تفسير نمونه ج : 11ص :424
و در حالات حبيب بن زيد انصارى مىخوانيم هنگامى كه مسيلمه كذاب او را دستگير كرده بود ، از او پرسيد آيا تو گواهى مىدهى كه محمد رسولخدا است ؟ گفت آرى .
سپس از او سؤال كرد آيا گواهى مىدهى كه من رسولخدايم ؟ حبيب از طريق سخريه گفت من گفتار تو را نمىشنوم ! مسيلمه و پيروانش بدن او را قطعه قطعه كردند و او همچون كوه استوار ماند.
و از اين گونه صحنههاى تكان دهنده در تاريخ اسلام مخصوصا در حالات مسلمانان نخستين و ياران ائمه اهلبيت (عليهمالسلام) فراوان است.
به همين دليل محققان گفتهاند كه در اين گونه موارد ، شكستن سد تقيه و عدم تسليم در برابر دشمن جايز است ، هر چند به قيمت جان انسان تمام شود چرا كه هدف بر پا داشتن پرچم توحيد و اعلاى كلمه اسلام است ، مخصوصا در آغاز دعوت پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) اين امر اهميت خاصى داشته است .
با اين حال شك نيست كه تقيه در اين گونه موارد نيز جائز است ، و در موارد پائينتر از آن واجب ، و بر خلاف آنچه افراد ناآگاه مىپندارند تقيه ( البته در موارد خاص خود نه در همه جا ) نه نشانه ضعف است ، و نه ترس از انبوه دشمن و نه تسليم در برابر فشار ، بلكه تقيه يكنوع تاكتيك حساب شده براى حفظ نيروهاى انسانى و هدر ندادن افراد مؤمن در راه موضوعات كوچك و كم اهميت محسوب مىشود .
در همه دنيا معمول است كه اقليتهاى مجاهد و مبارز ، براى واژگون كردن اكثريتهاى خودكامه ستمگر و متجاوز ، غالبا از روش استتار استفاده مىكنند ، جمعيت زير زمينى تشكيل مىدهند ، برنامههاى سرى دارند ، و بسيار مىشود كه خود را به لباس ديگران در مىآورند ، و حتى به هنگام دستگير
تفسير نمونه ج : 11ص :425
شدن سخت مىكوشند كه واقع كار آنها مكتوم بماند ، تا نيروهاى گروه خود را بيهوده از دست ندهند ، و براى ادامه مبارزه ذخيره كنند.
هيچ عقلى اجازه نمىدهد كه در اين گونه شرائط ، مجاهدانى كه در اقليت هستند ، علنا و آشكارا خود را معرفى كنند و به آسانى از طرف دشمن شناسائى و نابود گردند .
به همين دليل تقيه قبل از آنكه يك برنامه اسلامى باشد يك روش عقلانى و منطقى براى همه انسانهائى است كه در حال مبارزه با دشمن نيرومندى بوده و هستند.
در روايات اسلامى نيز مىخوانيم كه تقيه به يك سپر دفاعى ، تشبيه شده است.
امام صادق (عليهالسلام) مىفرمايد : التقية ترس المؤمن و التقية حرز المؤمن : تقيه سپر مؤمن است ، و تقيه وسيله حفظ مؤمن است.
(توجه داشته باشيد كه تقيه در اينجا تشبيه به سپر شده و سپر ابزارى است كه تنها در ميدان جنگ و مبارزه با دشمن براى حفظ نيروهاى انقلابى از آن استفاده مىشود ) .
و اگر مىبينيم در احاديث اسلامى ، تقيه نشانه دين و علامت ايمان ، و نه قسمت از مجموع ده قسمت دين شمرده شده است همه به خاطر همين است.
البته بحث در زمينه تقيه بسيار گسترده است كه اينجا جاى شرح و بسط آن نيست ، تنها هدف اين بود كه بدانيم آنچه را بعضى در مذمت تقيه مىگويند دليل ناآگاهى و بىاطلاعى آنها از شرائط تقيه و فلسفه آن است.
بدون شك مواردى وجود دارد كه در آنجا تقيه كردن حرام است و آن در موردى است كه تقيه به جاى اينكه سبب حفظ نيروها شود مايه نابودى يا
تفسير نمونه ج : 11ص :426
به خطر افتادن مكتب گردد ، و يا فساد عظيمى ببار آورد ، در اين گونه موارد بايد سد تقيه را شكست و پىآمدهاى آنرا هر چه بود پذيرا شد.