ضد ارزش‏ ها در کلام امام علی علیه السلام

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَإِنَّمَا یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلْثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ کَانَ مِمَّنْ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ.

هر کس از دنیا عصبانی است در واقع به قضای الهی خشمناک است و هر که از مصیبتی که به وی وارد شده شکایت دارد در واقع به خدای خویش شکوه دارد و هر که به ثروتمندی به خاطر ثروتش به وی تواضع کند دو سوم ایمانش را بر باد داده است و هر که تلاوت قرآن کند و بمیرد و وارد آتش دوزخ شود حتما از کسانی است که آیات الهی را به مسخره گرفته است و هر کس دلش شیفته و فریفته دنیا شود به سه چیز دلبسته می گردد غم و اندوهی که از او جدا نمی گردد حرص و طمعی که از او دست بردار نمی باشد و آرزویی که به آن نخواهد رسید.

نهج البلاغه: حکمت 219
شرح حدیث:
1- اعتراض به قضای الهی و مصیبتی که بر انسان وارد می شود به معنای اعتراض و شکایت به خداست قضای الهی حکم قطعی خداوند است که صادر می شود وغیرقابل تغییر است و مصیبت ها نیز برای آزمایش انسان و گاه عکس العمل و نتیجه اعمال خود انسان است.

اگر کسی تن به قضای الهی ندهد و در برابر مصیبت شکیبایی نکند در واقع به خواست پروردگار و اراده او معترض و عصبانی است. ثمره این حالت آن است که
خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛
در دنیا و آخرت زیانکار است و این است زیان اشکار(1)

پس چه بهتر برای آخرتی آباد و آرامشی ماندگار تن به قضای الهی دهیم و راضی به مصائب باشیم تا خداوند صلوات و رحمتش را بر ما فرود آورد.

الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
کسانی که وقتی دچار مصیبتی می شوند می گویند: ما متعلق به خداییم و به سوی او باز می گردیم اینان مردمی هستند که لطف و رحمت خدا و درود الهی بر آنهاست و اینان همان هدایت یافتگانند.(2)

2- هر کس به ثروتمند به خاطر ثروتش به وی تواضع کند دو سوم ایمانش را بر باد داده است.

پول و ثروت دنیا که قابل احترام نیست اگر بنا شود به ثروت اندوز به خاطر تکاثر اموالش احترام بگذاریم پس باید در برابر گاو صندوق های بانک ها سر تعظیم و تسلیم رود آوریم.
بله اگر ثروتمند خدمتگزار را برای آنکه به فقرا و مستمندان می رسد و حقوق واجبش را می دهد و اهل تهجد و نافله است تواضع کردیم تواضع ما به معنویات و کمالات بشری است و پسندیده است.

رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در تبیین انگیزه این نوع تواضع ها می فرمودند:
هر که نزد توانگری رود و از سر چشم داشت و اخاذی به آنچه او داد و در برابرش کرنش کند دو سوم دینش از بین می رود. سپس فرمودند: عجله نکن چنین نیست که هر کس از شخص ثروتمندی به چیزی برسد و بدین سبب او را احترام و تجلیل کند لزوما دو سوم دینش از بین می رود. بلکه ببین که آیا قصدش از این کرنش پاداش الهی است یا می خواهد او را فریب دهد و آنچه را دارد از دستش درآورد.(3)

3- هر که تلاوت قرآن کند و به آن عمل نکند و بمیرد در آتش دوزخ جای گیرد.

رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
رُبَّ تالِ القُرانِ و القُرانُ یَلعَنُهُ؛
چه بسا قرآن خوانی که قرآن لعنتش می کند.(4)

چه کسانی را قرآن لعنت می کند؟ کسانی حافظ و تلاوت کننده قرآن هستند اما اعتقادی به آیاتش نداشته و قرآن نقشی از نظر هدایت و تربیت در زندگی آنان ندارد.

همان بزرگوار فرمودند:
لَیسَ القُرانُ بالتَّلاوَهِ و لا العِلمِ بِالرِّوایَهِ و لکِنِ القُرانُ بِالهِدایَهِ وَ العِلمَ بِالدِّرایَهِ؛
قرآن نه تلاوت کردن است و نه به دانستن روایت آن بلکه قرآن به هدایت است و فهمیدن آن.(5)

و نیز فرمودند:
مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ لِلدُّنیا و زِینَتِها حَرَّمَ اللهُ عَلَیهِ الجَنَّهَ؛
کسی که قرآن را برای دنیا و زیور آن فرا گیرد خداوند بهشت را بر او حرام گرداند.(6)

4- دلبسته به دنیا سه دلبستگی همراه دارد غم و اندوهی که از او جدا نگردد حرص و طمعی که دست بردار نیست آرزویی که به آن نخواهد رسید.

غم و اندوه از این جهت که گاهی طلبکارها به او فشار می آورند وطلبشان را مطالبه می کنند و یا بدهکاران سر وعده بدهی خود رانمی پردازند همین باعث می شود دلبسته به زر و زیور دنیا همواره در نگرانی و اضطراب باشد.

حرص و طمع هم از لوازم دلبستگی به دنیاست این قماش آدم ها هیچ وقت قانع نمی شوند مثل جهنمند که هر چه از کفار و منافقین و مجرمین در آن می ریزند به آن خطاب می شود
یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ؛
روزی که به جهنم می گوییم آیا لبریز شده ای؟ می گوید آیا اهل جهنم بیش از این هستند؟!(7)

آرزوهایشان هم آن قدر طولانی است که از مرز عمرشان گذشته و تا بی نهایت رفته در نتیجه به آرزوهایشان نیز نمی رسند.

رُویَ اَنَّ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اَخَذَ ثَلاثَهَ اَعوادٍ فَغَرَسَ عُوداً بَینَ یَدیهِ و الآخَرَ اِلی جَنبِهِ وَ اَمّا الثّالِثُ فَابعَدَهُ وَ قالَ: هَل تَدرُون ما هذا؟ قالوا: اَللهُ وَ رَسُولُهُ اَعلَمُ قالَ: هذا الاِنسانُ هذا الاَجَلُ و هذا الاَمَلُ یَتَعاطاهُ بنُ آدَمَ و یَختَلِجُهُ الاَجَلُ دُونَ الاَمَلِ؛
روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سه قطعه چوب برداشت و یکی را در مقابل خود در زمین فرو کرد و دیگری را در کنار خود و سومی را دورتر آنگاه فرمود: آیا می دانید اینها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند فرمود: این انسان است این اجل و دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش می رود اما اجل در می رسد و او به آرزو نمی رسد.(8)

پی‌نوشت‌ها:
1- سوره حج، آیه 11
2- سوره بقره، آیات 156 و 157
3- بحارالانوار، ج 73، ص 169
4- همان.
5- کنزالعمال، ح 2462
6- بحارالانوار، ج 77، ص 100
7- سوره ق، آیه 30
8- تنبیه الخواطر، ج 1، ص 272

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
نسخه چاپی