طغاتیمور

طغاتیمور
یكى از ایلخانان ایران (جل. 737- مقت. 754 ه.ق.). پس از مرگ ابوسعید ابن الجایتو و استیلاى شیخ حسن ایلكانى بر آذربایجان، و جمعى از امیران ابوسعید با او از در دشمنى درآمده، به مرافقت هم از آذربایجان و عراق گریخته به خراسان آمدند و حكمران خراسان- امیر شیخعلى قوشچى- را به مخالفت با شیخ حسن تحریك كردند. این مخالفان كه اهم ایشان امیر پیر حسین بن امیر محمود بن امیر چوپان و امیر ارغون شاه بن امیر نوروز و امیر عبداللَّه بن امیر مولاى و امیر على جعفر بودند به یارى امیر شیخعلى یكى از شاهزادگان خاندان چنگیزى را كه از نبیره زادگان «جوجى قسار» برادر چنگیزخان بود و طغاتیور نام و در مازندران اقامت داشت به ایلخانى برگزیدند و در مقابل محمدخان و امیر شیخ حسن، آلتى جهت اجراى مقاصد خود تراشیدند. بعد از اعلام ایلخانى طغاتیمور امراى سركش او را برداشته به سوى آذربایجان حركت كردند. در این اثنا موسى‏خان- آلت دست امیرعلى پادشاه هم كه از چنگ امیر شیخ حسن ایلكانى گریخته بود- به ایشان ملحق شد و طرفداران طغاتیمور و موسى چنین قرار گذاشتند كه پس از دفع شیخ حسن خراسان طغاتیمور باشد و عراق و آذربایجان موسى‏خان را. جنگ بین متحدان و شیخ حسن در ذى‏القعده 737 ه.ق. نزدیك مراغه روى داد. طغاتیمور گریخت وموسى به چنگ شیخ حسن افتاد و از قضا در همان روز ارغون شاه هم امیر شیخعلى را در خراسان به قتل رسانید. شیخ حسن آذربایجان و عراق را مسخر كرد و طغاتیمور هم به خراسان آمد و به یارى بقیه امراى موافق خود در آن مملكت به ایلخانى مشغول شد. چون شیخ حسن چوپانى مشهور به شیخ حسن كوچك قدرتى به دست آورد، شیخ حسن بزرگ یكى از خواص خود را به خراسان فرستاد و طغاتیمور را به آمدن عراق تحریك كرد. طغاتیمور هم به همراهى ارغون شاه و علاءالدین محمود وزیر از خراسان حركت كرد و در رجب 739 به ساوه رفت و در آنجا شیخ حسن بزرگ به خدمت او رسید و مراسم استقبال به عمل آورد، ولى كمى بعد ملتفت خبط خود شد و دید كه امراى خراسان همه مطیع رأى خواجه علاءالدین وزیرند و بدو اعتنایى ندارند، مع هذا تحمل كرد. در این ضمن شیخ حسن چوپانى به فكر برهم زدن اردوى طغاتیمور افتاد و در خفا به وى پیغام داد كه اگر او در دفع شیخ حسن بزرگ مساعدت كند ساتى بیك را به عقد او خواهد درآورد. طغاتیمور ساده‏لوح پذیرفت و وثیقه‏اى به خط خود در میناب نوشت و پیش شیخ حسن بزرگ فرستاد و خیالات طغاتیمور را به اطلاع او رساند. امیر ایلكانى از این بابت متحیر شد و طغاتیمور را از قضیه آگاه كرد. طغاتیمور از خجالت سر به زیر افكند و به خراسان بازگشت و شیخ حسن ایكانى نیز به خدمت ساتى‏بیگ آمد و دست خاتون را بوسید و پس از عذرخواهى اردو باوجان رفت. طغاتیمور از آن پس به گرگان و خراسان اكتفا كرد و تا قیام سربداران خراسان را به وضعى ناگوار اداره مى‏كرد تا به دست یحیى كرابى سربدارى به قتل رسید. (لغ.)
نسخه چاپی