پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
السَّعیدُ مَن اِختارَ باقیَةً یَدُومُ نَعِیمُها علی فانِیَةٍ لا یَنفَدُ عَذابُها، وقَدَّمَ لما یَقْدَمُ علَیهِ مِمّا هُو فی یَدَیهِ قَبلَ أن یُخَلِّفَهُ لِمَن یَسعَدُ بِإنفاقِهِ وقَد شَقِیَ هو بِجَمعِهِ؛

خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است، بر سرای فانی که عذابش بی‌پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد برای سرایی که بدانجا رود پیش فرستد، قبل از آن که آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت می‌شود، ولی خود او با فراهم آوردن آن بدبخت شده است.
اعلام الدین ، 345 ؛ میزان‌الحکمه، مادّه‌ی «السعادة»
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

اموری که موجب خوشبختی می‌گردد، عبارتند از:
1.همنشینی با علما،
امام علی (علیه‌ السلام) می‌فرماید: «جالِسِ العُلماءَ تَسعَد؛ با دانشمندان همنشینی کن، تا خوشبخت شوی». (1)
2. ایمان،
همچنین آن حضرت فرموده است: از طریق ایمان است که می‌توان از قلّه‌ی خوشبختی بالا رفت و به شادمانی رسید. (2)
3. پایبندی به حق،
و نیز فرمود: «فی لُزُومِ الحَقِّ تَکونُ السَّعادَةُ؛ خوشبختی، در پایبندی به حق است». (3)
4. محاسبه‌ی نفس،
و در جای دیگر می‌فرماید: «مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ؛ هر که نفس خود را محاسبه کند، خوشبخت می‌شود». (4)
5. و آن حضرت فرمود: سه چیز است که اگر رعایت کنی خوشبخت شوی: هرگاه نعمتی به تو رسید خدا را سپاس گویی، هرگاه روزیت دیر رسید از خدا آمرزش بخواهی و هرگاه سختی به تو رسید جمله‌ی «لاحَولَ وَلاقُوَّةِإلّا بِاللهِ» را زیاد بگویی. (5)
6. و باز هم فرمود: «لا یسعَدُ امرِؤٌ اِلّا بِطاعَةِاللهِ سُبحانَهُ، وَلا یشقَی امرِؤٌ اِلّا بِمَعصِیةِ اللهِ؛ هیچ مردی جز با طاعت خدای سبحان خوشبخت نشود و هیچ مردی جز با معصیت خدا بدبخت نگردد». (6)

نشانه‌های خوشبختی
در روایات ما موارد متعدّدی ذکر شده که اگر در کسی باشد از خوشبختی آن شخص به حساب می‌آید که فهرست‌وار ذکر می‌کنیم:
1.خالی بودن دل از کینه و حسادت.
2. توفیق داشتن برای انجام کارهای نیک.
3. بخشندگی، یکی از دو سعادت است.
4. توفیق برای خوشبختی و عدم توفیق برای بدبختی است.
5. کتمان و رازداری، گوشه‌ای از سعادت است.
6. سه نشانه‌ی خوشبختی: همسر سازگار، فرزند نیکوکار، و درآمدی که در روز، آن را به دست آورد و شب خانواده‌اش را بی‌نیاز کند.
7. رسول اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) می‌فرماید: «چهار ویژگی از خوشبختی مرد این است که : همنشینان شایسته، فرزند نیکوکار، زن سازگار داشته باشد واین که محل کسب او در شهر خودش باشد». (7)

افراد بد عاقبت
کسانی که بد عاقبت شدند بسیار فراوانند که نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم:
1. بلعم باعورا که از دانشمندان بنی‌اسرائیل بود، مقامش آنقدر بالا رفت که مستجاب‌الدعوه شد، و حضرت موسی (علیه‌ السلام) از او به عنوان مبلّغ استفاده می‌کرد، ولی بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه‌ی کرامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه‌ السلام) قرار گرفت. این موضوع به زمان موسی (علیه‌ السلام) یا سایر پیامبران اختصاص نداشته و بعد از پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) و تا به امروز نیز ادامه دارد که با بلعم باعوراها علم و دانش و نفوذ اجتماعی خود را در برابر درهم و دینار یا مقام و یا به خاطر انگیزه‌ی حسد در اختیار گروه‌های منافق و دشمنان حق قرار داده و می‌دهند.
این افراد ویژگی‌هایی دارند که قرآن در آیات 176 و 175 سوره‌ی اعراف آن ویژگی‌ها را چنین بیان می‌کند: آنها هواپرستانی هستند که خدای خود را فراموش کرده و همّتهایی پست دارند و تحت وسوسه‌های شدید شیطان قرار دارند و به آسانی قابل خرید و فروشند، آنها همانند سگهای بیماری هستند که هرگز سیراب نمی‌گردند. (8)
چون فرعون تصمیم گرفت موسی و یارانش را تعقیب کند به بلعم باعورا گفت: از خدا بخواه که موسی و اصحابش به دست ما گرفتار شوند. او پذیرفت و به طرف موسی (علیه‌ السلام) و اصحابش به راه افتاد تا آنها را نفرین کند. چهارپای وی از حرکت امتناع ورزید، بلعم باعورا حیوان را زد، خداوند حیوان را به زبان آورد و حیوان گفت: وای بر تو چرا مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی همراه تو بیایم که تو پیامبر خدا و قومش را نفرین کنی؟ بلعم باعورا آنقدر آن حیوان را زد تا جان داد. در این هنگام اسم اعظم از دست او رفت. (9)
2. سعدوقاص از سابقین در اسلام است که پیش از ابوبکر مسلمان شد و یکی از نامه‌نویسان پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) بود، امّا عاقبتش بد شد و با امام علی (علیه‌ السلام) بیعت نکرد ولی پس از امام (علیه‌ السلام) وقتی شنید که معاویه به سبّ و لعن علی (علیه‌ السلام) می‌پردازد بر او وارد شد و گریست و در باب فضایل امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) سخن گفت و حدیث «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلی مَولاه» و حدیث مباهله و حدیث منزلت را به رخ معاویه کشید.
معاویه او را از شام بیرون کرد و به فرماندار مدینه نوشت تا سعدوقاص را مسموم کند و او هم عمل کرد و سعد را مسموم کرد. سعد نه با حکومت حق کنار آمد و نه با حکومت باطل و خَسِرَالدُنیا و الآخِرَة شد. (10)
3. حسان، شاعر پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) هم متأسّفانه با همه‌ی درخشش به مشکل تلوّن (در آغاز زندگی ایمان قابل قبول داشتند ولی بد عاقبت شدند) دچار شد. او شعری که در غدیر سرود به جای کلمه‌‌ی مولا کلمه‌ی امام را آورد:
وَ قالَ لَهُ قُم یا علی فاِنَّنِی *** رَضِیتُکَ مِن بَعدِی اِماماً و هادِیاً
«پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) فرمود: یا علی برخیز که من تو را به عنوان امام و هادی مردم پس از خودم برگزیدم».
همین حسان پس از پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) به انحراف گرایید و در زمان خلافت علی (علیه‌ السلام)، عثمانی از آب درآمد و در خطّ مخالف قرار گرفت؛ و از آنجا سرّ کیفیت دعای پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) در حقّ او معلوم ‌می‌گردد که فرمود: «لا تَزالُ یا حَسّانُ مَؤیداً بِروحِ القُدُسِ ما نَصَرتَنا بِلِسانِک؛ تا زمانی که با زبانت ما را یاری می‌کنی مورد تأیید می‌باشی».
4. قیس‌بن عمروبن مالک کهلانی معروف به نجاشی شاعر، از اهل نجران یمن و از یاران امام علی (علیه‌ السلام) بود در صفّین به جنگ با شاعران شام رفت، پس از جنگ صفّین در ماه رمضان به کوفه آمد و مهمان دوست خود ابوسماک شد. ولی در آن روز ناهار خوردند و شراب نوشیدند و مست شدند، امام (علیه‌ السلام) 80 تازیانه به خاطر شراب‌خواری و 20 تازیانه به خاطر بی‌حرمتی به ماه مبارک رمضان به عنوان حد به او زد. از حضرت جدا شد و به معاویه پیوست.
5. طلحه از قریش و از اهل مکّه و از پیشگامان در اسلام است، در جنگهای زیادی حضور داشت ولی سرانجام در جنگ جمل شرکت کرد و کشته شد.
6. زبیر از خواصّ پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) و پسر عمّه‌ی حضرت و پسر صفیه دختر عبدالمطَّلب است. او از علاقه‌مندان علی (علیه‌ السلام) و در دوران غربت پس از ارتحال پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) تا به خلافت رسیدن امام (علیه‌ السلام) همراه حضرت بود. زیبر وقتی دید علی (علیه‌ السلام) را با اهانت به مسجد می‌برند با شمشیر به آنها حمله کرد و خروش برآورد: «یا مَعشَرَ بَنِی هاشِم أَیفعَلُ هذا بعلی وَ أَنتُم أحیاء؛ آیا شما زنده‌اید و با علی اینگونه رفتار می‌شود».
او از وفاداران به امام علی (علیه‌ السلام) بود، وقتی علی (علیه‌ السلام) فرمود: وفاداران من فردا صبح با سرهای تراشیده و همراه با سلاح به منزل من بیایند، تنها سلمان، ابوذر، مقداد و زیبر به وعهده‌ی خود وفا کردند، و نیز در شورای شش نفره‌ای که عمر تشکیل داد او حامی علی (علیه‌ السلام) بود. امّا سرانجام دنیا او را فریفت و فتنه‌ی جمل را به پا کرد و در همین فتنه کشته شد و امام (علیه‌ السلام) شمشیرش را گرفت و فرمود: «سَیفٌ طَالَما جَلی الکَربَ عن وَجهِ رَسولِ الله...؛ چه زمان طولانی این شمشیر گرد اندوه از چهره‌ی رسول خدا زدود».
و آن حضرت فرمود: تا زمانی که فرزند زبیر یعنی عبدالله به دنیا نیامد او از ما اهل‌بیت بود، امّا عبدالله سبب گمراهی او شد.
7. علی (علیه‌ السلام) در جلسه‌ای که جمعی از صحابه‌ی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) از جمله أنَس بن مالِک حاضر بودند، فرمود: ای حاضران، کدام یک از شما با گوش خود شنیده است که رسول خدا (صلی ‌الله‌ علیه و آله ‌و سلم) در غدیر خم فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاه».
جمعی از جای برخاستند و گواهی دادند ولی انس‌بن مالک شهادت نداد، امام به او فرمود: چه چیز باعث شد که شهادت ندهی؟ گفت: پیر و فراموش‌کار شده‌ام. امام فرمود: «اللهُمَّ إن کانَ کاذِباً فَارمِهِ بَیضاءَ لاتُخفِیها العِمامَة؛ خدایا اگر دروغ می‌گوید سفیدی (بیماری پیسی) در صورتش پدید آور که قابل مخفی کردن با عمامه نباشد». او به این بیماری دچار شد و تا آخر عمر با او بود.
نمونه‌های دیگری که علاقه‌مندان می‌توانند به تاریخ مراجعه کنند عبارتند از: عبدالله‌بن زبیر، عبدالله‌بن‌عمر، أشعث‌بن قیس، عبیدالله‌بن عباس، شریح قاضی، شمربن ذی‌الجوشن، شبث‌بن ربعی، عمرسعد.
همیشه و در هر حال از خدا بخواهیم که عاقبت ما را ختم به خیر بگرداند، إن‌شاءالله تعالی.

پی‌نوشت‌ها:
1 تا 6. میزان‌الحکمه، مادّه‌ی «السعادة».
7. میزان الحکمه، ماده‌ی «السعادة».
8. تفسیرنمونه، ج 7، ص 11.
9. تفسیر قمی، ج 1، ص 248.
10. سفینة البحار، مادّه‌ی «سعد».

منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله ‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب (ع)، چاپ سوم (1391).