عفاف زینت فقر و شکر زینت توانایی

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى.

عفاف زینت فقر و شکر زینت توانایی است.

نهج البلاغه: حکمت 333
شرح حدیث:
چه بسا اشخاصی که به خاطر نداری گناهان بسیار بزرگ و خشن و زشت مرتکب می شوند سرقت های مسلحانه و غیرمسلحانه خودفروشی و لکه دار شدن ناموس و تکدی گری که نازل ترین آنهاست. اما همین فقیر وقتی به کم قناعت می کند و در آزمایش فقر نمره خوب می آورد محصول کارش عفاف و پاکدامنی است و این انسان عفیف اجر و مزدش از شهیدی که خونش را در راه خدا داده برتر می شود.

امام علیه السلام در همین بخش حکمت های نهج البلاغه می فرماید:
مَا المُجاهِدَ الشَّهیِدُ فِی سَبِیلِ اللهِ بِاَعظَمَ اَجراً مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ العَفِیفُ اَن یَکُونَ مَلَکاً مِنَ المَلائِکَهِ؛
پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از پاداش عفیف و پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد همانا عفیف و پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست.(1)

شکر چگونه زینت توانگری است؟ خداوند فقیر را به حفظ پاکدامنی امتحان می کند و غنی و توانگر را به حفظ شکر و سپاس می آزماید.

معمولا احساس بی نیازی سبب غرور و غفلت می شود و گاه بعضی انسان های ضعیف النفس همین که وضع مالی فوق العاده ای پیدا می کنند سر به طغیان می زنند و سرکشی میکنند این نصب صریح قرآن است.

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی؛
این انسان طغیان می کند هنگامی که احساس بی نیازی می کند.(2)

اگر توان مالی همراه با بخل شود کار به انکار حقایق می کشد.

وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی؛
و اما کسی که بخل می ورزد و احساس بی نیازی میکند و نیکی را تکذیب می نماید پس زود است که او را در مسیر سختی قرار دهیم. و در هنگام سقوط به جهنم ثروتش بی نیازش نمی کند.(3)

راه علاج آن است که ثروتمند همه چیز خود را از خدا بداند و برای همه نعمت های الهی شکری جداگانه بجا آورد. که طبق بیان امام علیه السلام شکر زینت بی نیازی است.

جناب سلیمان علیه السلام تواناترین پیامبران الهی است قدرت و ثروت و سلطه بر همه عالم و در به استخدام در آوردن جن و انس نمونه تاریخ است اما همین سلیمان مقتدر قدرت و بی نیازی خویش را به شکر زینت می بخشد.

رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ؛
پروردگارا به من توفیق شکر نعمت هایی که به من و پدر و مادرم عنایت فرمودی بده.(4)

وقتی تخت ملکه سبا را در مقابل خود دید گفت:
هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیم؛
این از فضل پروردگار من است تا مرا امتحان کند که آیا شکر نعمت او را به جا می آورم یا کفران می کنم؟! که البته هر کس شکر کند به سود خود اوست و هر کس کفران نماید پروردگارم بی نیاز و بزرگوار است.(5)

شرح ابن میثم
پاکدامنى فضیلتى براى قوه شهویّه است و پیداست که پاکدامنى زینتى است براى انسان که با وجود تنگدستى زیبنده تر است، از آن رو که پاکدامنى به شخص تنگدست ارزشى مى دهد که مردم به دل او را دوست مى دارند و او را مدح و ثنا مى گویند و اثر پاکدامنى در فقیر خیلى زود ظاهر مى گردد. و اگر پاکدامن نباشد، در دنیا و آخرت زیانکار است. و همچنین سپاسگزارى نیز از جمله فضایل قوه شهویّه است، و براى توانگر زشت است که در برابر نعمت هاى الهى کفران کند، بنا بر این زینت توانگرى و کمال آن به سپاسگزارى است.(6)

پی‌نوشت‌ها:
1- نهج البلاغه، حکم و مواعظ، ش 474
2- سوره علق، آیات 7 و 8
3- سوره لیل، آیات 8 تا 11
4- سوره نمل، آیه 19
5- سوره نمل، آیه 40
6- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 693 و 694

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.
نسخه چاپی