هدایت اللَّه وحید گلپایگانی

هدایت اللَّه وحید گلپایگانی
مرحوم حاج میرزا هدایت الله فرزند آخوند ملامحمدجواد نخعی که ازعلمای بزرگ و محترم گلپایگان بود، در گوگد گلپایگان متولد شد. وی مقدمات و سطوح را در زادگاهش نزد پدر فرا گرفت. آن گاه راهی اراک شد و از محضر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و دیگر استادان بهره برد. پس از درگذشت پدر، آیت الله وحید گلپایگانی با تأسیس حوزه علمیه گلپایگان، خود به تدریس در آنجا همت گماشت.
 
شناسنامه
  1308 ه.ق   تولد
 هفدهم صفر ۱۳۹۴ ه.ق مطابق با ۱۳۵۲ ه.ش  درگذشت
 عارضه قلبی و بیماری های ریوی  علت درگذشت
 قبرستان شیخان قم  آرامگاه
  ایرانی  ملیت
 اسلام  دین
 شیعه  مذهب
 -  دیگر نام ها
 حوزوی  تحصیلات
 -  دانشگاه
 تدریس  زمینه فعالیت
 -  سبک
 1350 ه.ق  تا 1394 ه.ق  سال های فعالیت
 -  آثار مهم
-  جایزه ها
 -  وبگاه رسمی
 -  همسر
 میرزا محمد وحید گلپایگانی  فرزندان
 پدر: ملامحمدجواد نخعی  والدین

زندگی نامه

تولد
مرحوم حاج میرزا هدایت الله فرزند آخوند ملامحمد جواد نخعی که ازعلمای بزرگ و محترم گلپایگان می باشد در سال 1308ه.ق در گوگد گلپایگان متولد شد.
 
درگذشت
مرحوم حاج میرزا هدایت الله در سال های آخر عمر به چند کسالت عمده که از جمله آنها عارضه قلبی و بیماری های ریوی بود مبتلا گردید و همواره از آن رنج می برد تا سرانجام پس از عمری تلاش و خدمت به مردم و تعلیم وتربیت طلاب در غروب روز هفدهم صفر ۱۳۹۴ ه.ق مطابق با ۱۳۵۲ ه.ش در تهران دارفانی را وداع گفت و پیکر مطهر او پس از تشیع به قم منتقل و در آنجا از سوی طبقات مختلف مردم، مردم شریف شهرستان گلپایگان وتهران، جمع کثیری ازطلاب، علما وفضلای حوزه علمیه قم خصوصاحضرات آیات عظام از مسجد امام حسن عسگری (علیه السلام) تا حرم مطهر کریمه ی اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها) تشییع و پس از ادای نماز توسط مرحوم آیت الله گلپایگانی (قدس سره) در قبرستان شیخان (بنابه وصیت خود) در کنار قبر زکریا بن آدم مدفون گردید.

سمت و فعالیت ها

فعالیت های علمی
تحصیلات و استادان
تحصیلات مقدماتی مانند صرف و نحو، معانی، بیان، منطق، فقه و اصول را نزد علمای گوگد و همچنین پدر بزرگوارش در مدرسه ای که درگوگد به وسیله مرحوم حاج آخوند تأسیس شده بود، فرا گرفت. در سال ۱۳۲۲ ه.ق هنگامی که مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری از عراق به ایران آمد و در شهر اراک رحل اقامت گزید ایشان بنا به امر پدر که در دوران تحصیل در نجف با آیت الله حائری سابقه دوستی و آشنایی داشته مکلف شد به اراک برود، بعد از عزیمت به اراک از محضر اساتیدی همچون مرحوم آیت الله آقانور اراکی و حاج میرزا محمدعلی خان و همچنین از حوزه درس آیت الله حائری استفاده نمود.

در سال ۱۳۴۰ ه.ق هنگامی که آیت الله حائری به قم مهاجرت نمود و حوزه و شاگردان خود را به آنجا منتقل کردند از جمله کسانی که ایشان را در این سفر همراهی کرد مرحوم حاج میرزا هدایت الله بود.

مرحوم شیخ محمدشریف رازی در کتاب گنجینه دانشمندان در شرح احوال ایشان می گوید: ”مرحوم حاج میرزا عبدالحسین صاحب الداری بروجردی که مُقسّم شهریه مرحوم حائری بود در اراک برای نگارنده گفت که چون پیام ایشان به اراک رسید اول کسی که به اتفاق آقای حاج میرزا هدایت الله وحید گلپایگانی به ایشان پیوست بنده بودم، که بعد از دو ماه که شهریه محصلین حوزه اراک را پرداختیم به قم آمده و خدمتشان رسیدم، فرمودند: ما ماندنی شدیم اگر شما هم بخواهید بمانید خدا کریم است بروید و خانواده خود را بیاورید، سپس آقای حاج میرزا هدایت الله به اراک رفته و رفقا و اصحاب آیت الله را از قضیه اطلاع داده و خانواده خود و مرا به قم آورد و کم کم رفقای اراک به قم آمده و رفته رفته حوزه علمیه قم تأسیس گردید و پیش بینی ها و پیش گوئیهای حضرات ائمه معصومین (ع) مصداق یافت.”

از آنجایی که آیت الله حائری به سبب آشنایی و دوستی دوران تحصیل در عراق با مرحوم آخوند ملامحمدجواد و کفایت و کاردانی و هوشمندیی که در وجود شاگرد خود یافته بود قسمتی از کارهای مربوط به حوزه و سرپرستی امور طلاب و تولی مدرسه فیضیه را برعهده او واگذار نمود.

ایشان ضمن استفاده از محضر استاد به انجام امور محوله پرداخت تا در سال ۱۳۵۰ ه.ق پدرش آخوند ملامحمدجواد بدرود حیات گفته و به رحمت ایزدی پیوست، در این وقت اهالی گلپایگان از محضر آیت الله حائری تقاضا نمودند که حاج میرزا هدایت الله را برای ترویج دین و ارشاد مردم به آنجا اعزام نماید.

در پی تقاضا و برای بردن ایشان چند نفر از محترمین و روحانیین محلی به قم آمدند و پس از چند جلسه گفتگو و اصرار موافقت آیت الله حائری را جلب نموده و در معیت مطلوب خود به گلپایگان رهسپار شدند.

مرحوم آیت الله حائری در پاسخ اهالی گلپایگان نامه ای خطاب به یکی از بزرگان و محترمین محل چنین مرقوم فرموده اند: « بسم الله الرحمن الرحیم، به عرض میرساند امید است وجود شریف جناب عالی پیوسته در ترویج شریعت طاهره موید و منصور بوده باشد، مرقومه شریفه شما را که در موضوع حرکت دادن جناب مستطاب شریعتمدار ثقة الاسلام آقای آمیرزا هدایت الله دام تأییده برحسب خواهش و تمنا اهالی آن حدود مرقوم فرموده عزّ وصول بخشیده اگرچه با علاقه مندی حقیر و استفاده ی طلاب از وجود شریف ایشان مایل به حرکت ایشان نبوده ولی به جهات ملحوظه که اشعار شده بود البته تشریف داشتن در آن حدود اهم است. لهذا اقدام نموده خاطر شریف را مستحضر داشته که مراتب علمیت و فضل معظم له مکشوف است که بحمدالله به درجات عالیه نایل و دارای مرتبه استنباط احکام شرعیه و اجتهاد هستند و از حیث تقوی و اخلاق هم نهایت اطمینان را به جناب ایشان دارم. امید است که اهالی آن صفحه هم وجود شریف ایشان را که واقعا نعمت بزرگی است مغتنم شمرده واستفاده نمایند، والبته جناب مستطاب عالی هم که بحمدالله در آن حدود مروج اسلام وموجب چشم روشنی ماهاست در ترویج معظم له کوتاهی نخواهید فرمود ادام الله تعالی ایا م افاداتکم الشریفه، والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته. الاحقر عبدالکریم الحائری» از متن نامه میزان تعلق خاطر شریف آیت الله حائری به حاج میرزا هدایت الله به خاطر حسن نظری که به این مرد خیراندیش و خدمتگزار داشت به خوبی آشکار است لذا یکی از روحانیون معمر و محترم گلپایگان به نام  آخوند ملامحمدابراهیم قرنی[۲] نقل کرده از جمله افرادی که به قم رفته بودیم برای آوردن آقای وحید، من بودم که به این کار خیلی اصرار می ورزیدم، برای آخرین بار که خدمت آقای حائری رفتیم ایشان ضمن بیانات و سفارشاتی که در این باره کردند، خطاب به من که خیلی اصرار به این کار داشتم فرمودند: ”در حقیقت شما با بردن میرزا هدایت الله به گلپایگان دست راست مرا از من گرفتید” من هم در پی سخن آیت الله اظهار کردم: ” قصد ما از گرفتن و بردن دست حضرت عالی این است که آن را برای بوسیدن و استشفا همواره در اختیار داشته باشیم و چشم ما با آن روشن باشد. ”
آیت الله حائری که از این بدیهه خوششان آمد تبسمی بر لب آوردند و ما را دعا کردند.
 
تدریس
مرحوم حاج میرزا هدایت الله هنگام ورودشان به گلپایگان قبل از هرچیز مدرسه علمیه ای که از مرحوم آخوند ملامحمدتقی نخعی (حاج آخوند) به یادگار مانده بود و رو به ویرانی می رفت را با امکانات بسیار کم آن روز بازسازی و دایر نمودند، و طلابی که از اهالی گلپایگان و خوانسار هنگام عزیمت ایشان با میل و رغبت خود همراه ایشان به گلپایگان بازگشتند در مدرسه اسکان داده و شهریه ای که در قم از ناحیه مرحوم آیت الله حائری به آنها پرداخت می گردید همچنان برای آنها فرستاده و تسلیم آنها می شد.

سرانجام طولی نکشید که با جذب جوانانی که آمادگی و ذوق و استعداد فراگرفتن علوم دینیه را داشتند به آن مدرسه ورود پیدا نمودند و به تحصیل پرداختند که در طول زمان تعداد آنها به بیش از چهل نفر رسید که پس از تکمیل دروس ابتدایی و سطح برای ادامه ی تحصیل به قم و یا شهرهای دیگر رفتند و هم اکنون بعضی از آنها که در قید حیات می باشند در تهران یا نقاط دیگر به ادای وظایف روحانی و خدمات دینی اشتغال دارند.
 
تربیت شاگرد
چنانچه ذکرشد هنگامی که در گلپایگان بودند تعداد زیادی از فضلاء و طلاب درمدرسه ی ایشان اشتغال به تحصیل علوم دینی داشته وبرخواسته از مدرسه و حوزه درسی ایشان بوده که در اینجا به اسامی بعضی از آنها اشاره می کنیم حضرات آیات وحجج اسلام آقایان:، حاج سید ابوطالب محمودی، حاج سید محمد رضا محمودی، حاج سید حسین ابطحی، حاج سید مرتضی محمودی، حاج شیخ علی افتخاری، حاج شیخ جلال طاهره.ش، حاج شیخ حسین توسلی، حاج شیخ حسین احمدی، حاج شیخ عباس ترابی، حاج شیخ علی ترابی، حاج شیخ محمد ابراهیم فیاضی، حاج شیخ عبدالله فیاضی، حاج شیخ علی قرنی، حاج شیخ حسین قرنی، حاج شیخ علی مولایی، آقا میرزا محمد وحید، حاج شیخ محمد رضا عبدالحمیدی، حاج شیخ محمدعلی منتظری، حاج شیخ محمد کاظم مشایخی، حاج شیخ احمد محمدی، حاج شیخ علی عنایتی، حاج شیخ محمد قرنی وحاج شیخ محمد جعفر(ابراهیم) ثمری.
(برای اطلاع بیشتر از شرح حال هرکدام از آنها می توان به جلد دوم کتاب دانشمندان گلپایگان مراجعه نمود. )
 
فعالیت های اجتماعی
ایشان در گلپایگان ضمن تدریس و تربیت طلاب به تبلیغ و ترویج شرع مطهر و رسیدگی به امور اجتماعی و رفاه مردم سراز پا نمی شناخت و برای عمران و آبادانی محل و تأمین امکانات و خدمات اجتماعی مانند:تعمیر قنوات، مساجد، حمام، توسعه ی طرق، ترویج در امور کشاورزی و… جدیت فراوان داشت ولی پس از گذشت مدت زمانی حوادثی پیش آمد که ایشان ناچار شدند گلپایگان را ترک نمایند.
 
سایر فعالیت ها
در ابتدا ایشان به قم آمدند، ورود ایشان به قم مصادف با زمانی بود که مرحوم آیت الله بروجردی بر اثر کسالتی که عارض ایشان شده بود برای معالجه از بروجرد به تهران رفته بودند و پس از درمان به خاطر درخواست علما و عدّه زیادی از اهالی قم وسایر بلاد مبنی بر اقامت معظم له در قم وسرپرستی وعهده دار شدن اداره ی حوزه بود که در نهایت منجر به اقامت ایشان در قم گردید.

مرحوم حاج میرزا هدایت الله بر اثر آشنایی و سوابق دیرینه ای که با ایشان داشت مدت شش ماه در آنجا سکونت کرد اما پس از آن با وجود اینکه آیت الله بروجردی توجه فراوانی به ایشان و ادامه ی اقامت آن مرحوم در قم داشتند ولی موجباتی فراهم گردید که در سال ۱۳۲۶ ه.ش از قم عازم تهران شد و به عنوان مدرس در مدرسه عالی شهید مطهری ( مدرسه عالی سپهسالار قدیم ) به تدریس و امور علمی پرداخت، در تهران هم علاوه بر تدریس و پرداختن به امور علمی هیچگاه از رسیدگی به امور رفاهی مردم و فعالیت های اجتماعی و ترویج شرع مطهر و تبلیغ دین و بیان احکام بازنماند.

در طول سالها اقامت در تهران به سبب علاقه ی وافری که به مردم گلپایگان و سرزمین آبا و اجدادی خود داشت و به یاد زحمات و رنج هایی که برای آنجا و مردم آن کشیده بود همه ساله درایام تابستان به آنجا عزیمت می کرد و با همان حال نقاهتی که داشت به وظایف شرعی و اجتماعی خود عمل می نمود و به رتق و فتق امور بسیار فعال بود.
 
موقوفات
5 فقره موقوفه با نیات روضه خوانی، نشر معارف دانش آموزان بی بضاعت و فقرا از وی به یادگار باقی مانده است.

در نگاه دیگران

اشخاص
ایشان مردی اجتماعی، دلسوز، مهربان و در زهد وتقوی وپاکی وصفای روح کم نظیر بود.

یکی از معمرین گوگد که در نماز جماعت وجلسات ایشان شرکت می کرده و با او مانوس بوده می گوید: من خاطرات زیادی از ایشان دارم…

یکی از خاطراتی که هیچگاه فراموش نمیکنم این بود که در یکی از سالها خشکسالی عجیبی شد، تمام زراعتها خشکیده بود چاهها وقنوات آب نداشت، حیوانات تشنه و مردم از بی آبی رنج می بردند، روزی عده ای آمدند خدمت ایشان که آقا، مردم از خشکسالی عاجز شدند چاره ای کنید، ایشان فرمودند شما میگویید چکار کنیم؟ پیشنهاد شد که نماز باران بخوانید، شاید خدا ترحمی بکند، در ابتدا ایشان نمی پذیرفتند و می فرمودند نماز باران خواندن شرایطی دارد، با اصرار اهالی ایشان پذیرفتند و اعلام کردند که همه سه روز، روزه بگیرند تا بعد نماز بخوانیم، خوب به یاد دارم همه ی اهالی از زن و مرد، کوچک و بزرگ و تمامی آنهایی که توان روزه گرفتن داشتند سه روز روزه گرفتند، روز سوم اعلام شد که همه در محلی جمع شوید تا به اتفاق همدیگر به محل نماز به بیرون شهر برویم بعد از اینکه همه آمدند و آقا توصیه کرده بودند که بچه ها و حتی حیوانات را همراه خود بیاورید اجتماع عجیبی شد، با پای برهنه به طرف محل نمازحرکت کردیم، ایشان جلوی جمعیت در حرکت بود و ما به دنبال ایشان. قرار بود نماز در بیرون شهر در کنار قبرستان برقرار شود (نزدیک گلزار شهدای کنونی) وقتی به محل نماز رسیدیم ایشان دستور دادند بچه ها را از مادرها جدا کنند، در آن وقت حالت عجیبی به مردم اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ دست داد، بچه های کوچک گریه می کردند، جمعیت منقلب شد و اشک می ریختند، نماز را خواندیم و بعد ایشان دعا کردند. از محل اقامه نمازفاصله نگرفته بودیم که هوا ابری شد تا حرکت کردیم به طرف منزل باران شروع کرد به باریدن. باران عجیبی آمد، مردم از فرط خوشحالی اشک شوق می ریختند ….
این هم یکی ازنشانه های صدق و صفای باطنی آن مرد بزرگ بود ….

منابع:
1. پرتال امور فرهنگی واجتماعی شهرداری گلپایگان
2. وبسایت ساعت و تقویم روز ایران
3. کتاب گنجینه‏ ى دانشمندان (592 - 591/ 4، 438/ 6)
4. کتاب آینه‏ ى دانشوران (ص425)
نسخه چاپی