كارها مترتب مى شود، با ظاهر آيات سازگارتر است و مى توان در اين دو مورد، آن را به عاقبت معنا كرد. تا اين جا دوازده بارى كه در مورد غير قرآن به كار رفته است، ملاحظه شد و به دست آمد كه در اين موارد در چهار معنا استعمال شده است:
1. تعبير خواب و حقيقتى كه رؤيا از آن حكايت مى كند؛
2. حكمت و اسرارى كه در كارهاى حضرت خضر(عليه السلام) نهفته و مورد نظر بود و براى ديگران، حتى براى فردى مانند حضرت موسى(عليه السلام) معلوم و آشكار نبود؛
3. ثمره و نتيجه اى كه بر كارهايى مانند رجوع به خدا و رسول در تنازعات و اطاعت از حكم آنان و پر كردن پيمانه و توزين با ترازوى مستقيم مترتب مى شود، يا به تعبير ديگر، عاقبت و فرجام كارهاى اختيارى انسان كه پنهان و نامعلوم است؛
4. حقيقت طعام و ماهيت و كيفيت و ساير احوال آن كه براى افراد عادى نامعلوم است.
امّا پنج بارى كه در مورد قرآن به كار رفته است: دو بار در آيه ى 7 سوره ى آل عمران در حال اضافه به ضميرى كه به قرآن يا بخش متشابه آن برمى گردد، به كار رفته است: (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْك الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ)؛ دو بار در آيه ى 53 سوره ى اعراف، در حال اضافه به ضميرى به كار رفته كه بر حسب ظاهر و به نظر مشهور به قرآن برگردد: ( هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ)؛
يك بار در آيه ى 39 سوره ى يونس در حال اضافه به ضميرى كه طبق نظر مشهور به قرآن برمى گردد: (بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِك كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمِينَ).
منبع: باطن و تأويل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام على اكبر بابايى و دكتر محمد كاظم شاكر، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.