جمعه، 21 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

کرنش برای مردم از ضعف ایمان است

پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
عَن اَنَسِ بنِ مالک: قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: اِنَّ مِن ضَعفِ الیقینِ اَن تُرضِی النّاسَ بِسَخَطِ اللهِ تَعالی وَ اَن تَحمَدَهُم عَلی رِزقِ اللهِ تَعالی وَ اَن تَذُمَّهُم عَلی ما لَم یؤتِکَ اللهُ... اِنَّکَ اِن تَدعُ شَیئاً لِلهِ اِلّا اَتاکَ اللهُ خَیراً مِنهُ وَ اِن تَأتی شَیئاً تَقَرُّباً اِلَی اللهِ تَعالی اِلّا اَجزَلَ اللهُ لَکَ الثَّوابَ عَنهُ. فَاجعَلوا هِمَّتَکُم الآخِرَةَ لاینفَدُ فیها ثَوابُ المَرضِی عَنهُ وَ لاینقَطِعُ فیها عِقابُ المَسخوطِ عَلَیهِ.

انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: به درستی که از ضعف یقین این است که مردم را در برابر خشم الهی از خود خشنود سازی و برای روزی‌هایی که خداوند (به تو) داده، مردم را بستایی و بر چیزی که خداوند از تو بریده و قطع کرده، آنان را ملامت کنی. چیزی را برای خدا ترک نمی‌کنی جز اینکه خداوند بهتر از آن را به تو می‌دهد و کاری را برای خشنودی او انجام نمی‌دهی، جز اینکه ثواب فراوان به تو می‌دهد. پس همّت شما آخرت باشد، زیرا ثواب و پاداش بنده‌ی نیکوکار که خداوند از او راضی است و عقاب و مکافات بدکار که مورد خشم خداست پایان نمی‌پذیرد.

بحارالانوار، ج 77، ص 185
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

در این حدیث رسول خدا صلّی الله علیه و آله شش مطلب بیان فرموده است:
1. یکی از نشانه‌های ضعف یقین این است که انسان مردم را از خود خشنود سازد در عوض غضب الهی. یعنی انسان مردم را در مقدّرات خودش مؤثرتر از خداوند تبارک و تعالی بداند. اگر انسان به ربّ العالمین بودن خدا معتقد باشد و ایمان قوی داشته باشد که هر چه هست از آنِ اوست، از هیچ کس نمی‌ترسد. قرآن می‌فرماید: «(تُؤتِی المُلکَ مَن تَشَاءُ وَ تَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ)؛ به هر کس بخواهی حکومت می‌بخشی و از هر کس بخواهی حکومت را می‌گیری، هر کس را بخواهی عزّت می‌دهی و هر که را بخواهی خوار می‌کنی». (1) چون می‌دانم روزی دهنده‌ی من خداست از هیچ‌کس نمی‌ترسم، پیش بنده‌ی خدا سر خم نمی‌کنم. اگر او مرا یاری کند وتمام عالم مخالف من باشند نمی‌توانند کاری بکنند. پس اگر می‌بینیم گاه برخی نزد مردمان فرومایه سر فرومی‌آورند ناشی از ضعف یقین است که دامنگیر انسان می‌شود.
البتّه یقین مراتبی دارد که این مراتب در عمل انسان مؤثّر است، زیرا عمل بازتاب عقیده است. هر اندازه عقیده محکم باشد عمل پاک‌تر است. غالباً آلودگی اعمال به سبب آلودگی عقاید است. اینکه می‌گویند همه چیز حتّی اخلاق و فروع دین را باید در اصول عقاید درست کرد علّتش همین است.
یقین سه مرتبه دارد: علم الیقین، عین الیقین، حقّ الیقین.
برای فهم این سه مرحله آتش را مثال می‌زنند.
گاه انسان از دود پی به وجود آتش می‌برد این را «علم الیقین» می‌گویند. گاه آتش را می‌بیند این می‌شود «عین‌الیقین» و گاهی آتش را با تمام وجود حس می‌کند این می‌شود «حقّ‌الیقین».
به عبارت دیگر، گاهی دلیل عقلی است، گاهی شخص با چشم می‌بیند و گاهی تجربه هم می‌کند.
حال اگر - مثلاً - در مورد مال یتیم چنین مراقبتی باشد که در قرآن کریم می‌فرماید: «(إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً)؛ کسانی که اموال یتیمان را به ستم می‌خورند (در حقیقت) تنها آتش می‌خورند». (2)
یا ایمان داشته باشد که انفاق چیزی از انسان کم نمی‌کند، بلکه بر مال او می‌افزاید. چنانکه در قرآن آمده است: «(مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضَاعِفُ لِمَنْ یشَاءُ)؛ کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته باشد) دو یا چند برابر می‌کند».(3) دست به گناه نمی‌زند.
آن مرتبه‌های بالای یقین این‌گونه است که اگر بهترین میوه‌ها را در کنارش بگذاری و آتش را در طرف دیگرش، هر دو در نظر او یکی است. همان‌طور که از آتش می‌پرهیزد از آن میوه‌ها - که مثلاً مال یتیم است - می‌گریزد.
اینجاست که باید پایه‌های ایمان را محکم کرد. یک مقدار را باید از خدا خواست و با استغاثه و تضرّع در نیمه شب، از خدا یقین کامل بطلبیم و بگوییم: «یا وَاهِبَ الیقِینَ، ارزُقنِی الیقینَ عِلمَ الیقینِ وَ عَینَ الیقینِ وَ حَقَّ الیقینِ».
اگر اینها را به انسان بدهند و در مقابلش همه‌ی دنیا را از انسان بگیرند سهل است، برعکس اگر همه‌ی دنیا را بدهند و انسان آنها را نداشته باشد جز درد و بدبختی چیز دیگری نیست. حقیقت مطلب همان یقین است که باید از طریق تعلّم و عمل به دست آورد، چون ایمان و عمل در یکدیگر تأثیر متقابل دارند لذا در قرآن در کنار ایمان عمل صالح نیز ذکر شده است. خلاصه اگر انسان به حق الیقین برسد بیمه شده است.
به هر حال در قسمت اوّل سخن می‌فرماید: از ضعف یقین است که به سراغ مخلوق می‌روی و خالق را وامی‌نهی و خشم او را می‌خری. همه‌ی اینها از باور ضعیف یا بی باوری است.
2. یکی از نشانه‌های ضعف یقین این است که گمان می‌کنی آنان روزی‌دهنده‌اند لذا سپاسشان می‌گویی و ستایششان می‌کنی. بعضی‌ها می‌گویند اگر فلانی نبود من بیچاره می‌شدم، یا از گرسنگی می‌مردم، یا گاهی به صورت شرک آلود می‌گویند: اوّل خدا دوم شما. او را در کنار خدا قرار می‌دهد ولی به ترتیب، در حالی که اصلاً مقایسه شدنی نیستند. بنده کجا و مولا کجا. درست است که «مَن لَم یشکُرِ المَخلُوقَ لَم یشکُرِ الخَالِقَ؛ کسی که مخلوق را شکر نگوید شکر خالق را هم به جا نیاورده»، امّا اینکه بگوید این بنده را هم در کنار خدا داشته باشم تا به من کمک کند، شرک است.
3. عکس آن هم این است که انسان بگوید فلان کس نان مرا بُرید. مردم را بر چیزی که خدا از تو بریده است مذمّت کنی. خدا برای مصلحت، یا دلیلی و یا مجازات تو، روزی‌ات را قطع کرده و آن فرد وسیله بوده است.
در ادامه، حضرت سه مطلب را مطرح می‌کند:
الف) اگر انسان چیزی را برای رضای خدا رها کند، خداوند بهتر از آن را به او می‌دهد. مبادا گمان کنی چیزی را که برای خدا می‌دهی زیان می‌کنی، نه تنها ضرر نمی‌کنی بلکه نفع می‌بری.
ب) اگر کاری را برای رضای خدا کنی خداوند ثواب فراوان به تو می‌دهد.
ج) همّت شما آخرت باشد که ثواب و عقابش دائم است.
امّا در مورد جمله‌ی اوّل از آیات قرآن کمک بگیریم و با این احادیث بیامیزیم تا در مجموع، مسأله برای ما روشن شود. خداوند در قرآن می‌فرماید: «(الشَّیطَانُ یعِدُکُمُ الفَقرَ وَ یأمُرُکُم بِالفَحشَاءِ وَ اللهُ یعِدُکُم مَغفِرَةً مِنهُ وَ فَضلاً وَاللهُ وَاسعٌ عَلیمُ)؛ شیطان شما را (هنگام انفاق) وعده‌ی فقر و تهیدستی می‌دهد و به زشتی‌ها امر می‌کند، ولی خداوند وعده‌ی آمرزش و فزونی به شما می‌دهد، و خداوند رحمت و قدرتش گسترده، و دانا (به هر چیزی) است». (4)
وقتی انسان می‌خواهد انفاق کند شیطان دست او را می‌گیرد و به او وعده‌ی فقر می‌دهد، ولی خداوند وعده‌ی آمرزش و فزونی می‌دهد.
و باز می‌فرماید: «(یمحَقُ اللهُ الرِّبوا وَ یربِی الصَّدَقَاتِ)؛ خداوند، ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش می‌دهد». (5)
و می‌فرماید: «(یعلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الأخِرَةِ هُم غَافِلُونَ)؛ آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند». (6)
مردم همیشه ظاهر دنیا را می‌بینند، امّا اسلام به باطن می‌نگرد و می‌گوید: انفاق باعث کمبود نیست. مثلاً در محاسبه‌ی ما شهدا جزء امواتند، ولی قرآن می‌فرماید: بالاتر از محاسبات شما، محاسبات دیگری است. اگر با محاسبات قرآن بسنجید نتیجه‌ها وارونه می‌شود. جایی که فنا فرض می‌شود می‌بینند که هستی است و جایی که موت فرض می‌شود حیات جاویدان را می‌بینند. این نمی‌شود مگر با دید ایمانی.
در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم برخی منافع زودگذر ظاهراً ضررهای درازمدّت دارد و عکس آن هم صادق است. همه‌ی عقلا می‌گویند اگر منفعت درازمدّت به عملی کوتاه مدّت بسته است باید آن عمل سختِ کوتاه مدّت را انجام داد. اگر شما با یک عمل جرّاحی، در آینده از دست مرض خلاصی می‌یابید باید آن را بپذیرید. گاه غذای چرب و لذیذی برای انسان آماده است امّا می‌گوید سرماخوردگی دارم. از لذّت یک ساعت برای سلامت صدها ساعت بعد صرف نظر می‌کند. حال چرا ما در مورد آخرت به این اصل عقلایی عمل نکنیم؟ آیا - العیاذ بالله - به اندازه‌ی همین پرهیز و استفاده از عمل جرّاحی به آخرت باور نداریم؟ آیا همان‌گونه که در دعای کمیل آمده قبول داریم در آنجا عذابی است که «تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یدُومُ مَقَامُهُ وَ لایخَفَّفُ عَن اَهلِهِ؛ عذاب جهنّم مدّتش طولانی و جاودانی است و از اهل آن تخفیف داده نمی‌شود». آیا اینکه در قرآن فرموده است قبول داریم: «(إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَی‌ءٌ عَظِیمٌ‌ * یوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَ مَا هُمْ بِسُکَارَى وَ لکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ)؛ زلزله‌ی رستاخیز امر عظیمی است ، روزی که آن را می‌بینید (چنان وحشت سراپای همه را فرامی‌گیرد که) هر مادر شیردهی از شیرخوارش (به کلّی) غافل می‌شود و هر بارداری جنین خود را سقط می‌کند و مردم را مست می‌بینی، در حالی که مست نیستند ولی عذاب خداوند بسیار شدید است». (7)
چرا برای ثواب جاودانی زحمت چند روز را قبول نمی‌کنیم؟ چرا درباره‌ی آخرت این منطق را نمی‌پذیریم؟ حیاتی که «أُکُلُهَا دَائِمٌ » (میوه‌هایش همیشگی) (8) است. اینها چیزهایی است که وقتی انسان مطالعه می‌کند گاهی وحشت می‌کند که نکند ما اینها را باور نکرده‌ایم.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 26.
2. سوره‌ی نساء ، آیه‌ی 10.
3. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 261.
4. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 268.
5. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 276.
6. سوره‌ی روم، آیه‌ی 7.
7. سوره‌ی حج، آیات 1 و 2.
8. سوره‌ی رعد، آیه‌ی 35.

منبع‌: انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، چاپ اول، 1390.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.