زن هاى وسواسى زندگی شان را خراب می کنند

بد نیست زن نسبت به شوهرش مختصر مراقبتى داشته باشد اما نه به حدى که به بدگمانى و وسواسی گرى منتهى شود، بدبینى یک بیمارى خانمان سوز و صعب العلاجى است، متاسفانه بعضى خانم ها، بلکه بسیارى از آنها به این بیماری مبتلا هستند.
سه‌شنبه، 17 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زن هاى وسواسى زندگی شان را خراب می کنند
یک زن وسواسى خیال مى کند شوهرش به طور مشروع یا غیرمشروع به او خیانت مى کند.
 
چکیده : بد نیست زن نسبت به شوهرش مختصر مراقبتى داشته باشد اما نه به حدى که به بدگمانى و وسواسی گرى منتهى شود، بدبینى یک بیمارى خانمان سوز و صعب العلاجى است، متاسفانه بعضى خانم ها، بلکه بسیارى از آنها به این بیماری مبتلا هستند. 

 تعداد کلمات 1689 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

زن هاى وسواسى زندگی شان را خراب می کنند 
زن هاى وسواسى بخوانند 

یک زن وسواسى خیال مى کند شوهرش به طور مشروع یا غیرمشروع به او خیانت مى کند، فلان زن بیوه را گرفته یا مى خواهد بگیرد، با منشى خود سر و سرى دارد، به فلان دختر دل بسته است، چون دیر به منزل مى آید لابد دنبال عیاشى مى رود، چون با فلان زن صحبت کرد به او نظر دارد، چون فلان خانم به او احترام کرد، لابد با هم رابطه دارند، چون نسبت به فلان زن بیوه و کودکانش احسان مى کند مى خواهد او را بگیرد، چون در اتومبیلش یک سنجاق سر پیدا شد معلوم مى شود محبوبه اش را به گردش برده است، چون فلان زن برایش نامه نوشت معلوم مى شود زن اوست، چون فلان دختر از او تعریف کرد که مرد خوش تیپ و خوش اخلاقى است معلوم مى شود عاشق و معشوقند، چون فلان وقت به حمام رفت معلوم مى شود خیانت کرده است، چون اجازه نمى دهد نوشته ها و نامه هایش را بخوانم معلوم مى شود نامه هاى عاشقانه است، چون به من کم محبت شده معلوم مى شود معشوقه دیگرى دارد، چون به من دروغ گفت معلوم مى شود خیانت کار است، چون در فال شوهرم نوشته بود: با متولد خرداد ماه اوقات خوشى را خواهید گذراند معلوم مى شود زن دیگرى دارد، چون دوستم به من گفت: شوهرت به فلان خانه رفت حتماً در آنجا زنى دارد، چون فالگیرگفت : یک زن مو بور چشم سیاه قد بلند با تو دشمنى مى کند معلوم مى شود هووى من است.
 
خانم هاى وسواسى با این قبیل شواهد پوچ خیانت کارى شوهرشان را به اثبات مى رسانند، حس بدبینى به تدریج در آنها تقویت شده به یقین تبدیل مى گردد، از بس در این باره فکر مى کنند از در و دیوار قرینه مى تراشند، شبانه روز فکر و ذکرشان همین مطلب است، با هر که مى نشینند دم از خیانت و بى وفایى مى زنند، با هر دوست و دشمنى مطلب را در میان مى گذراند، آنها هم فکر نکرده به عنوان دلسوزى گفتارش را تایید نموده صدها داستان و حکایت از خیانت مردها نقل مى کنند.
 
ایراد و ناسازگارى شروع مى شود، اوقات تلخى و بد اخمى مى کند، به کارهاى خانه و فرزندانش نمى رسد، هر روز قهر و دعوا مى کند، به خانه پدر و مادرش مى رود، به شوهرش بى اعتنایى مى کند، مثل سایه او را تعقیب مى کند، جیب بغلش را مى گردد، نامه هایش را با حرص و ولع مى خواند، تمام اعمال و حرکاتش را کنترل مى کند، هر حادثه بى ربطى را دلیل محکمى بر خیانت شوهرش به حساب مى آورد.
 با اینگونه رفتار زندگى را به خودش و شوهر بیچاره و فرزندان بى گناهش تنگ مى کند، خانه را که باید محیط صفا و مودت و آسایش باشد به زندان سخت، بلکه جهنم سوزانى تبدیل مى کند، در آتشى که روشن کرده خودش معذب است و شوهر و فرزندان بیگناهش را نیز مى سوزاند، هر چه مرد دلیل بیاورد، سوگند یاد کند، التماس و گریه کند و بخواهد عدم خیانت خویش را اثبات کند، ممکن نیست زن وسواسى قانع گردد.
 زن و مرد اگر با همین حال صبر کنند و به زندگى ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل یکدیگر سر سختى و لجاجت نشان بدهند کارشان به طلاق و جدایى منتهى خواهد شد، در آنصورت نیز زن و مرد هر دو بدبخت مى شوند.
 
 مرد اگر فکر کند این زن وسواسى را طلاق مى دهم و از شرش نجات پیدا مى کنم، آنگاه با زن بى عیب و نقصى وصلت مى نمایم و با خاطرآسوده زندگى را آغاز می کنم باید بداند که این فکر خامى بیش نیست و چنین موفقیتى خیلى بعید است، بر فرض اینکه این را طلاق بدهى و با زن دیگرى ازدواج کنى باز هم با مشکلات تازه اى روبرو خواهى شد.
 
طلاق گرفتن سبب آسایش و خوشبختى زن نیز نخواهد شد، زیرا گر چه از شوهرش به خیال خود انتقام گرفته لیکن خودش را بدبخت نموده است، معلوم نیست به این آسانی ها شوهرى پیدا کند، شاید تا آخر عمر بیوه بماند و از نعمت انس و مودت و تربیت فرزند محروم گردد، بر فرض اینکه خواستگارى هم برایش پیدا شد معلوم نیست از شوهر سابقش بهتر باشد، شاید ناچار شود با مردى که همسرش مرده یا طلاق گرفته وصلت کند، آنوقت مجبور است در فراق فرزندان خودش بسوزد و بچه هاى دیگران رابزرگ کند، و ده ها مشکل دیگر که برایش تولید خواهد شد، بنابراین نه قهر و دعوا مى تواند زن و مرد را از این بن بست خطرناک نجات دهد نه طلاق و جدایى، لیکن راه سومى نیز وجود دارد که بهترین راه است.
 
راه سوم اینست که زن و مرد دست از لجاجت و سرسختى برداشته با عقل و تدبیر رفتار کنند، مخصوصا مرد مسئولیت بیشترى دارد، تقریبا مى توان گفت که کلید حل این مشکل در دست او قرار دارد، اوست که اگرقدرى بردبارى و از خود گذشتگى بخرج دهد هم خودش را بدرد سرنمى اندازد، هم همسر بیمارش را از این مهلکه نجات خواهد داد.
  

اکنون روى سخن با مرد است 

آقاى محترم! اولا بدین نکته توجه داشته باش که همسر تو در عین وسواسی گرى ترا دوست دارد، به زندگى و فرزندانش علاقه مند است، ازجدایى وحشت دارد ، از اوضاع اسفناک زندگى شما قالبا در عذاب وشکنجه است، اگر شما را دوست نمى داشت حسادت نمى کرد، نمى خواهد اوضاع چنین باشد لیکن چه کند بیمار است؟ بیمارى فقط دل درد و آپاندیس و زخم معده و رماتیسم و سرطان نیست، بلکه امراض عصبى نیز بخش مهمى از بیماری ها بشمار مى روند، خانم شما گر چه دربیمارستان روانى بسترى نیست لیکن به طور تحقیق یک بیمار روانى است، اگر قبول ندارى به یک روان پزشک مراجعه کن، با یک چنین خانمى با دیده دلسوزى و ترحم باید نگاه کرد نه با دیده انتقام و کینه جویى، به حال زار و افکار پریشانش ترحم کن، کسى با بیمار دعوا و داد و قال و کشمکش نمى کند، در مقابل بى ادبی ها و ناسازگارى هایش عکس العمل شدید نشان نده، دعوا و داد و فریاد راه نینداز، به کتک و دشنام متوسل مشو، به دادگاه حمایت خانواده مراجعه نکن ، قهر و باد نکن، دم از طلاق و جدایى نزن، هیچیک از این کارها نمى تواند بیمارى این خانم را معالجه کند بلکه شدیدترش مى گرداند، رفتار تند و نامهربانی هاى ترا دلیل بر صدق عقیده اش مى گیرد.
 
راه اول: اینست که تا مى توانى اظهار محبت کنى، ممکن است از وسواسی گری ها و ناسازگاری هاى او بتنگ آمده، قلبا منزجر شده باشى لیکن چاره اى نیست، باید به طورى اظهار محبت کنى که یقین پیدا کند که شش دانگ دل تو مسخر اوست و شخص دیگرى در آنجا راه ندارد.
 
دوم: سعى کن با هم تفاهم نمایید، چیزى را از او مخفى نکن، بگذار نامه هایت را حتى قبل از خودت بخواند، کلید کمد اختصاصى یا صندوق اسناد و مدارک را در اختیارش قرار بده اگر میل داشت بدانها مراجعه کند، بگذار جیب و بغلت را بررسى کند، اجازه بده تمام اعمال و حرکاتت را تحت نظر بگیرد، از این قبیل کارها نه تنها اظهار ناراحتى نکن بلکه آنرا یک امر عادى و از لوازم صفا و صداقت خانوادگى محسوب بدار، بعد از مشاغل روزانه اگر کارى ندارى زودتر به منزل بیا.
 مرد اگر فکر کند این زن وسواسى را طلاق مى دهم و از شرش نجات پیدا مى کنم، آنگاه با زن بى عیب و نقصى وصلت مى نمایم و با خاطرآسوده زندگى را آغاز می کنم باید بداند که این فکر خامى بیش نیست و چنین موفقیتى خیلى بعید است، بر فرض اینکه این را طلاق بدهى و با زن دیگرى ازدواج کنى باز هم با مشکلات تازه اى روبرو خواهى شد.

و اگر کارى پیش آمد کرد قبلا به همسرت بگو: من به فلان جا مى روم و در فلان ساعت برمی گردم، سعى کن از موعد مقرر تخلف نشود، چنانچه اتفاقا نتوانستى سرموعد حاضر شوى هنگام مراجعت علت تاخیر را به صراحت بیان کن، مواظب باش در تمام این مراحل کوچکترین دروغى از تو صادر نشود، وگرنه بد گمانى او تشدید خواهد شد، در کارها با وى مشورت کن، هیچ عملى را از او مخفى نکن بلکه کارهاى روزانه ات را برایش شرح بده، صداقت و راستى را هیچگاه از دست نده، خواهش کن در هر جا نقطه ابهامى دارد که اسباب بدگمانى او مى شود بدون پروا توضیح بخواهد، و عقده ایرا در دل نگیرد.
 
سوم: ممکن است جنابعالى شخص پاک و حتى از قصد خیانت هم منزه باشى لیکن بدگمانی هاى زنها نیز غالبا بى منشا نیست، لابد در اثرغفلت و صداقت، عملى از تو صادر شده که در روح او اثر گذاشته و رفته رفته تولید سوءظن نموده است، لازم است در اعمال و رفتار کنونى و گذشته ات دقت نمایى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را یافته و در رفع آن کوشش کنى، اگر با خانم هاى بیگانه خیلى شوخى و شیرین زبانى مى کنى این عمل را ترک کن. چه ضرورتى دارد خانم ها ترا جوانى خوش اخلاق و خوش تیپ بشمارند لیکن همسرت بدبین شده زندگى داخلى شما به بدترین وجوه بگذرد؟
 
چه لزومى دارد با خانم منشى خودت شوخى و خنده بکنى تا همسرت خیال کند با او سر و سرى دارى؟ اصلا درصورتیکه همسرت بدبین است چه ضرورتى دارد که منشى زن استخدام کنى؟ در مجالس با خانم هاى بیگانه گرم نگیر، زیاد به آنها توجه نکن، پیش همسرت از آنها تعریف نکن، اگر به زن بیوه بیچاره اى مى خواهى احسان کنى چه بهتر که قبلا با همسرت مشورت کنى بلکه مى توانى این عمل خیر را به وسیله او انجام دهى. 
 
نگو: مگر من اسیر و برده هستم که اینقدر مقید زندگى کنم؟ نه خیر اسیر و برده نیستى لیکن مرد عاقل و با تدبیرى هستى که با همسرت پیمان وفا و همکارى بسته اى، بدین جهت باید زن دارى کنى و با عقل و تدبیر بیمارى او را بر طرف سازى، باید با فداکارى و رفتارعاقلانه، خطر بزرگى را که متوجه کانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفع کنى، در اینصورت هم به همسر بیمارت بزرگترین خدمت را نموده اى هم فرزندان بیگناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات داده اى، هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها کرده اى، البته مردى که در یک چنین موقع حساسى فداکارى کند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.

منبع : migna.ir

بیشتر بخوانید : 
وسواسی به نام احساس خیانت دیدن
وقتی خانواده آدم را وسواسی می کند
مردان بدبین​​​​​​​
نقش حسن ظن در روابط زناشویی​​​​​​​
زن هاى وسواسى​​​​​​​
بد بینی و شک در زندگی مشترک​​​​​​​



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.