سید نعمتاللَّه ستوده به سال 1320 خورشیدى در شهر زیباى اصفهان، شهرى كه واقعاً قلم درباره آن و مردمانش از توصیف زیبایىها و هنر و صنعت آن عاجز است دیده به جهان گشود.
وى تحصیلات ابتدایى و توسطه و دانشگاهى را در زادگاه خود اصفهان به پایان برد و سپس در سال 1341 براى تحصیل در فوقلیسانس زبان و ادبیات انگلیسى به تهران آمد و هماكنون (1372) آخرین سال خدمت خود را در وزارت آموزش و پرورش مىگذراند.
نعمتاللَّه ستوده، هنرمند بافرهنگ و ارجمندى است كه از زمان كودكى همراه با پدر خود به محافل و مجالس «فقر» مىرفت و پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در آنجا، یكى دو نفر مثنوىخوان شروع به خواندن اشعارى از كتاب مثنوى معنوى مولوى مىكردند كه همین مایه و پایه علاقمندى وى به موسیقى اصیل و سنتى ایران گردید و این عشق و علاقه وى به موسیقى سنتى ایران از سال 1330 به بعد، بخصوص در 1340 كه سالهاى اوج موسیقى ایرانى بود و هنرمندان و استادانى چون: احمد عبادى، حسن كسائى، پرویز یاحقى، حبیباللَّه بدیعى، على تجویدى، فرهنگ شریف و عدهاى دیگر از بزرگان موسیقى سنتى ایران، این هنر را در پنجههاى ظریف و جادویى و پرقدرت خود داشتند. علاقه وى به موسیقى دو چندان شد و براى فراگیرى و نواختن سنتور و فلوت نزد هنرمند ارجمند ایرج طاهرى رفت. پس از چندى نزد هنرمند باارزش دیگرى به نام عباس وهوشى رفت و سالها از مكتب این هنرمند كسب فیض نمود، سپس از محضر مرحوم عبدالحسین خان برازنده كه از نوازندگان بزرگ و آهگسازان خوب بود رفت و ردیفهاى موسیقى اصیل ایرانى را بر روى نى پیاده كرد.
وى در سال 1341 به تهران آمد، مدتى در كلاس آزاد موسیقى مرحوم نصراللَّه خان زرینپنجه رفت و افتخار شاگردى او را بدست آورد، در سال 1346 با استاد حسن كسائى افتخار آشنایى پیدا كرد و این آشنایى وى با استاد كسائى موجب پیشرفت هرچه بیشتر كار وى و دوستى دیرینهاى بین ایشان شد كه هنوز هم بحمداللَّه ادامه دارد و از سال 1349 تا سال 1357 در خدمت استاد حسن كسائى و استاد تاج اصفهانى امر تدریس موسیقى اصیل و سنتى ایران را در «مركز فرهنگى رادیو و تلویزیون» اصفهان بعهده داشته است كه از آن دوره هم شاگردانى باارزش كه هماكنون از نوازندگان و خوانندگان خوب استان است به یادگار مانده است.
وى سالها است كه بیشتر وقت و انرژى خود را در خدمت ساز سهتار گذاشته و در شهر اصفهان مكتب تكنوازى استاد احمد عبادى را اجرا مىكند و به هنرجویان تعلیم مىدهد.
وقتى از ایشان دربارهى استاد احمد عبادى و استاد حسن كسائى كه سالها با این بزرگان حشر و نشر داشته سؤال كردم؟ گفت:
«بزرگترین واقعهى هنرى زندگى بنده، آشنایى اتفاقى من با استاد احمد عبادى بود، اگر بخواهیم در موسیقى ایرانى از لحاظ هنر و اخلاق یك نفر را انتخاب كنیم كه نفر اول باشد، بدون شك آن یك نفر هم استاد عبادى خواهد بود. من هرگز ادعاى شاگردى استاد عبادى را ندارم ولى باكمال افتخار مىگویم، بنده متجاوز از سى سال افتخار نوكرى این ابرمرد اخلاق و موسیقى را داشتم و هنوز سعى مىكنم آنچه از جنبه اخلاقى از این مرد بزرگ آموختهام در زندگى خود به كار بندم.
من به قدرى شیفته اخلاق و هنر استاد عبادى هستم كه گویى ایشان هنوز هم حضور دارند و مرا در كارهاى هنرى راهنمایى مىكنند. و در مورد استاد عزیزم حسن كسائى باید بگویم كه بایستى كتابى جداگانه درباره ایشان نوشته شود، زیرا مقام هنرى وى در این مختصر نمىگنجد، چون ایشان زندهكننده ساز نى هستند و درباره عظمت كار او هنوز هیچیك از نوازندگان نتوانستهاند چیزى بر نواختههاى استاد بیفزایند و قاطعانه مىگویم كه خیلى از نوازندگان امروزى، اكثراً تقلیدى ناقص از كار استاد كسائى مىكنند.
در مورد هنرمندان موسیقى عقیده دارم كه آنها را باید به سه دسته و گروه تقسیم كرد.
1- گروه مطرب كه احتیاج به توضیح ندارند.
2- گروه نوازنده كه فقط در امر نوازندگى چیرهدست بوده و فاقد اخلاقیات مىباشند.
3- گروه هنرمند كه معدودترین افراد هستند كه علاوه بر چیرگى در نوازندگى، از لحاظ اخلاق هم نمونه هستند كه مىتوان از مرحوم استاد عبادى یاد كرد. البته در تمام صنوف بدون استثناء بد و خوب وجود دارد كه امیدوارم، روز به روز گروه خوبان در موسیقى بر دسته بدان افزونى یابد، انشاءاللَّه».