25 جمادىالاخر 985 -955 ق، متخلص به حقیقى از زنان مدبر، متنفذ و شاعر. وى دختر شاه طهماسب اول صفوى (984 -930 ق) و از مادرى چركسى بود. همسرش عبداللَّه خان و دایى او شمخال خان (985 ق) از سرداران نامدار شاه طهماسب و شاه اسماعیل دوم صفوى (985 -984 ق) بودند. پریخان خانم نزد پدرش احترام و تقرب خاصى داشت و به همین دلیل در آخرین روزهاى زندگى شاه طهماسب نفوذ زیادى در میان دولتمردان و امراى سپاه قزلباش یافت و كوشید تا نظر شاه را نسبت به حیدر میرزا، برادر دلاور ناتنى خود و جانشین احتمالى پدر، برگردانده و متوجه اسماعیل میرزا، برادر دیگر كه در قلعه قهقهه زندانى بود، بكند. پس از مرگ شاه طهماسب با كمك شمخال خان و حسینقلى خلفاى روملو، حیدر میرزا را كشت و بلافاصله مأمورینى را به قلعه قهقهه فرستاد تا اسماعیل میرزا را به قزوین آورده و به تخت سلطنت بنشاند. در طى این مدت پریخان خانم اداره امور كشور را در دست داشت. اسماعیل پس از جلوس، برخى از طرفداران خود از جمله حسینقلى خلفاى روملو را كشت و درصدد برآمد تا دست پریخان خانم را از امور سیاسى كوتاه كند. اما پریخان خانم كه به قصد برادرش پى برده بود، او را مسموم كرد و از بین برد (13 رمضان 985 ق). پس از مرگ شاه اسماعیل دوم با پیشنهاد پریخان خانم و اتفاق نظر طوایف تركمان و استاجلو، محمد میرزا، فرزند ارشد شاه طهماسب- كه در زمان پدر نابینا شده بود- و در شیراز به سر مىبرد به قزوین آمد و بر تخت سلطنت نشست. در این ایام فترت نیز پریخان خانم عملا اداره امور كشور را در دست داشت. سلطان محمد (996 -985 ق) به تحریك خیرالنساء بیگم ملقب به مهدعلیا در صدد برآمد تا به نفوذ پریخان خانم در میان سران قزلباش و نیز دخالتهاى او پایان دهد. از اینرو به اشاره وى، خلیلخان افشار، پریخان خانم را خفه كرد و همه دارایىهاى خواهرش را به خلیلخان داد.
پریخان خانم مدرسهاى در اصفهان بنا كرد و تا مدتها طلاب علوم دینى در آن درس مىخواندند. خواجه على ملقب به زینالعابدین، معروف به عبدى بیگ و متخلص به نویدى كتاب خود را به نام تكملةالاخبار به نام پریخان خانم تألیف كرد. داستان زندگى پریخان خانم در دو جلد با عنوان زندانى قهقهه (جلد اول، 1348 ق) و قصه پرغصه عشق پریخان خانم (جلد دوم) به چاپ رسیده است. نام او را پرى رخ خانم نیز نوشتهاند. از اشعار اوست:
ساقیا تكیه بر این دار فنا نتوان كرد
باده پیش آر كه تغییر قضا نتوان كرد
خانه بر رهگذر سیل فنا نتوان ساخت
فكر جاوید در این كهنه سرا نتوان كرد
طاق ابروى تو محراب دلم تا نشود
اى پریچهره به اخلاص دعا نتوان كرد
اى «حقیقى» چو تو را عمر به پایان برسد
با همه حكمت لقمانش دوا نتوان كرد[1]
(وف 985 ق)، شاعر، متخلص به حقیقى. نام وى را در تذكرهها به صورت پریرخ و پرى خانم نیز آوردهاند. وى دختر شاه طهماسب اول، شهریار صفوى، و خواهر شاه اسماعیل دوم بود. زنى لایق و مدبر و جاهطلب، كه در كارهاى كشورى دخالت مىكرد. حقیقى در به سلطنت رساندن برادر خود نقش بسزایى داشت، و تا به تخت نشستن وى، مدتى هم ادارهى امور را به دست گرفت. ولى، اسماعیل پس از جلوس در صدد برآمد، تا دست پریخان خانم را از امور سیاسى كوتاه كند؛ اما وى با پى بردن به این امر، برادرش را مسموم كرد و كشت. پس از آن امید داشت تا با روى كار آمدن محمد میرزا، پدر شاه عباس بزرگ، فرمانروایى را به دست گیرد، اما، محمد میرزا وقتى كه بر تخت نشست دستور دستور داد كه او را بكشند. داستان زندگى پریخان خانم در دو جلد با عنوان «زندانى قهقهه» و «قصهى پر غصه عشق پریخان خانم» به چاپ رسیده است. از آثار وى: اشعارى چند است كه در «تكلمة الاخبار» نقل شده و همچنین بناى مدرسهاى در اصفهان است.[2]