بهترین راه آرامش؛ بی‌‌اعتنایی به سختی‌ها

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ، تَرْضَ أَبَداً.

از خارک و خاشاک چشم ببند و گرنه هرگز خوشحال نخواهی ماند.

نهج البلاغه: حکمت 204
شرح حدیث:
کنایه از اینکه می خواهی همواره خشنود باشی چشم از سختی خار و خاشاک و رنج ها فرو بند.

تمام مردم برای رسیدن به خوشبختی سر راهشان خار و خاشاک زجرآور وجود دارد تا صبوری نکنند و سختی ها را به جان نخرند سعادتمند نخواهند شد.

رشد و تعالی متعلق به کسانی است که ریاضت کسب علم و فنون و عبادات را کشیده اند.

ناز پرورده تنعم کی برد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

بلاکشی آدم را ترقی می دهد اکثر نوابع عالم یتیم و بی سرپرست بوده اند اما با اعتماد به نفس در رنج و تعب خار و خاشاک را از سر راه خود برداشتند و به قله های بلند علم و دانش و سلوک الی الله راه یافتند.

امام (علیه السلام) در این گفتار حکیمانه اش دستور بسیار خوبى براى تحصیل آرامش در زندگى مى دهد و مى فرماید: «چشم خود را بر خاشاک و رنج ها فرو بند تا همیشه راضى باشى»؛ (أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الاَْلَمِ تَرْضَ أَبَداً).

«أَغْضِ» از ریشه «اغضاء» به معناى نزدیک کردن پلک هاى چشم به یکدیگر است بى آنکه کاملاً آن را ببندیم، ازاین رو آن را در فارسى به فرو بستن ترجمه مى کنند. «قَذَى» به معناى خاشاک و اشیاى ریزى است که در چشم مى افتد و چشم را ناراحت مى کند و «أَلَم» به معناى درد و رنج است.

اشاره به این که زندگى انسان در این جهان به هر حال آمیخته با ناراحتى هایى است و شاید هیچ کس را نتوان پیدا کرد که از چیزى ناراحت نباشد؛ گاه مشکلاتى براى خود مى بیند و گاه براى فرزندان و بستگان، یا دوستان، یا همشهریان، یا هموطنان و امثال آن و اگر انسان تاب تحمل هیچ مشکلى را نداشته باشد و در برابر هر مشکلى بى تابى و جزع و فزع کند، هرگز رضایت خاطر و آرامش روح پیدا نخواهد کرد، بنابراین انسان باید صبور و شکیبا و داراى تحمل باشد تا بتواند آرامش خود را در زندگى حفظ کند و از حیات خود راضى و از نعمت هاى پروردگار خشنود باشد و گرنه این بى تابى ها ممکن است سر از شکایت از پروردگار درآورد و سعادت انسان را بر باد دهد.

در تعدادى از نسخ نهج البلاغه مانند نسخه ابن میثم و منهاج البراعة و همچنین علامه مجلسى در بحارالانوار که مستقیماً از نهج البلاغه نقل کرده اند به جاى «وَالاَْلَمِ» «وَاِلاّ لَمْ» آمده است که مفهوم جمله چنین مى شود: «چشم خود را بر خاشاک فرو بند وگرنه هرگز رضایت خاطر پیدا نخواهى کرد». این نسخه مناسب تر به نظر مى رسد، زیرا چشم فرو بستن از قذى (خاشاک) مفهوم روشنى دارد؛ امّا چشم فرو بستن از اَلَم (درد و رنج) مفهوم مناسبى ندارد. انسان درد و رنج را باید تحمل کند نه آنکه چشم بر آن فرو بندد. اضافه بر این آهنگ جمله نیز با نسخه اخیر مناسب است نه با نسخه قبل.
افزون بر این در نهج البلاغه نیز امام (علیه السلام) تعبیرى دارد که مناسب نسخه دوم است آنجا که مى فرماید: «وَأغْضَیْتُ عَلَى الْقَذى وَشَرِبْتُ عَلَى الشَّجا; چشم بر خاشاک فرو بستم و با گلویى که استخوان در آن گیر کرده بود جرعه تلخ حوادث را نوشیدم».(1)

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود شعر مناسبى از یکى از شعراى عرب نقل کرده است که مى گوید:

إذا أنْتَ لَمْ تَشْرَبْ مِراراً عَلَى الْقَذى
ظَمِئْتَ وَأیُ النّاسِ تَصْفُو مَشارِبُهُ

اگر خاشاک را در آب نوشیدنى خود تحمل نکنى همیشه تشنه خواهى ماند و کدام انسان است که همیشه نوشابه اش صاف باشد.

شاعر دیگرى مى گوید:
وَمَنْ لَمْ یَغْمِضْ عَیْنَهُ عَنْ صَدیقِهِ
وَعَنْ بَعْضِ ما فِیهِ یَمُتْ وَهُوَ عاتِبٌ

کسى که نسبت به عیوب دوستش اغماض نداشته باشد از دنیا مى رود در حالى که دائماً در حال سرزنش کردن است.(2)

در حدیثى از مستطرفات سرائر مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر (علیه السلام) نقل مى کند: «أکْثَرُ أهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ؛ بیشترین بهشتیان افراد کم خرد هستند». راوى عرض مى کند: منظورتان ابلهان و افراد مجنون و بیمار است؟ امام (علیه السلام) مى فرماید: «نه»، «الّذینَ یَتَغافَلُونَ عَمّا یَکْرَهُونَ یَتَبالَهُونَ عَنْهُ؛ منظورم کسانى است که در برابر عوامل ناراحتى تغافل مى کنند و خود را به بى خبرى مى زنند»(3). (4)

پی‌نوشت‌ها:
(1). خطبه 26.
(2). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 34.
(3). مستطرفات السرائر، ص 566.
(4). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب تنها منبعى که براى این کلام پرمعناى حکیمانه جز نهج البلاغه نقل کرده غررالحکم آمدى است که در آنجا به جاى «وَالاْلَمِ» «وَ إلاّ لَمْ» آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 173)

منابع:
1. حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
2. پیام امام امیرالمومنین علیه السلام‌، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، دار الکتب الاسلامیه‌، 1386.
نسخه چاپی