رذایل اخلاقی از منظر امام علی علیه السلام

امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ (وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ) وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ.

هر که به عیب خودش بپردازد از عیب دیگران غافل می شود و هر که به روزی پروردگار راضی باشد از آنچه که از دست می دهد محزون نمی گردد. و هر که تیغ ستم برکشد بالاخره با همان تیغ خونش ریخته می گردد و آنکه در کارها خود را به زحمت انداخت خویشتن را هلاک کرد و کسی که بدون دقت و مطالعه خود را در امواج انداخت غرق شد و آنکه در مراکز گناه شرکت کرد متهم واقع شد و هر که زیاد حرف زد خطایش زیاد شد و هر که خطایش زیاد شد بی حیا گردید و هر که بی حیا گردید پرهیزکاریش کم شد و آنکه پرهیزکاریش کم شد دلش مرد و آنکه دلش مرد داخل آتش دوزخ گردید کسی که به بدی های مردم نظر کند و آن را زشت پندارد و آن کار زشت را برای خود روا بداند نادان و احمق واقعی است.

نهج البلاغه: حکمت 341
شرح حدیث:
قناعت ثروتی است تمام نشدنی و آنکه زیاد به یاد مرگ است به کم دنیا راضی است و هر که بداند گفتارش جزء رفتارش به حساب می آید حرف زدنش جز در اموری که به کار او بیاید کم خواهد شد.

امام علیه السلام به اموری پرداخته که حقا مجموعه از درس زندگی است و باید بند بند آن مورد بررسی و شرح قرار گیرد.

1- هر که به عیب خودش بپردازد از عیب دیگران غافل می شود.
تا به حال شنیده اید عارف و سالک الی الله که در حال مراقبه است و تمام همت خود را گذارده تا عیوب خویش را برطرف کند به عیب جویی و غیبت دیگران اقدام کند چه نیکو است عیب جویان چون اهل سیر و سلوک به تهذیب نفس خویش بپردازند و رذایل را در درون خود جستجو کنند و در مقام زدودن و نابودی آنها برآیند.

امام علیه السلام نیز فرمودند:
مِن اَشرَفِ اَخلاقِ الکَریمِ تَغافُلُهُ عَمّا یَعلَمُ (1)
یکی از شریف ترین صفات انسان کریم النفس تغافل و چشم پوشی او از دانسته های خویشتن است یعنی ممکن است خیلی چیزها را شما درباره اشخاص بدانید ولی برای حفظ آبروی انها لب فروبندی و خود را به غفلت بزنی و این تغافل حکایت از کرامت نفس شما می کند اضافه بر اینکه فکر و روحت آسوده خواهد بود.

چنانکه نیز امام علیه السلام فرمودند:
مَن لَم یَتَغافَلَ و لا یَعُضَّ عَن کَثِیرٍ مِنَ الاُمورِ تَتَغَّصَّت عِیشَتُهُ (2)
کسی که لغزش های مردم را نادیده نگیرد و از بسیاری امور چشم پوشی نکند زندگیش ناگوار خواهد شد.

2- هر که به روزی پروردگار راضی باشد از آنچه از دست می دهد محزون نمی گردد.
رضایتمندی به داده های پروردگار این نتیجه را در بر دارد که به بود و نبود مال دنیا اهمیت داده نمی شود. معمولا غم و غصه از آن کسانی است که تن به قضاء الهی نمی دهند و اگر روزی ایشان مختصر و محدود است لب به شکایت باز می کنند و نعوذ بالله به خدای خویش گمان بد می برند که چرا خداوند به دیگران داده و به من نمی دهد.

3- هر که تیغ ستم برکشد بالاخره با همان تیغ خونش ریخته گردد.
به نظر حقیر اشعار ناصرخسرو گزینه خوبی برای شرح کلام مولایمان علی علیه السلام است.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز
می بینم اگر ذره ای ندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه ز کمین گاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگردوز
وز ابر مر او را به سوی خاک فرو کاست
گفتا عجب است اینکه ز چوب است و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدنش کجا خواست
چون نیک نگر کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

4- هر ه در کارها خود را به زحمت انداخت خود را هلاک کرد.
وقتی خداوند تبارک و تعالی از ما تکلیف خارج از طاقت نخواسته حتما حکمتی در کار است تلاش برای زندگی و کسب علم و دانش و حتی عبادت باید بیش از توان روحی و جسمی انجام نگیرد که هلاکت را در پی خواهد داشت.

امام صادق علیه السلام فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمودند:
نَحنُ مَعاشِرَ الاَنبیاءِ وَ الاَمَناءِ وَ الاَتقِیاءِ بُراءُ مِنَ التَّکَلُّفِ (3)
ما گروه پیامبران و امینان و پرهیزکاران از هر چیز تکلف آور و پرزحمت بدوریم.

5- کسی که بی دقت و مطالعه خود را در امواج انداخت غرق شد.
امواج گاهی امواج فتنه هاست که باید از دور ناظر جریان آن ها بود چون اگر خود را داخل جریان های فتنه قرار دهیم بی شک غرق خواهیم شد و تا آخر خط باید با سران فتنه رفت. آدم های بی دقت و ساده لوح وقتی بدون مطالعه و بررسی وام دار فتنه گران می شوند چه بخواهند و چه نخواهند باید مثل آنها موج سواری کنند و خود را به هلاکت اندازند.

از صدر اسلام تا به امروز گل خوردگان نامشان در تاریخ ثبت شده آنهایی که تحت تاثیر جو مسموم حاکم قرار گرفتند و دین فروشی کردند و همراه فریب دهندگانشان دوزخی شدند.

6- آنکه در مراکز گناه شرکت کرد متهم واقع شد.
این امر واضح و روشنی است کسی نباید توقع داشته باشد با گنهکاران نشست و برخاست کند و در مراسم آلوده به گناهشان شرکت کند و بعد متهم واقع نشود.

وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (4)
با ستمگران نباشید که عذاب آتش دامن گیر شما خواهد شد و غیر از خدا یاوری نخواهید داشت و کسی شما را یاری نخواهد کرد.

7- هر که زیاد حرف زد خطایش زیاد شد خطای زیاد بی حیایی می آورد و بی حیایی تقوا و ورع را کم می کند کمی ورع دلمردگی دارد و دل مرده جایش آتش است.

ببینید از پرحرفی شروع می شود و به دوزخ ختم م یگردد اگر دقت کرده باشید تقسیم بندی امام علیه السلام بسیار جالب و ارتباط دادن لغزش ها به همدیگر قابل توجه است. آدم پرحرف چون حرف حساب و خوب برای گفتن ندارد مجبور است دروغ و غیبت و ده ها لغزش زبان را سر هم کند تا شنونده سرگرم نماید. نتیجه اش خطاست و تکرار خطا هم بی حیایی را همراه دارد آدم بی حیا تقوا و پرهیزکاری را از دست می دهد محصول بی تقوایی هم دلمردگی است و شخص دلمرده جایش در آتش است.

8- عیب جویانی که خود همان عیوب را دارند و انجام می دهند احمقی بیش نیستند.

قرآن می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (5)
ای اهل ایمان چرا سخنی را می گویید که عمل نمی کنید؟! این کار سخت خدا را به غضب می آورد که سخنی بگویید و عمل نکنید.

موعظه کنندگانی که با جرات مردم را از کار زشتی بر حذر می دارند ولی خود همان کار زشت را انجام می دهند این ها مشمول کلام خداوند تبارک و تعالی و مولایمان علی علیه السلام هستند.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوئیا باور نمی دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
صبحدم از عرض می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند

9- قناعت ثروتی است تما نشدنی:
همه ثروت ها در نوسان است و کم و زیاد می شود و گاهی همه ثروت از دست می رود ولی صفت قناعت سبب می شود که شخص قانع هیچ وقت فقیر نشود و تا پایان عمر محتاج خلق خدا نگردد.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرمودند:
اَلقَناعَهُ مالٌ لا یَنفَدُ (6)
قناعت ثروتی است تمام نشدنی است.

اَوحَی اللَه تَعالی داوود علیه السلام وَضعتُ الغِنی فِی القِناعَهِ وَ هُم یطَلُبُونَهُ فِی کَثُرَهِ المالِ فَلا یَجِدونَهُ (7)
خدای متعال به داود علیه السلام وحی کرد من ثروت را در قناعت نهاده ام اما مردم آن را در فراوانی مال می جویند از این رو نمی یابندش.

10- آنکه زیاد به یاد مرگ است به کم دنیا راضی است
حرص و طمع و مال اندوزی در نهاد و کسانی است که مردن را فراموش کرده و از آن غافل اند و الا آنکه صبح و شام اندیشه می کند که هر آن ممکن است پرورنده عمرش بسته شود به روزی معین خداوند اکتفا می کند و به کم دنیا راضی است چون می داند اگر اول ثروتمند روزگار باشد باید همه را بگذارد و برود به عبارتی او را می برند. پس عقل حکم می کند که به داده ها خداوند تبارک و تعالی گرچه مختصر باشد رضایت دهد.

امام علیه السلام نیز فرمودند:
اِنَّ اَهنَا النّاسِ عَیشاً مَن کانَ بِما قَسَمَ اللهُ لَهُ راضِیاً (8)
گواراترین زندگی را کسی دارد که به آنچه خدا قسمت او کرده راضی باشد.

11- گفتار جزو عمل محسوب می شود بنابراین جز در موارد ضروری نباید حرف زد.
شاید عده زیادی این گونه بیندیشیند که حرف زدن جزو اعمالشان محسوب نمی شود بنابراین هر چه بر زبانشان جاری می شود می گویند و خود را از این جهت آزاد می دانند و حال آنکه اشتباه می کنند وقتی بنا شود نیت انسان و آنچه از دل ما می گذرد جزو اعمال ما به حساب آید به طریق اولی حرف زدن هایمان نیز چنین اند.

عالم بزرگوار سید مرتضی رضوان الله علیه می گوید: اینکه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
نِیَّهُ المُومِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ (9)
نیت مومن بهتر از عمل اوست یعنی نیت مومن عمل خیری از جمله اعمال اوست.

کنترل زبان و مواظبت از آن که حرف های اضافی نزد انسان را از اکثر لغزش ها حفظ خواهد کرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:
نَجاهُ المومنِ فِی حِفظِ لِسانِهِ (10)
نجات مومن در نگهداری زبان اوست.

گاهی لازم می شود زبان را زندانی کنیم آن هم زندان انفرادی تا اسباب زحمت ما نشود.

امام علیه السلام نیز فرمودند:
مامِن شَیءٍ اَحَقُّ بِطُولِ السِّجنِ مِنَ اللِّسانِ (11)
هیچ چیز به اندازه زبان سزاوار زندان طولانی نیست.

شرح ابن میثم
1- هر کس به عیب خود بنگرد از عیب دیگران بازماند، از آن رو که عیب دیگران را به خاطر افتخار خود که او چنین عیبى را ندارد، بازگو مى کند. پس اگر چنان عیبى را در خود ببیند، توجّه به کاستى خود، او را از پرداختن به کاستى دیگران و توجّه به آن، باز مى دارد.

2- هر که به روزى خدا داده راضى باشد، به آنچه از دست داده غم نمى خورد، توضیح آن که غم خوردن براى از دست رفته، برخاسته از نداشتن قناعت و عدم رضایت به روزى موجود است پس عدم لازم، مستلزم عدم ملزوم، یعنى غم خوردن براى از دست رفته است.

3- هر کس شمشیر ستم برکشد با همان شمشیر کشته شود، کنایه از ستمکارى است بدیهى است که ستم باعث نابودى ستمکار است. این مطلب در چند جا گذشت.

4- و هر کس در کارها خود را به زحمت اندازد، هلاک شود، یعنى کسى که به خود سختى و مشقّت دهد، خود را در معرض هلاکت قرار داده است.

5- هر کس خود را در گردابهاى دریاى زندگى اندازد غرق شود. کلمه لجج را براى کارهاى مهم مانند جنگها و تدبیر حکومتها، و لفظ غرق را براى هلاک شدن، استعاره آورده است.

6- هر کس در جاهاى بد قدم گذارد، متّهم شود، زیرا آن جاها محلّ تهمت و ورود به آن جاها از نشانه هایى است که باعث بدگمانى مى شود، مانند معاشرت با بدکاران و امثال آن.

7- و هر کس پر حرفى کند، خطایش زیاد باشد، زیرا قبلا گذشت که کمال عقل مستلزم کم حرفى است، بنا بر این پر حرفى مستلزم نقصان عقل است و نقصان عقل نیز مستلزم خطاى زیاد و گفتار بدون اندیشه و تدبیر است.

8- و هر کس زیاد مرتکب اشتباه شود، کم شرم باشد، زیرا دانستى که شرم همان چیزى است که بخوبى جلو انجام کارهایى را مى گیرد که انجام و اقدام بر آنها -به دلیل پیامد ناروایشان- زشت است. و اقدام بر خطا وسیله پرحرفى با خوددارى از آن امور و از جمله خود پرحرفى، منافات دارد.

9- هر کس کم شرم باشد، پرهیزگارى اش اندک گردد. زیرا که پرهیزگارى عبارت است از پایبند بودن بر کارهاى خوب و از مرز کارهاى شایسته به ناشایستها تجاوز نکردن، و از جمله کارهاى نیک شرم داشتن است. پس کم شرمى مستلزم کمى پرهیزگارى است. و بسا که ورع را به خوددارى از محارم تفسیر کرده اند. و بدیهى است که کم شرمى نیز زمینه اى است براى ارتکاب کارهاى حرام، و در نتیجه زمینه براى کم بودن ورع است، پس امام علیه‌ السلام شیء (ورع) را، جاى زمینه شیء قرار داده و بدان نیز حکم کرده است.

10- هر کس پرهیزگارى اش اندک باشد، دلش مى میرد، یعنى چون فضیلت، باعث زنده بودن دل است، نبودن ورع و یا کمى آن را استعاره براى مردن دل آورده است، کلمه مردن به خاطر بى فایده بودن چنان دلى است. همان طورى که مرده از سود زندگى بى بهره مى شود.

11- و هر که دلش بمیرد وارد آتش دوزخ گردد، زیرا باعث انتقال انسان از آتش جهنّم به بهشت، همان آراسته شدن به فضیلت است، بنا بر این اگر داراى فضیلت نبود، وعده گاهش آتش دوزخ است. این عبارت به صورت قیاس مفصولى است و نتیجه آن این است که هر کس پر حرف باشد، وارد آتش دوزخ گردد. و این عبارت براى برحذر داشتن از پرحرفى آمده است.

12- و هر کس به بدیهاى مردم بنگرد و آنها را نپسندد، و بعد آنها را براى خود بخواهد و بپسندد، این شخص احمق است، و دلیل نادانى او آن است که این صفات را از دیگران بد دانستن مستلزم داشتن اندیشه صحیح و انجام ندادن آنهاست، و از طرفى خواستن و پسندیدن آنها براى خود، خلاف اندیشه درست و بیرون شدن از مصلحت اندیشى براى خویشتن است و این خود، نادانى و کاستى آشکار در عقل اوست. الف و لام در الحمق افاده حصر در شخص مورد نظر دارد، و از آن رو با کلمه بعینه مورد تأکید قرار داده است.

13- هر کس مرگ را زیاد یاد کند، به اندک دنیا دل خوش دارد. زیرا هدف از فزون خواهى بهره بردارى و کامجویى از دنیاست و یاد مرگ، این کامجویى را در هم شکسته و تلخ مى کند.

14- و هر کس بداند که گفتارش برخاسته از رفتار اوست، جز در موارد لزوم، سخن اندک گوید، توضیح آن که آگاه بر این مطلب، چنین قیاسى را ترتیب مى دهد: گفتار، خود عملى است، و هر عملى مورد مؤاخذه قرار مى گیرد که چرا بیهوده بوده است، پس نتیجه مى گیرد که گفتار اگر بى هدف باشد مورد مؤاخذه است، و این باعث مى شود که بر سخن لازم بسنده کند.(12)

پی‌نوشت‌ها:
1- غرر الحکم، ح 3256
2- غرر الحکم، ح 9149
3- مصباح الشریعه، ص 209
4- سوره هود، آیه 113
5- سوره صف، آیه 2 و 3
6- کنزالعمال، ح 8741
7- بحارالانوار، ج 78، ص 453
8- غرر الحکم، ح 3397
9- سفینة البحار ج 2، ص 627
10- بحارالانوار، ج 71، ص 283
11- بحارالانوار، ج 71، ص 277
12- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 699 - 702

منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت، 1390.
نسخه چاپی