شنبه، 12 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

سكولاريزاسيون (SECULARIZATION) چيست و چه تفاوتى با سكولاريسم دارد؟


پاسخ :
سكولاريزاسيون فرايندى است كه به عرفى شدن و عقلانى شدن نهادهاى دينى و انفكاك دين از دنيا و به حاشيه راندن دين از عرصه هاى اجتماعى اشاره دارد.[1]
واژه ى عرفى شدن در زبان هاى اروپايى در معاهده ى صلح وستفاليا در 1648 به كار برده شد. در اين معاهده از واژه ى عرفى شدن براى توصيف انتقال سرزمين هايى كه قبلا تحت كنترل كليسا بودند استفاده شد. اين سرزمين ها به مراجع سياسى غير روحانى انتقال مى يافتند. پيش از اين معاهده از واژه ى secularisاستفاده مى شد و اهل كليسا از تمايز ميان امور دينى و عرفى، براى طرح ادعاى برترى امور مقدّس بهره مى گرفتند[2].
جامعه شناسان از اين واژه براى دلالت بر فرايندهاى گوناگون خارج شدن كنترل فضا، زمان، تسهيلات و منابع از دست مراجع دينى و نشاندن اهداف و مقاصد جهانى و روش هاى تجربى به جاى الگوهاى آيينى و نمادين كنش كه به غايات ماوراى طبيعى و ديگر جهانى توجه داشتند بهره مى بردند. اين تعبير بعداً براى دلالت بر الگوى توسعه ى اجتماعى كه جامعه شناسان اوّليه، مانند اگوست كنت (1857ـ 1798)، آن را پيش از رواج تعبير عرفى شدن، در كاربرد جامعه شناختى مطرح كرده بودند تخصيص يافت.
در اين فرايند نهادهاى گوناگون اجتماعى كم كم از يكديگر تمايز يافته، از چهارچوب هاى دينى و سلطه ى دين رها شدند. پيش از اين تحوّل، كنش اجتماعى، در حوزه ى گسترده اى از فعاليت ها و سازمان هاى اجتماعى، بر اساس ادراكات ماوراى طبيعى تنظيم مى شد[3].
اكثر متفكران غربى، سكولاريزاسيون را بى اهمّيّت شدن آموزه هاى اجتماعى دين و كنار نهادن ساختارهاى دينى معنا كرده اند.
آلن بيرو مى گويد:
وقتى گفته مى شود فرهنگ و انديشه و آداب و رسوم جهانى غير دينى مى شوند، منظور آن است كه پيوندهايشان را با ارزش هاى دينى و مبانى الهى قطع مى كنند.[4]
از نظر ويلسون، دنياگرايى فراگردى است كه طى آن، نهادها، كنش ها و آگاهى مذهبى اهمّيّت اجتماعى شان را از دست مى دهند. از دست رفتن اهمّيّت اجتماعى مى تواند حتى زمينه ى حذف اعتقادات خصوصى باشد.[5]
بدين ترتيب، نفوذ دين در جامعه و در تفكر فردى رفته رفته كم مى شود، تا آن كه سرانجام مقدس از بين مى رود و نامقدّس يكسره جاى آن را مى گيرد كه مصداق آشكارش را در قرن نوزدهم مى توان ديد.[6]
بنابراين، عرفى شدن يك مفهوم غربى است كه اصولا فرايندى را توصيف مى كند كه در جامعه ى غربى و عمدتاً طى اين قرن رخ داده است.[7]
سكولاريزاسيون به معناى فرايندى است كه امحاى معانى دينى را در زندگى تجويز مى كند و سرانجام به فردگرايى محض و بى خدايى (الحاد) مى انجامد.[8]
با توجه به آنچه گذشت بايد گفت: واژه ى سكولاريزاسيون داراى دو معناست:
1. سكولاريزاسيون به معناى يك واقعيت تاريخى، يعنى سلب مالكيت از كليسا؛
2. سكولاريزاسيون به معناى نظرى جامعه شناسانه، يعنى فرايند تقدّس زدايى و عرفى شدن مظاهر اجتماعى و تفكيك نهادهاى دينى و غيردينى از يكديگر.[9]
عده اى از متفكّران غربى، مانند دوركيم، عرفى شدن و دنياگرايى جامعه ى غربى را انكار كرده و چنين سخنى را ناشى از يكسان انگارى دين با صورت هاى سنتى دانسته و سستى گرفتن صورت هاى سنتى دين در جامعه ى كنونى غرب را منشأ چنين انديشه اى معرفى كرده اند[10]. هاميلتون مى گويد:
بيشتر جر و بحث ها درباره ى مسئله ى دنياگرايى كه آيا جامعه ى نوين دنياگرا شده يا خير، از اين واقعيت سرچشمه مى گيرد كه اين نظريه پردازان برداشت هاى متفاوتى از دين دارند.[11]
برايان ويلسون نيز مى گويد:
تعريف سكولاريزاسيون كاملا به تعريف دين وابسته است و فى المثل، اگر دين در چارچوب تعابير كاركردى تعبير شود و دين مجموعه اى از باورها، ايده ها و فعاليّت هايى دانسته شود كه كاركردهاى اجتماعى دارند، بر اين اساس دشوار است كه از سكولاريزاسيون و عرفى شدن جامعه ى دينى سخن گفت.
اين مسئله باعث شده تا برخى متفكران غربى ادّعا كنند كه مفهوم عرفى شدن و سكولاريزاسيون فاقد يك تعريف استاندارد است[12]؛ از باب نمونه، شاينر شش معنا براى دنياگرايى يا سكولاريزاسيون ذكر مى كند.
البته هاميلتون پس از نقل معانى متفاوتِ شاينر از سكولاريزاسيون، مى گويد:
معناى اساسى اين اصطلاح همان زوال و شايد ناپديد شدن باورداشت ها و نهادهاى مذهبى است. ممكن است فراگردهاى اين قضيه با هم تفاوت داشته باشند، اما نتيجه ى نهايى همه ى اين فراگردها يكى است.[13]
و آن نتيجه ى نهايى همان است كه در كلام برايان ويلسون آمده است. وى مى گويد:
اگر بخواهيم «جداانگارى دين و دنيا» را به اجمال تعريف كنيم، مى توانيم بگوييم فرايندى است كه طى آن وجدان دينى، فعاليّت هاى دينى و نهادهاى دينى اعتبار و اهمّيّت اجتماعى خود را از دست مى دهند. اين بدان معناست كه دين در عملكرد نظام اجتماعى به حاشيه رانده مى شود و كاركردهاى اساسى در عملكرد جامعه با خارج شدن از زير نفوذ و نظارت عواملى كه اختصاصاً به امر ماوراى طبيعى عنايت دارند، عقلانى (rationalized) مى گردند[14].
در فرايند عرفى شدن، اطاعت از رسوم دينى براى اعضاى جامعه واجب نيست، بلكه برخى از آنها به انگيزه هاى ديگر انجام مى گيرد.[15]
خلاصه ى آنچه در تعريف سكولاريسم و تفاوت آن با سكولاريزاسيون گفتيم اين است:
1. سكولاريسم نوعى ايدئولوژى است كه يا الحادى است و به طور كلى دين را انكار مى كند و يا غيرالحادى است كه در اين صورت، يا به معناى جدايى دين و دنيا و عدم دخالت دين در امور دنيوى و يا به معناى جدايى دين و سياست و عدم دخالت دين در امور حكومتى و سياسى است.
2. سكولاريزاسيون، بر خلاف سكولاريسم، ايدئولوژى نيست و به يكى از دو معنا به كار مى رود:
الف) نظريه اى جامعه شناسانه، يعنى فرايند تقدّس زدايى و عرفى شدن مظاهر اجتماعى و تفكيك نهادهاى دينى از نهادهاى غيردينى؛
ب) واقعيّتى تاريخى كه در غرب اتفاق افتاد، يعنى سلب مالكيت از كليسا.
پی نوشتها:
[1]. برايان ويلسون، همان، ص 19.
[2]. همان.
[3]. همان، ص 20.
[4]. آلن بيرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه ى باقر ساروخانى، ج 2، ص 334.
[5]. ملكم هاميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه ى محسن ثلاثى، ص 293.
[6]. دان كيوپيت، درياى ايمان، ترجمه ى حسين كامشاد، ص 37.
[7]. برايان ويلسون، همان، ص 36.
[8]. آلن بيرو، همان.
[9]. برايان ويلسون، همان، ص 21.
[10]. ملكم هاميلتون، همان، ص 287.
[11]. ر. ك: همان، ص 289.
[12]. برايان ويلسون، همان، ص 22ـ 21.
[13]. ملكم هاميلتون، همان، ص 290.
[14]. برايان ويلسون، كيان، ش 22، ص 37ـ 38.
[15]. برايان ويلسون، «عرفى شدن» در دين اينجا و آنجا، ص 25ـ 26.
منبع: تبيين و تحليل سكولاريسم، سيد محمد على داعى نژاد، انتشارات مركز مديريت حوزه ى علميه قم (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.