آنچه در مورد طلاق باید بدانید! (بخش اول)

هنگامی که زن و شوهر احساس کنند که هیچ راهی برای مصالحه و ادامه زندگی وجود ندارد، می توانند از هم جدا شوند. طلاق، برای خود شرایط و ارکانی دارد که در این نوشتار به آن پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
يکشنبه، 5 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آنچه در مورد طلاق باید بدانید! (بخش اول)
طلاق، راهکاری برای جدا شدن زوجینی است که راهی برای مصالحه در زندگی ندارند. 
 

تعریف و خصوصیت های طلاق

طلاق ایقاعی است تشریفاتی که به موجب آن شوهر، به اذن یا حکم دادگاه همسر دائمی خود را رها می سازد. ساختمان حقوقی و شرایط صحت طلاق را در گفتارهای آینده خواهیم دید، ولی از این تعریف خصوصیت های زیر استنباط می شود:
 
  1. طلاق ایقاع است: یعنی تنها به اراده شوهر یا نماینده او واقع می شود و نیازی به موافقت زن ندارد. دخالت دادگاه یا تراضی مجوز واقع ساختن و ثبت طلاق در محضر است، و در وقوع عمل حقوقی اثر ندارد.
  2.  طلاق عمل تشریفاتی است: گذشته از اینکه وقوع طلاق در صورت اختلاف باید به اذن دادگاه باشد و تحصیل این اذن تشریفات خاص دارد، اصل ایقاع نیز تنها به رضای مرد واقع نمی شود و به شرایط ویژه ای نیازمند است. ماده ۱۱۳4 قانون مدنی در بیان همین شرایط می گوید: «طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد».
  3. طلاق به اراده شوهر واقع می شود: مقصود این نیست که زن هرگز نمی تواند درخواست طلاق کند یا رای دادگاه هیچ اثری در وقوع آن ندارد. زن حق دارد که با شرایط معین اجبار مرد را به طلاق بخواهد و دادگاه نیز در چنین موردی حکم به طلاق می دهد (تبصرة الحاق شده به ماده ۱۱۳۳ ق.م، مصوب 19/8/1381).
 
ولی، نکته در این است که باید بین موجبات طلاق و شرایط و ارکان وقوع آن تفاوت گذارد: در همه موارد، خواه درخواست کننده طلاق شوهر باشد یا زن، مرد باید صیغه طلاق را بگوید و آن را واقع سازد. در مواردی که زن درخواست طلاق دارد، دادگاه شوهر را اجبار به طلاق می کند و نمی تواند به طور مستقیم نکاح را منحل سازد (ماده ۱۱۲۹ ق.م.). منتها، اگر شوهر به اختیار حکم را اجرا نکند، دادگاه که مطابق اصول کلی، نماینده قانونی ممتنع است (الحاکم ولى الممتنع) از طرف او زن را طلاق می دهد (بخش اخیر ماده ۱۱۳۰ ق.م.).
 
  1. طلاق به اذن یا حکم دادگاه واقع می شود. در موردی که زن خواستار جدایی است، بی گمان بایستی برای احراز وجود عسر و حرج در ادامه زندگی زناشویی از دادگاه حکم بگیرد و شوهر را بر مبنای آن اجبار به طلاق کند. ولی در فرضی هم که شوهر مایل به جدایی است، بر طبق تبصره ۲ از ماده لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص، بایستی با تشریفات خاص و پس از رجوع به داوری، از دادگاه اذن به طلاق بگیرد. این اذن در قوانین حمایت خانواده «گواهی عدم امکان سازش» نامیده می شد. ضمانت اجرای تخلف از این حکم در قانون پیش بینی نشده است، ولی به تدریج این تمایل تقویت می شود که طلاق بی اذن دادگاه باطل است.
  2. طلاق وسیله انحلال نکاح دائم است: اگر زناشویی برای مدت معین باشد (نکاح منقطع یا متعه) انحلال آن به وسیله بذل مدت از طرف شوهر یا در اثر تمام شدن مدت انجام می گیرد. چنان که ماده ۱۱۲۰ قانون مدنی می گوید: «عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل می شود».

وجود اراده باطنی یا حقیقی

طلاق از اعمال ارادی است و نفوذ آن به اراده شوهر بستگی دارد. پس، اگر کسی قصد رها کردن زن خود را نداشته باشد ولی در حال خواب یا بیهوشی و مستی کلماتی در این باب بگوید، یا به شوخی الفاظ مخصوص را به زبان آورد، طلاق واقع نمی شود (ماده ۱۱۳6 ق.م.). همچنین، اگر مقصود شوهر امر دیگری باشد و به اشتباه برای بیان مقصود خود، صیغه طلاق را بگوید، یا مردی که دو زن دارد یکی را به جای دیگری طلاق دهد (اشتباه در شخصیت طرف) عمل او اثر حقوقی ندارد، زیرا متکی بر اراده باطنی نیست.
 
برای صحت طلاق، وجود قصد به تنهایی کافی نیست. طلاق دهنده باید راضی باشد و در محیطی خالی از ترس و تهدید تصمیم بگیرد. در طلاق نیز، مانند قراردادها، اکراه از عیوب رضا است، چنان که ماده ۱۱۳6 قانون مدنی می گوید: «طلاق دهنده باید ... قاصد و مختار باشد». ولی اختلاف شده است که در طلاق نیز رضای بعدی مکره طلاق را نافذ می گرداند، یا ماده ۲۰۹ قانون مدنی که می گوید: «امضاء معامله بعد از رفع اکراه موجب نفوذ معامله است» مخصوص قراردادهاست و طلاق ناشی از اکراه باطل است؟
 
در فقه امامیه، گذشته از کسانی که اعمال مکره را در همه موارد باطل دانسته اند، عقیده عموم بر بطلان طلاق ناشی از اکراه است و روایات متعددی مبنای این گفته قرار گرفته است.[1]
 
پاره ای از استادان نیز، با توجه به نظر مشهور بین فقها، طلاق مکره را باطل دانسته اند.[2]
 
اعتبار این نظر بیشتر به ملاحظه مصلحت است تا رعایت قواعد. زیرا، اگر رضای مکره بتواند قراردادی را که او به زور امضاء کرده است نافذ کند، چرا نباید در ایقاع ناشی از اکراه مؤثر باشد؟
 
علت اصلی ایجاد تعهد در قراردادها اراده متعهد است و لزوم موافقت دیگری به خاطر اثری است که این تعهد در دارایی او می گذارد. پس، در نخستین نگاه موجبی وجود ندارد که ماده ۲۰۹ قانون مدنی مخصوص به قراردادها شود و در طلاق قابل اعمال نباشد.
 
با وجود این، به دلیل اهمیتی که طلاق از نظر اجتماعی دارد، قانونگذار لازم می بیند که هنگام جدایی، شوهر دارای اراده سالم و تصمیم راسخ باشد، چنان که بطلان طلاق معلق نیز بر همین مبنا استوار است. به ویژه که طلاق عمل حقوقی تشریفاتی است و ضرورت دارد که در زمان انجام تشریفات و ادای صیغه خاص طلاق، اراده کامل باشد و شهود چنین اراده ای را استماع کنند. به بیان دیگر، وقوع طلاق تنها به اعلام اراده بستگی ندارد تا بتوان گفت رضای بعدی نیز توانایی کامل ساختن آن را دارد؛ رضای کامل به هنگام اجرای صیغه و استماع شهود شرط درستی طلاق است.[3]
 
در مواردی که دادگاه، به درخواست زن، شوهر را اجبار به طلاق می کند، طلاق اکراه آمیز محسوب نمی شود (ماده ۲۰۷ قانون مدنی).
 
ادامه دارد...
 
نویسنده: ناصر کاتوزیان

پی نوشت: 
[1] . علامه حلی، ج 2، ص51.
[2] . دکتر سید حسن امامی، ج 5، ص 23.
[3] . ر.ک: ناصر کاتوزیان، ایقاع، ش 84، خانواده، ج 1، ش 200.

منبع: کتاب «قانون مدنی خانواده»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.