سه چیز دوست داشتنی دنیا

حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند:
حُبِّبَ إلی مِن دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَةٌ کِتابِ‌اللهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ‌اللهِ، وَالإنفاقُ فی سَبیلِ‌اللهِ؛

سه چیز از دنیای شما محبوب من است: اوّل خواندن قرآن، دوم نگاه کردن به چهره‌ی رسول‌الله و سوم انفاق در راه خدا.

صحیفةالزهرا، قول 19 ؛ نهج‌الحیاة، ص 271
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

شخصیت افراد متفاوت و دارای مراتب و درجاتی است، و از چند راه می‌توان شخصیت افراد را شناخت.
1. از راه «دعا»، که ببینیم دعایش چگونه است، آیا فقط برای خود و فرزندانش دعا می‌کند، که در این صورت خیلی حقیر است، و یا اینکه دعایش عمومی است.
حضرت علی علیه‌ السلام وقتی دعا می‌کند این گونه است: خدایا آنچه از خوبیها به اولیایت درگذشته عنایت کردی و در حال عنایت می‌کنی و در آینده عنایت خواهی کرد، به من عطا کن.
درباره‌ی حضرت زهرا علیها السلام آمده است که امام حسن علیه ‌السلام می‌فرماید: مادرم را در شب جمعه دیدم که صبح مشغول عبادت پروردگار و پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا اینکه سفیده‌ی صبح نمایان گشت، شنیدم که مؤمنین را یک یک نام می‌بَرد و دعا می‌کرد امّا برای خودش دعا نکرد، عرض کردم: مادرجان چرا برای خودت دعا نمی‌کنی؟
فرمود: اوّل همسایه بعد خویشتن، اَلجارُ ثُمَّ الدّار.(1)
2. راه دوم برای شناخت فرد «شعر» است که چه شعرهایی را حفظ می‌کند یا می‌سراید.
3. از راه محبوبیتهای انسانی یعنی چه چیزهایی را دوست دارد.
در این حدیث حضرت زهرا علیها السلام می‌فرماید: از دنیای شما سه چیز محبوب من هست:

اوّل : تلاوت قرآن
قرآن پاک‌ترین کتاب از مبدأ پاکی و طهارت، بر پاک‌ترین قلب عالم هستی و از لبان پاک‌ترین مخلوق الهی، بر عالم وجود عرضه گردید؛ به همین دلیل کسانی می‌توانند به این کتاب نزدیک شوند و از آن بهره گیرند که ظاهر و باطنی پاک و طاهر داشته باشند. « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».(2)
در قرآن خداوند پیامبرش را به چند کار مأمور می‌کند که یکی از آن کارها این است: «وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ؛ من مأمورم که قرآن را تلاوت کنم».(3)
و در جای دیگر می‌فرماید: «فَاقْرَؤُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ پس آن مقدار که برای شما میسّر است، قرآن تلاوت کنید».(4)

آداب تلاوت قرآن:
در قرآن و روایات، برای تلاوت و بهره‌گیری از آیات، آداب و شرایطی بیان شده که به چند نمونه از آن اشاره می‌شود:

1. پاکیزگی
«لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ و جز پاکان نمی‌توانند به آن دست زنند [=دست یابند]».(5)
این تعبیر هم اشاره به پاکیزگی ظاهری دارد که برای تماس با قرآن باید با طهارت و وضو باشیم، و هم اشاره به اینکه درک مفاهیم و محتوای این آیات تنها زمانی میسّر است که از رذایل اخلاقی پاک باشیم.

2. طهارت دهان
احادیثی از ائمّه علیهم ‌السلام وجود دارد که از دهان به عنوان «راه قرآن» و «یکی از راههای پروردگار» یاد شده است.)
امام صادق علیه ‌السلام می‌فرماید: پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «نَظِّفُوا طریق القرآنِ. قیل: یا رسولَ اللهِ وما طَرِیقُ القرآنِ؟ قال: أفواهَکُم. قیل: بِماذا؟ قال: بالسّواکِ؛ راه قرآن را پاکیزه سازید. پرسیدند: ای رسول خدا راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهای شما. پرسیدند: چگونه پاکیزه کنیم؟ فرمود: با مسواک زدن».(6)
در حدیث دیگری امام رضا علیه ‌السلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود: «أفواهُکُم طَریقٌ مِن طُرُقِ رَبِّکُم، فَأَحَبُّها إلَی اللهِ أطیبُها ریحاً، فَطَیبُوها بِما قَدَرتُم عَلَیهِ؛ دهانهای شما راههای پروردگارتان است، آن را پاکیزه سازید».(7)
دهانی که غذای مشکوک و حرام وارد آن می‌شود، دهانی که گناهان بزرگی چون دروغ، تهمت و غیبت را مرتکب می‌شود، دهانی که دل دردمندان را می‌شکند، دهانی که پیوسته مسلمانان از شرّ آن در واهمه و عذاب هستند چگونه می‌تواند محلّ تلفّظ آیات قرآن باشد؟ تلاوت قرآن باید از دهانی پاک بگذرد و گرنه آب صاف در یک نهر آلوده، بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاک بیرون آید، مصداق این حدیث پیاکبر اکرم صلّی الله علیه و آله است که : «رُبَّ تالٍ للقرآنِ و القرآنُ یلعَنُهُ؛ چه بسا تلاوت کننده‌ی قرآن، که قرآن او را لعن می‌کند».(8)

3. پناه بردن به خدا
به هنگام تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم و رانده شده، به خدا پناه برد، چنانکه آمده است: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ؛ هنگامی که قرآن می‌خوانی، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر».(9)

4. تلاوت به صورت ترتیل
قرآن را باید به صورت «ترتیل» تلاوت کرد، یعنی شمرده، و توأم با تفکّر: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا؛ و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان».(10)
در حدیثی از امام صادق علیه‌ السلام می‌خوانیم: «إنَّ القُرآنَ لایقرَأُ هَرمَةً وَلکن یرَتَّلُ تَرتیلاً، إذا مَرَرتَ بآیةٍ فیها ذِکرُ النّارِ، وقَفتَ عِندَها وَتَعَوَّذتَ باللهی مِنَ النّار؛ قرآن را تند و دست و پا شکسته نباید خواند، بلکه باید به آرامی تلاوت کرد، هنگامی که به آیه‌ای می‌رسی که در آن ذکر آتش دوزخ شده توقّف کن و بیندیش (و می‌اندیشی) و به خدا از آتش دوزخ پناه بر».(11)

5. «تدبّر و تفکّر» در آیات قرآن
قرآن می‌فرماید: «أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»؛ آیا درباره‌ی قرآن نمی‌اندیشندم.(12)
در حدیثی آمده است که اصحاب و یاران پیامبر صلّی الله علیه و آله قرآن را ده آیه ده آیه از پیامبر می‌آموختند، و ده آیه‌ی دوم را فرا نمی‌گرفتند، مگر اینکه آنچه در آیات نخستین بود از علم و عمل بجا بیاورند.
عن أبی عبدالرحمن السّلمی، قال: حدّثنا مَن کانَ یقرِئنا مِنش الصّحابَةِ أَنَّهُم کانوا یأخذونَ مِن رَسُولِ‌اللهِ صلّی الله علیه و آله عَشرَ آیاتٍ، فَلا یأخُذون فی العَشرِ الآخر حتّی یعلَموا ما فی هذِهِ مِنَ العِلمِ وَالعَمَلِ.(13)
و در حدیثی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «اعرِبوا القرآنَ وَالتَمِسُوا غَرائِبَهُ؛ قرآن را فصیح و روشن بخوانید و از شگفتیهای مفاهیم آن بهره گیرید».(14)

آثار تلاوت قرآن:
1. نورانیت قلب
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «اِنَّ هذِهِ القُلوبَ تَصدَأُکَما یصدَأُ الحدیدُ. قیلَ: یا رسولَ الله فَما جَلاؤها؟ قال: تَلاوَةُ القرآنِ؛ این دلها نیز همانند آهن زنگ می‌زند. عرض شد: ای رسول خدا، صیقل دهنده‌ی دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.»(15)

2. ایجاد معنویت در اهل منزل
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «ما اجتمَعَ قَومٌ فی بیتٍ مِن بُیوت‌اللهِ یتلُونَ کِتابَ‌اللهِ وَیتَدارَسُونَهُ بَینَهُم، إلّا نَزِلَت عَلَیهِمُ السَّکینَةُ، وَغَشِیتهُمُ الرَّحمَةُ وَحَفَّتهُمُ الملائِکَةُ وَذکَرهُمُ اللهُ فِیمَن عِندَهُ؛ هیچ گروهی در خانه‌ای از خانه‌های خدا برای تلاوت کتاب خدا و مباحثه‌ی آن جمع نمی‌شوند، مگر آنکه آرامش بر آنان فرود می‌آید و رحمت ایشان را فرا می‌گیرد و فرشتگان آنان را در میان می‌گیرند».(16)

3. توسعه‌ی روزی و حضور ملائکه در منزل
«عن أبی عبدالله علیه‌ السلام قال: أمیرالمُؤمنین علیه‌ السلام: البَیتُ الذی یقرَأُ فیهِ القُرآنُ ویذکَرُ اللهُ عَزَّوَجَلّ فیه، تَکثُرُ بَرَکتُه وَ تَحضُرُهُ المَلائِکَةُ وَ تَهجُرُه الشَّیاطینُ وَیضیءُ لأهلِ السَّماءِ کما تُصِیءُ الکَواکِبُ لأهلِ الأرضِ، و إنَّ البَیتَ الذّی لا یقرَأُ فِیهِ القُرآنُ ولا یذکَرُ اللهُ عزَّوَجَلّ فیهِ، تٍقِلُّ بَرَکَتُهُ وَتَهجُرُهُ المَلائِکَةُ وَ تَحضُرُهُ الشَّیاطینُ؛ امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: علی علیه‌ السلام فرموده است: خانه‌ای که در آن قرآن خوانده می‌شود، و نام خدا در آن برده شود، برکت در آن خانه زیاد می‌شود، و ملائکه در آن حضور پیدا می‌کنند، و شیطانها از آن خانه دور می‌شوند، و برای اهل آسمان می‌درخشد همان‌گونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند، و خانه‌ای که قرآن در آن خوانده نمی‌شود و نام خدا در آن برده نمی‌شود، برکت آن خانه کم است، و ملائکه از آن خانه رانده و دور می‌شوند و شیطانها در آن خانه حاضر می‌شوند».(17)

شاکیان در قیامت:
در قیامت شاکیانی هستند که از انسان شکایت می‌کنند:
1. رسول خدا صلّی الله علیه و آله در روز قیامت نزد خداوند شکایت می‌کند و می‌گوید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند».(18)
این شکایت پیامبر صلّی الله علیه و آله امروز نیز هم چنان ادامه دارد، که این قرآن را به دست فراموشی سپردند، قرآنی که عامل پیروزی و حرکت و ترقّی است، قرآنی که برنامه‌ی زندگی در آن وجود دارد؛ این قرآن را رها ساختند و دست‌گدایی به سوی دیگران دراز کردند و قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتی درآمده است؛ تنها الفاظش را با صدای جالب از دستگاههای فرستنده پخش می‌کنند، و برای افتتاح خانه‌ی نو و یا حفظ مسافر و شفای بیماران و حدّاکثر برای تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده می‌کنند.
نقل شده است که ناپلئون در مورد مسلمانان تحقیق می‌کند و می‌پرسد: مرکز علمی مسلمین کجاست؟ مصر را معرّفی کردند، او پس از ورود به مصر با مترجم عرب به کتابخانه‌ی آن شهر وارد شد و گفت: یکی از این کتابها را برای من بخوان. او دست برد یکی را برداشت دید قرآن است، باز کرد و این آیه آمد که : «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ»؛ این قرآن، به راهی که استوارترین راههاست، هدایت می‌کند».(19)
مترجم آیه‌ را برای ناپلئون ترجمه کرد، پس از آن ناپلئون چند روز پشت سر هم می‌آمد و آیاتی از قرآن را برایش قرائت و ترجمه می‌کردند؛ بعد از آن ناپلئون دو جمله گفت:
الف) اگر مسلمانان از دستور جامع این کتاب استفاده کنند ذلّت نخواهند دید.
ب) تا زمانی که این قرآن بین مسلمین حکومت می‌کند، مسلمانان تسلیم ما نخواهند شد، مگر اینکه بین آنها و این قرآن جدایی بیفکنیم.
2. یکی دیگر از شاکیان در روز قیامت قرآن است. امام صادق علیه‌ السلام می‌فرماید: «ثَلاثَةٌ یشکونَ إلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ: مَسجدٌ خرابٌ لا یصَلّی فیه أهلُهُ، وَ عالِمٌ بَینَ جُهّالٍ، وَ مُصحَفٌ مَعَلَّقٌ قَد وَقَعَ عَلَیهِ غُبارٌ، لا یقرَءُ فِیه؛ سه چیز نزد خدا شکایت می‌کنند: مسجدی که خراب شده و در آن نماز خوانده نمی‌شود، عالمی که در بین مردم قرار دارد و از او بهره نمی‌برند، و قرآنی که غبار روی آن را گرفته و خوانده نمی‌شود.»(20)

دوم: نگاه به چهره‌ی رسول خدا
دومین چیزی که حضرت زهرا علیها السلام می‌فرماید: از دنیای شما اختیار کردم و محبوب من است، نگاه کردن به صورت رسول‌الله است، و این به چند جهت است: یکی به خاطر اینکه پدر است و نگاه محبّت‌آمیز به چهره‌ی پدر عبادت است. و دوم به خاطر اینکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله عالم است و نگاه به چهره عالم عبادت است و سوم به خاطر اینکه پیامبر است.

سوم: انفاق
سومین چیزی که حضرت زهرا علیها السلام می‌فرماید: از دنیای شما اختیار کردم: انفاق در راه خداست.
«انفاق» یک قانون عمومی در جهان طبیعت و در سازمان بدن هر موجود زنده است. به عنوان مثال در طبیعت، خورشید، نورش را رایگان در اختیار ما و طبیعت می‌گذارد، و یا وقتی که یک دانه در زمین می‌افشانیم، هفتاد دانه یا بیشتر از آن را در اختیار ما قرار می‌دهد.
در سازمان بدن موجودات نیز به همین صورت است، به عنوان مثال قلب انسان تنها برای خودکار نمی‌کند، بلکه از آنچه دارد به تمام سلّولها انفاق می‌کند، مغز و ریه و سایر دستگاههای بدن انسان، همه از نتیجه‌ی کار خود انفاق می‌کنند، چرا که زندگی دسته جمعی بدون انفاق مفهومی ندارد.
انسانی که به خدا پیوسته و به حکم جمله‌ی «مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ» همه‌ی روزیها و مواهب را عطای خداوند بزرگی می‌داند که چند روزی این امانت را نزد او گذاشته، نه تنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمی‌شود، بلکه خوشحال است، چرا که مال خدا را به بندگان او بخشیده، امّا نتایج و برکات مادّی و معنویش را برای خود خریده است؛ این طرز فکر، روح انسان را از بخل و حسد پاک می‌کند، و باعث می‌شود که هرکس خود را مدیون بداند و از مواهبی که دارد در اختیار همه‌ی نیازمندان بگذارد و همچون آفتاب نورافشانی کند، بی‌آنکه انتظار پاداشی داشته باشد.

چند نکته درباره‌ی انفاق:
1.انفاق، مایه‌ی فزونی است نه کاهش؛ قرآن می‌فرماید: («وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ»؛ هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را می‌دهد (و جای آن را پر می‌کند)؛ و او بهترین روزی دهندگان است).(21)
از این تعبیر می‌فهمیم که:
اوّلاً: «شیء» به معنای وسیع کلمه، انواع انفاقها را اعمّ از مادّی و معنوی، کوچک و بزرگ، به هر انسان نیازمند اعمّ از صغیر و کبیر، همه را شامل می‌شود.
ثانیاً: انفاق را از مفهوم فنا بیرون می‌آورد، و رنگ بقا به آن می‌دهد، چرا که خداوند تضمین کرده، که با مواهب مادّی و معنوی خود که چندین برابر است، جای آن را پر کند.
در روایتی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌خوانیم که می‌فرماید: «ینادی مُنادٍ کُلَّ لَیلَةٍ: لِدُوا لِلموتِ، وِ ینادی مُنادٍ: ابنُوا للخَرابِ. وَ ینادی منادٍ: اللهُمَّ هَب لِلمُنفِقِ خَلَفاً، وَ ینادی مُنادٍ اللهُمَّ هَب لِلمُمسِکِ تَلَفاً. وَ ینادی مُنادٍ: لَیتَ النّاسَ لَم یخلَقُوا. وینادی منادٍ: لَیتَهُم إذا خُلِقوا فَکّروا فِیما لَهُ خُلِقوا؛ هر شب منادی آسمانی ندا می‌دهد بزایید برای مردن. و منادی دیگری ندا می‌دهد بنا کنید برای ویرانی. و منادی دیگری ندا می‌دهد خداوندا برای آنها که انفاق می‌کنند عوض قرار ده. و منادی دیگر ندا می‌دهد خداوندا برای آنها که امساک می‌کنند عوضی قرار ده. و منادی دیگری می‌گوید: ای کاش مردم آفریده نمی‌شدند. و منادی دیگری صدا می‌زند ای کاش اکنون که آفریده شده‌اند، اندیشه می‌کردند که برای چه آفریده شده‌اند».(22)
در حدیث دیگری از آن حضرت می‌خوانیم: «مَن أَیقَنَ بِالخُلفِ سَخَت نَفسُه بِالنَّفَقَةِ؛ کسی که یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود».(23)
2. انفاق باید از مال حلال و مشروع باشد، چرا که خداوند غیر آن را قبول نمی‌کند و برکت نمی‌دهد.
در حدیثی آمده است: شخصی به حضور امام صادق علیه ‌السلام آمد و گفت: دو آیه در قرآن است که من طبق دستور آن دو آیه عمل می‌کنم ولی نتیجه نمی‌گیرم. امام علیه‌ السلام فرمود: آن دو آیه کدام است؟ عرض کرد: نخست این سخن خداوند که می‌فرماید: («ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم) (24) و من خدا را می‌خوانم امّا دعایم مستجاب نمی‌شود.
آیه‌ی دیگر اینکه خداوند می‌فرماید: («وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ»؛ و هر چیزی را (در راه خدا) انفاق کنید، خدا عوض آن را می‌دهد (و جای آن را پر می‌کند)؛ و او بهترین روزی دهندگان است)، (25) امّا من در راه خدا انفاق می‌کنم ولی چیزی که جای آن را پرکند، عاید من نمی‌شود.
امام صادق علیه‌ السلام می‌فرماید: آیا فکر می‌کنی خداوند از وعده‌ی خود تخلّف کرده؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس علّت عدم استجابت دعا چیست؟ عرض کرد: نمی‌دانم. امام علیه‌ السلام فرمود: ولی من می‌دانم کسی که اطاعت خدا کند در آنچه امر به دعا کرده، و جهت دعا را رعایت کند، اجابت خواهد کرد، عرض کرد: جهت دعا چیست؟ فرمود: نخست حمد خدا می‌کنی، و نعمت او را یادآور می‌شوی، سپس شکر می‌کنی، بعد درود بر پیامبر صلّی الله علیه و آله می‌فرستی، سپس گناهانت را به خاطر می‌آوری و اقرار می‌کنی و از آنها به خدا پناه می‌بری و توبه می‌نمایی، این است جهت دعا.
امّا در مورد آیه‌ی دوم، فکر می‌کنی خداوند خلف وعده می‌کند؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس چرا جای انفاق پر نمی‌شود؟ عرض کرد: نمی‌دانم، امام علیه ‌السلام فرمود: اگر کسی از شما مال حلالی بدست آورد و در راه حلال انفاق کند، هیچ درهمی را انفاق نمی‌کند مگر اینکه خداوند عوضش را به او خواهدداد.(26)
3. صدقه اوّل به دست خدا می‌رسد بعد به دست سائل؛ در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌خوانیم: «إنّ الصّدقَةَ تَقَعُ فی یدِاللهِ قَبلَ أن تَصِلَ إلی یدِ السائِل؛ صدقه پیش از آنکه در دست نیازمند قرار گیرد، به دست خدا می‌رسد».(27)
امام سجّاد علیه ‌السلام می‌فرماید: «إنّ الصَّدَقَةَ لا تَقَعُ فی یدِ العَبدِ حَتّی تَقَعَ فی یدِ الرَّبِّ؛ صدقه در دست بنده نمی‌افتد مگر اینکه قبلاً در دست خدا قرار گیرد».(28)
حتّی در روایتی تصریح شده که همه‌ی اعمال آدمی را فرشتگان تحویل می‌گیرند، جز صدقه که مستقیماً به دست خدا می‌رسد.(29)
این مضمون از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در صحیح مسلم و بخاری آمده است: «هیچ کس از شما صدقه‌ای از درآمد حلال نمی‌پردازد – و البتّه خداوند جز حلال قبول نمی‌کند – مگر اینکه خداوند با دست راست خود آن را می‌گیرد، حتّی اگر یک دانه‌ی خرما باشد، سپس در دست خدا نمو می‌کند تا بزرگ‌تر از کوه شود.(30)
این احادیث بیانگر اهمیت فوق‌العاده‌ی خدمات انسانی و کمک به نیازمندان است.
از بعضی احادیث استفاده می‌شود که پیشوایان معصوم گاهی پیش از آنکه صدقه‌ای را به شخص نیازمند بدهند، نخست دست خود را به علامت احترام و تعظیم می‌بوسیدند، سپس آن را به نیازمندان می‌دادند، و یا اینکه نخست آن را به نیازمند می‌دادند بعد از او می‌گرفتند و آن را می‌بوسیدند و می‌بوییدند و به او باز می‌گردانیدند، چرا که با دست خدا روبرو بودند.
4. در مورد اثرهای انفاق روایت‌های فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «إنَّ الصَّدَقَةَ وَصِلَةَ الرَّحِمِ تَعمُرانِ الدِّیارَ، وَ تَزیدانِ فی الأعمارِ؛ انفاق در راه خدا و صله‌ی رحم خانه‌ها را آباد، و عمرها را طولانی می‌کند».(31)
امام باقر علیه ‌السلام فرموده است: «البِرُّ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ ینفِیانِ الفَقرَ وَیزیدانِ فی العُمُرِ ویدفَعانِ عن سَبعینَ مِیتَةِ سُوءٍ؛ نیکوکاری و انفاق پنهانی فقر را برطرف ساخته، عمر را افزون می‌کند و از هفتادگونه مرگ و میر بد جلوگیری به عمل می‌آورد».(32)
انفاق مانع هلاکت اجتماع است، و هنگامی که مسأله‌ی انفاق فراموش شود و ثروتها در یک قطب جمع شود، افرادی محروم و بینوا به وجود می‌آیند، و دیری نخواهد گذشت که یک انفجار عظیم در اجتماع به وجود می‌آید که نفوس و اموال سرمایه‌داران در آتش آن خواهد سوخت.
5. انفاق نباید همراه با منّت باشد. قرآن می‌فرماید: «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأذَى؛ بخشش‌های خود را با منّت و آزار، باطل نسازید».(33)
از این جمله استفاده می‌شود که پاره‌ای از اعمال ممکن است نتایج اعمال نیک را از بین ببرد و این همان مسأله‌ی «احباط» است.
در این آیه خداوند انفاق همراه با منّت و آزار را به قطعه سنگی که بر آن قشر نازکی از خاک باشد تشبیه می‌کند که بذرهایی در آن افشانده شود و باران درشت به آن برسد و همه‌ی خاکها و بذرها را بشوید. این گونه افراد هم از کاری که انجام داده‌اند چیزی به دست نمی‌آورند و بهره‌ای نمی‌برند و هم بذرهایی که افشانده‌اند را از دست می‌دهند.
انفاق کنندگان واقعی کسانی هستند که تنها به خاطر خشنودی خدا و پرورش فضایل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان خود، اقدام به انفاق می‌کنند.
6. انفاق از آنچه راکه دوست دارید، قرآن می‌فرماید: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید (در راه خدا) انفاق کنید».(34)
در اینکه مقصود از کلمه‌ی «برّ» در این آیه چیست؟ مفسّران نظرات مختلفی دارند. بعضی آن را به معنای بهشت و بعضی به معنای پرهیزکاری و تقوا، و بعضی به معنای پاداش نیک گرفته‌اند؛ ولی «برّ» معنای وسیعی دارد و به تمام نیکیها و اعمال پاک گفته می‌شود. بنابراین یکی از شرایط رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی، انفاق کردن از اموالی است که انسان علاقه‌ی زیادی به آنها دارد.
در ذیل این آیه در تفاسیر آمده است: یکی از یاران پیامبر صلّی الله علیه و آله به نام ابوطلحه‌ی انصاری در مدینه نخلستان و باغی بسیار مصفّا و زیبا داشت، در آن چشمه‌ی آب صافی بود که هر موقع پیامبر صلّی الله علیه و آله به آن باغ می‌رفت، از آن آب میل می‌کرد و وضو می‌گرفت. علاوه بر همه‌ی اینها آن باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت. پس از نزول آیه‌ی فوق او به خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: می‌دانی که محبوب‌ترین اموال من همین باغ است، و من می‌خواهم آن باغ را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره‌ای برای رستاخیز من باشد، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «بَخٍ بَخٍ ذلِکَ مالٌ رابِحٌ لَک؛ آفرین برتو، این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود» سپس فرمود: من صلاح می‌دانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهی، ابوطلحه دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله را عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد.(35)
7. خداوند مجازات ثروت‌مندانی که انفاق نمی‌کنند را بیان کرده و می‌فرماید: «وَالَّذِینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یوْمَ یحْمَى عَلَیهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ؛ و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، آنها را به عذاب دردناکی بشارت بده، در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می‌کنند؛ (و به آنها می‌گویند: ) این همان چیزی است که برای خودتان اندوختید (و گنجینه ساختید!) پس بچشید چیزی را که برای خود می‌اندوختید! »(36)
بعضی معتقدند اینکه خداوند در میان تمام اعضای بدن تنها «پیشانی» و «پشت» و «پهلو» را ذکر کرده، به خاطر آن است که با این سه عضو در مقابل محرومان عکس‌العمل نشان می‌دادند: گاهی صورت را درهم می‌کشیدند و زمانی به علامت بی‌اعتنایی از روبرو شدن با آنها خودداری می‌کردند و گاهی به آنان پشت می‌نمودند.(37)
جابربن‌عبدالله انصاری می‌گوید: روزی نماز عصر را با پیغمبر صلّی الله علیه و آله خواندیم. اصحاب اطرافش نشسته بودند ناگاه پیرمردی خدمت رسول خدا رسید که لباس کهنه‌ای پوشیده بود و از شدّت پیری و ناتوانی نمی‌توانست بر جای خودش قرار گیرد.
پیغمبر متوجّه او شد و از احوالش پرسید؛ عرض کرد؛ یا رسول‌الله صلّی الله علیه و آله مردی گرسنه هستم سیرم کن، برهنه‌ام لباسی به من عطا کن، تهی دستم چیزی به من بده، رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: من اکنون چیزی ندارم ولی تو را به جایی راهنمایی می‌کنم شاید حاجتت برآورده شود، برو به منزل شخصی که خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول نیز او را دوست دارند؛ برو به خانه‌ی دخترم فاطمه علیها السلام شاید به تو چیزی عطا کند. سپس به بلا فرمود: پیرمرد ناتوان را به خانه‌ی فاطمه راهنمایی کن.
بلال به اتّفاق پیرمرد به خانه‌ی فاطمه رفتند. پیرمرد عرض کرد سلام بر شما ای خانواده‌ی نبوّت و مرکز نزول فرشتگان. فاطمه علیها السلام جوابش را داد و فرمود کیستی؟
عرض کرد: فقیری هستم که به خدمت پدرت رسیدم، مرا به سوی شما فرستاد. ای دختر پیغمبر من هم گرسنه‌ام هم برهنه‌ام و هم فقیرم لطفاً من را بی‌نیاز کنید.
حضرت فاطمه که هیچ غذایی در خانه سراغ نداشت، پوست گوسفندی را که فرش امام حسن و امام حسین علیه ‌السلام بود به پیرمرد داد.
پیرمرد عرض کرد: این پوست چگونه نیاز من را برطرف می‌کند؟ حضرت فاطمه علیها السلام گلوبندی را که دختر عمویش به وی هدیه کرده بود به او داد و فرمود: این را بفروش و زندگی خودت را با آن تأمین کن.
پیرمرد برگشت و جریان را خدمت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله عرض کرد. آن حضرت گریست و فرمود: گردن‌بند را بفروش تا خدا به برکت عطای دخترم برای تو گشایشی فراهم سازد. عمّار یاسر از رسول‌خدا صلّی الله علیه و آله اجازه گرفت که آن گردن‌بند را خریداری کند.
از پیرمرد پرسید آن را چقدر می‌فروشی؟ گفت: به بهای آن که شکمم را از نان و گوشت سیر کنی، و یک برد یمانی بر تنم بپوشانی تا با آن نماز بخوانم، و یک دینار پول بدهی تا مرا نزد اهل و عیالم برساند. عمّار گفت: من این گردن بند را به بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانی و یک حیوان سواری و نان و گوشتی که تو را سیر کند می‌خرم. پیرمرد گردن‌بند را به عمّار فروخت و پولش را تحویل گرفت و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله برگشت. حضرت از او پرسید: آیا نیازت برطرف شد؟ عرض کرد: آری، به برکت عطای فاطمه علیها السلام بی‌نیاز شدم. حضرت فرمود: خدا در عوض، به فاطمه عطایی بکند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده باشد. و بعد به اصحابش فرمود: خدا در این دنیا چنین عطایی را به فاطمه کرده است، زیرا پدری مثل من و شوهری مثل علی و فرزندان چون حسن و حسین به او داده است. وقتی عزرائیل فاطمه را قبض روح می‌کند و در قبر از او بپرسند پیغمبرت کیست؟ جواب می‌دهد: پدرم. و اگر بپرسند: امامت کیست؟ جواب می‌دهد: شوهرم علی علیه ‌السلام.
خدا گروهی از ملائکه را مأموریت داده که بعد از مردنش پیوسته بر او و پدر و شوهر و فرزندانش درود می‌فرستند. آگاه باشید که هرکس مرا بعد از وفات زیارت کند مثل آن است که در زمان حیات به زیارتم آمده باشد و هر کس به زیارت فاطمه‌ام برود مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد.
عمّار گردن‌بند را گرفت و خوش‌بو نمود و در پارچه‌ی یمانی گذاشت و به غلامش گفت: این را ببر خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله تقدیم کن، خودت را نیز به آن حضرت بخشیدم. وقتی غلام پیش رسول خدا صلّی الله علیه و آله رفت، حضرت مال را با غلام به فاطمه بخشید.
فاطمه گردن‌بند را گرفت و غلام را آزاد نمود، هنگامی که غلام دید آزاد شده است، خندید. علّت خنده‌اش را پرسیدند، جواب داد: از برکت این گردن‌بند مرا شگفت آمد، زیرا گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشش داد و تهی دستی را بی‌نیاز کرد و بنده‌ای را آزاد نمود، در حالی که باز به صاحبش رسید.(38)

پی‌نوشت‌ها:
1. کشف‌الغمّه، ج 2، ص 94.
2. واقعه، آیات 77- 79.
3. نمل، آیه‌ی 92.
4. مزمّل، آیه‌ی 20.
5. واقعه، آیه 79.
6. المحاسن، ج 2، ص 558، ح 928.
7. همان مدرک، ص 559، ح 929.
8. بحارالانوار، ج 92، ص 184 ؛ میزان‌الحکمه، مادّه‌ی «قرء» ؛ مستدرک الوسائل، ج 1، ص 291.
9. نحل، آیه‌ی 98.
10. مزمّل، آیه‌ی 4.
11. الکافی، ج 2، ص 617، ح 2 ؛ وسائل‌الشیعه، ج 6، ص 216، ح 7770.
12. نساء، آیه‌ی 82.
13. بحارالانوار، ج 92، ص 106.
14. همان مدرک.
15. ارشادالقلوب، ص 78؛ و کنزالعمّال، ح 2441.
16. میزان الحکمه، ج 8، ص 75.
17. اصول کافی، ج 4، ص 413.
18. فرقان، آیه‌ی 30.
19. اسراء، آیه‌ی 9.
20. خصال صدوق، ص 142؛ اصول کافی، ج 4، ص 417.
21. سبأ، آیه‌ی 39.
22. تفسیر مجمع‌البیان، ذیل آیه‌ی 39 سوره‌ی سبأ.
23. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 340.
24. غافر، آیه‌ی 60.
25. سبأ، آیه‌ی 39.
26. تفسیر برهان، ج 3، ص 354 ؛ اصول کافی، ج 2، باب الثناء قبل الدعاء، ح 8.
27. تفسیر مجمع‌البیان، ذیل آیه‌ی 104 سوره‌ی توبه.
28. تفسیر عیاشی، ذیل آیه‌ی 104 سوره‌ی توبه.
29. همان مدرک.
30. تفسیر المنار، ج 11، ص 33؛ بحارالانوار، ج 96، ص 134.
31. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 354.
32. سفینة البحار، ج 2، ص 23، ماده‌ی «صدقه».
33. بقره، آیه 264.
34. آل عمران، آیه‌ی 92.
35. تفسیر مجمع البیان و صحیح مسلم و صحیح بخاری ذیل آیه‌ی مورد بحث.
36. توبه، آیه‌ی 34 و 35.
37. تفسیر نمونه ذیل آیه‌ی 34 و 35 سوره‌ی توبه.
38. بحارالانوار، ج 43، ص 56.

منبع: گفتار معصومین علیهم‌السلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، چاپ سوم، 1391.
نسخه چاپی